کتاب عشق و هوس
معرفی کتاب عشق و هوس
کتاب عشق و هوس نوشته ثریا تقیزاده است. کتاب عشق و هوس داستان زندگی دختری است که به دنبال عشق حقیقی است.
درباره کتاب عشق و هوس
مهشید با مردی به نام امیر ازدواج کرده است که او را عاشق واقعی میدانسته اما اسیر یک هوس شده. حالا بعد از جدایی مدتی پیش خانواده نزدیکترین دوستش سحر در رامسر آمده تا هم استراحت کند هم از نظر روحی حالش بهتر شود. همین موضوع باعث میشود سحر و مهشید با هم درباره عشق حرف بزنند. سحر برای مهشید توضیح میدهد که عشق حقیقی چه چیزی است و او باید به دنبال عشق حقیقی باشد. در همین زمان ورود مردی به نام شمس همه چیز را تغییر میدهد مردی که باید تصادف وارد زندگیشان میشود.
خواندن کتاب عشق و هوس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای عاشقانه پیشنهاد میکنیم
بخس از کتاب عشق و هوس
مهشید روزش را با انرژی خاصی شروع کرده بود. او تصمیم داشت نوشتن را از نو شروع کند. قلم و کاغذی در دست داشت و روی پلههای حیاط نشسته بود و درحالیکه قلم را به لبان خود میزد، فکر میکرد. نمیدانست از کجا باید شروع کند. گاه تصمیم میگرفت که سرنوشت خودش را بنویسد، ولی داستان خودش که پایان خوشی نداشت. او دوست داشت داستانی بنویسد که پایان خوب و خوشی داشته باشد تا خواننده با خواندن آن احساس خوبی پیدا کند و شادی هدیه بگیرد.
گاه تصمیم میگرفت سوژههای تخیلی را بنویسد، ولی نه، تنها موضوعی که میتوانست مهشید را ارضا کند داستان یک واقعیت بود. واقعیت بااحساس و نزدیک به سرنوشت خود. خلاصه فکر کرد و فکر کرد، ولی به جایی نرسید.
سکوت تمام ویلا را دربر گرفته بود. چرا که آن روز خانواده محبوب به مهمانی یکی از بستگانشان رفته و اصرار زیادی به مهشید کرده بودند که او نیز با آنها برود، ولی مهشید اظهار کرده بود که در خانه راحتتر است و کارهایی دارد که باید انجام دهد.
او احساس کرد برای نوشتن باید جایی برود که حس نوشتن را در او بیدار کند، و جایی سراغ نداشت غیر از ساحل دریا. لباسهایش را پوشید و آماده شد، بعد به قصد ساحل خانه را ترک کرد. در کنار ساحل نیز به مغزش خیلی فشار آورد تا سوژهای برای نوشتن پیدا کند، ولی نمیتوانست. انگار انگیزهای برای نوشتن نداشت. کلافه شده بود. با خود میگفت: آخه دختر! این همه موضوعات خوب دوروبرته! تو اصلاً چت شده؟ میتونی از آرامش دریا، پرواز پرندههای دریایی، نرمی ماسههای ساحل، حرکت بیسر و صدای ابرها، خندیدن خورشید و تکاپوی موجودات دریا بنویسی. پس چرا نمیتونی؟
خلاصه نمیتوانست روی موضوعی متمرکز شود. گاهی با حمله خاطراتی که با امیر داشت، رشته کلام را از دست میداد، امیری که به او لطمه روحی بزرگی وارد کرده بود. ناگهان فکری به ذهنش رسید. قلم را در دست گرفت و شروع به نوشتن کرد:
«عشق چیست؟ آیا همانی است که به آن اعتماد کنی؟ یا همان چیزی است که نیزه بیوفایی را بر قلب آدم فرو میکند؟ آری، عشق همان احساس لطیفی است که زیر پا له میشود. همان اشک و آههایی است که شب و روز همدم معشوق میباشد. عشق همان چیزی است که تمام زیباییها را در نظر آدم به زشتیها تبدیل میکند. عشق همان هوس است، آری هوس ...
ناگهان اشک از چشمانش سرازیر شد. قلم و کاغذ را کنار گذاشت و سرش را روی زانوهایش گذاشت و با صدای بلند گریه کرد. دلش میخواست فریاد بزند و تمام غصههای دلش را در دل دریا خالی کند تا سبک شود.
حجم
۳۸۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۳۸۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
نظرات کاربران
افتضاح
سلام این کتاب را معلم. مدرسه من نوشته خانم ثریا تقی زاده واقعا باید از نزدیک با ایشون صحبت کنید تا متوجه خوبی . و ویژشگی های ایشون بشید این کتابشون هم واقعا عالی نوشته شده
عالی بودددددد
خوب نبود