دانلود و خرید کتاب پی نوشت؛ هنوز دوستت دارم سیسیلیا آهرن ترجمه سارا پالیدی
تصویر جلد کتاب پی نوشت؛ هنوز دوستت دارم

کتاب پی نوشت؛ هنوز دوستت دارم

انتشارات:نشر مون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۷از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پی نوشت؛ هنوز دوستت دارم

کتاب پی نوشت؛ هنوز دوستت دارم نوشتهٔ سیسیلیا آهرن و ترجمهٔ سارا پالیدی است و نشر مون آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب پی نوشت؛ هنوز دوستت دارم

شاید فکر کنید سوگ و غم از‌دست‌دادن همسر و عشق زندگی بر اثر مرگ، موضوعی است که فقط در سالمندی برای انسان‌ها رخ می‌دهد. اما ممکن است این اتفاق تلخ در جوانی هم بیفتد و حتی ضربهٔ محکم‌تری به زوج باقی‌مانده بزند. کتاب پی نوشت؛ هنوز دوستت دارم داستان زوجی است که یکی از آن‌ها می‌میرد و دیگری در غم ازدست‌دادن او ناتوان می‌شود. هالی و جری، قهرمان‌های اصلی این کتاب، در نوجوانی با هم آشنا می‌شوند. این دو نفر در یک مدرسه درس می‌خواندند و دوستی آن‌ها خیلی زود به عشق و سپس ازدواج تبدیل شد. هالی و جری زوج بسیار خوشحال و خوشبختی بودند و هیچ‌کس نمی‌توانست آن‌ها را جدا از هم تصور کند، تا زمانی که مرگ جری در سی‌سالگی به زندگی مشترکشان پایان داد. هالی بعد از این اتفاق نابود شد و از هم پاشید. تنها چیزی که به او در گذراندن آن روزهای سخت و تلخ کمک کرد نامه‌هایی بود که همسرش برای او به جا گذاشته بود: ده یادداشت عاشقانه سرشار از خاطرات، تسلی، عشق، شوخی و البته واقع‌بینی که پایان هر کدام نوشته شده پی‌نوشت: هنوز دوستت دارم. این بسته نامه با هماهنگی‌های جری، چند ماه بعد از مرگش به دست به هالی می‌رسد. او باید در هر ماه، یک پاکت را باز کند و همانطور که نامه‌ها با گذشت زمان باز می‌شوند هالی کم‌کم شفا می‌گیرد. او با کمک دوستانش، خانوادهٔ پرجمیعت و شلوغش و همینطور افرادی که به او تکیه دارند می‌آموزد که زندگی همچنان ادامه دارد. او یاد می‌گیرد که بخندد، بر ترس‌هایش غلبه کند و در این راه دنیایی را کشف می‌کند که هرگز از وجودش خبر نداشت. 

خواندن کتاب پی نوشت؛ هنوز دوستت دارم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب خاص و عاشقانه را به تمام دوستداران رمان‌های خارجی و کسانی که می‌خواهند زندگی بدون زوجشان را تصور کنند یا با غم ازدست‌دادن همسرشان کنار بیایند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پی نوشت؛ هنوز دوستت دارم

خواهرم کیارا وقتی بالای فروشگاه هستیم و سر جایمان روی صندلی‌های شنی می‌نشینیم، آرام می‌پرسد: «حاضری؟» جمعیت همهمه می‌کند و همه منتظر شروع برنامه‌اند. داخل ویترین فروشگاه دست‌دوم‌فروشی‌اش، مگ‌پای، نشسته‌ایم. سه سالی می‌شود اینجا کنارش کار می‌کنم. باز هم فروشگاه را محل برگزاری برنامه کرده‌ایم تا پادکستِ گپ‌وگفتش را در حضور تماشاگران ضبط کنیم. امشب دیگر در پناهگاهم، پشت میزِ پذیرایی شراب و کاپ‌کیک نیستم. تسلیم اصرارهای خواهرکوچولوی اعصاب‌خردکن ولی ماجراجو و نترسم شده‌ام تا مهمان اپیزود این هفته باشم؛ «گفت‌وگو دربارهٔ مرگ.» تا از دهنم پرید و موافقت کردم، پشیمان شدم. حالا هم که روی صندلی در برابر این جمعیت مختصر نشسته‌ام، پشیمانی‌ام به منتهادرجه‌اش رسیده.

