کتاب رساله ای در باب مدارا و بردباری
معرفی کتاب رساله ای در باب مدارا و بردباری
کتاب رساله ای در باب مدارا و بردباری؛ پیرو و پرونده مرگ ژان کالاس نوشتهٔ فرانسوا ولتر و ترجمهٔ احسان دستغیب و ویراستهٔ مهدی سجودی مقدم است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب رساله ای در باب مدارا و بردباری
فرانسوا ماری آروئه معروف به وُلتر، شاعر، نویسنده و فیلسوف فرانسویِ عصر روشنگری در قرن ۱۸ ام میلادی است. ذکاوت، بلاغت و طبع و روش نویسندگیاش، او را در زمرهٔ بزرگترین نویسندگان و فیلسوفان فرانسویِ چند صدهٔ گذشته قرار داده است. او از حامیان اصلاحات اجتماعی و آزادیهای مدنی و مذهبی و تجارت آزاد در دورهای است که تیغ سانسور و اختناق همچنان جامعهٔ فرانسه را درهم نوردیده است و با بذلهگوییها و بعضاً سبک طنزآمیز به انتقاد از خشکهمقدسی مذهب کاتولیک و نهادهای فرانسویِ وقت میپردازد. این کتاب رسالهای در باب مدارا و بردباری است و با روایت داستان محکومیت ژان کالاس، بازرگانی پروتستان که قربانی افراطیگری مذهبی شده شروع میشود. ولتر با برافراشتن کارزاری به دفاع و حمایت از او بر میخیزد و بهدنبال آن، نویسنده با انتقاد و نقد دستگاه قضایی وقتِ فرانسه و نقصها و سوءاستفادههای فراوانی که در دادگاهها وجود دارد، به افراطیگری مردم و قوانین و مقررات ضد پروتستانی اشاره میکند و بدینطریق به دفاع از اندیشهٔ خود در باب مدارا و بردباریای جهانشمول و روشنگری پیرامون این تفکر میپردازد. مبارزهٔ ولتر برای آزادی در چهارچوب دوران عصر روشنگری (قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی) شکل گرفته است. وُلتر با عبور از روایات تاریخی و تفاسیر متون دینی و تشکیک در برخی از آنها، خواننده را دعوت به اندیشیدن، مدارا و بردباری مذهبی میکند و جامعه را تشویق میکند که به آزادی هر شهروند احترام بگذارند و به انتقادی شدید از افراطیون مسیحی، خصوصاً انجمن عیسویها میپردازد و آنها را ازجمله سردمدارانِ اختلافات و تفرقهها و مناقشهها توصیف مینماید.
مقوله و مباحثی که این کتاب پیرامون آن به نگارش درآمده، نهتنها در عصرِ خود نویسنده حائز اهمیت فراوانی از سوی او و همفکرانش تلقی میشده و آن را لازمهٔ صلح، ثبات و آرامش و بالطبع رسیدن به یک جامعهٔ پویا میدانستهاند، بلکه این مباحثِ دربابِ بردباری، تحمل و سعه صدر بهعنوان یک منش و روش مدیریتی در دوران امروز نیز از اهمیت راهبردی بنیادینی بهرهمند است. در چنین شرایطی گرایشهایی که بر راهبردی مبتنی بر تعقل، بردباری و مدارا تأکید کند، همچنان منزلت خود را حفظ کرده است.
وُلتر و همکیشان او، مدارا و بردباری را در جامعهٔ فرانسوی و اروپاییِ برآمده از چند سده رنج و دردِ خشونت و رویارویی عقیدتیمذهبی، صرفاً بهعنوان یک گزینه و یا امری اخلاقی و بر اساس توصیه و پیشنهاد تشویق نکردهاند، بلکه آن را بهعنوان خطمشی راهبردی و اجراییِ دولتها و حاکمیتهای وقتِ خود الزامی و حیاتی تلقی کردهاند.
نویسنده، کتاب را با داستان پروندهٔ ژان کالاس آغاز میکند و بسیار سریع و صریح بهصورتی جامع و چندوجهی آفتهای ناشی از جهل و انحرافات مذهبی، سوءاستفاده از دین، تعصب، تبعیض مذهبی و حقکُشی، خشونت، فساد اداری و قضایی و بیدانشی بسیاری از حقوقدانان، سیاستمداران و حاکمان آن روزگارِ فرانسه را رسوا و مورد حمله قرار میدهد.
خواندن کتاب رساله ای در باب مدارا و بردباری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به طرفداران آزادی، مدارا و بردباری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رساله ای در باب مدارا و بردباری
سیزده قاضی هرروز دورهم گرد میآمدند تا محکمه را جمع کنند. هیچ مدرکی و دلیلی علیه خانواده کالاس نداشتند و نمیتوانستند هم داشته باشند، اما دینِ مزوّرِ حیلهگر [که در آن فضا حکم میراند] خود جای دلیل نشسته بود. شش تن از قضات به مدت مدیدی اصرار بر محکومیت ژان کالاس، پسرش و لَوِس به مجازاتِ چرخه داشتند و خواستار به آتش سپرده شدن همسر ژان کالاس نیز شدند. هفت قاضی دیگر، که میانهروتر بودند، میخواستند که دستکم تحقیقاتی صورت پذیرد. مباحثات و مناظراتِ تکراری و طولانی به درازا کشیده میشد. یکی از قضات که مجاب و متقاعد شده بود که متهمین بیگناه و امکان وقوع چنین جنایتی محال بوده، با حِدَّت و شدتِ فراوان به نفع آنان سخن راند. او تعصب در انسانیت را در تقابل با تعصب در سختگیری و خشکاندیشی قرار داد و درواقع به وکیلِ آشکارِ کالاسها در تمام خانههای تولوز تبدیل شد. خانههایی که در آنها دینِ در پوسته مانده و سوءِاستفادهشده مدام فریاد خونخواهی از این نگونبختان را سر میداد. اما قاضی دیگری که به خشونت زبانزد بود، به همان اندازه که قاضیِ اولی در حمایت از آنها نشاط داشت، علیه کالاسها در شهر سخن میراند. نهایتاً تبوتاب و جنجال بهحدی شدت گرفت که هردویِ آنها مجبور شدند از خود خلع صلاحیت نموده و به روستاهای اطراف پناه برند.
اما از بد حادثه که عجیب هم مینمود