رگال‌ها و آویزهای لباس‌ها و زیورآلات را بیخ دیوارها چسباندیم و پنج ردیف شش‌تایی صندلی تاشو وسط فروشگاه چیدیم. ویترین جلویی را خالی کردیم تا من و کیارا بتوانیم در ارتفاعی بالاتر از بقیه بنشینیم و بیرون هم مردمی که با عجله از سر کار به خانه برمی‌گردند نیم‌نگاهی به مانکن‌های متحرک روی صندلی شنی داخل ویترین بیندازند.

کیارا دستش را دراز می‌کند سمتم و دست سرد و عرق‌کرده‌ام را می‌فشارد. «مرسی که قبول کردی.»

لبخند بی‌رمقی می‌زنم و حساب می‌کنم اگر همین الان بزنم زیر قولم، چه خطراتی تهدیدم می‌کند. اما می‌دانم نمی‌ارزد. باید پای قولم بمانم.

کیارا با تکانی کفش‌هایش را از پا می‌اندازد و پاهای برهنه‌اش را روی صندلی شنی جمع می‌کند. کاملاً راحت است. گلویم را صاف می‌کنم. صدایش از طریق بلندگوها در کل مغازه منعکس می‌شود و سی نگاه منتظر و کنجکاو به من خیره می‌شوند. دستان عرق‌کرده‌ام را به هم می‌فشارم. به یادداشت‌هایم نگاه می‌کنم. وقتی کیارا خواست این کار را انجام دهم، مثل بچه‌مدرسه‌ای خردوخسته‌ای که امتحان دارد، با جدیت تهیه‌شان کردم. افکار پراکنده‌ام را آورده بودم روی کاغذ، اما حالا همه‌شان بی‌معنا به نظر می‌آیند. نمی‌فهمم آغاز یک جمله و پایان جملهٔ دیگر کجاست.

مامان ردیف اول می‌نشیند. چند صندلی دورتر از دوستم شارون که روی صندلی سمت راهروست و جای بیشتری برای کالسکهٔ دوقلوهایش دارد. یک جفت پای کوچولو از زیر پتوی داخل کالسکه بیرون زده، یک پا برهنه و از یکی هم جورابی آویزان است. شارون نوزاد شش‌ماهه‌اش را بغل گرفته. پسر شش‌ساله‌اش جرارد، که کنار دستش نشسته، به آی‌پدش چشم دوخته و هدفون گذاشته. پسر چهارساله‌اش هم با اعتراض شدیدی می‌گوید حوصله‌اش سر رفته و آن‌قدر خود را در صندلی فروبرده که سرش به پایین صندلی رسیده است. چهار پسر در طول شش سال. ممنونم که امروز آمده. می‌دانم از کلهٔ سحر بیدار است. می‌دانم چقدر طول کشیده از خانه بیرون بیاید. چون حتماً سه‌مرتبه برای چیزی که جا گذاشته مجبور شده برگردد به خانه. حالا اینجاست


haniyeh
۱۴۰۲/۰۲/۲۳

سلام وقت بخیر اگر کسی میتونه لطفا راهنمایی کنه. چرا آغاز این کتاب یعنی پیشگفتار و حتی بخش اول، هیچکدوم با نسخه انگلیسی هماهنگ نیست؟ من ترجمه دیگری هم چک کردم که دیدم بخش اولش مشابه نسخه اصلی هست. در کتاب

- بیشتر

حجم

۳۱۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

حجم

۳۱۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
تومان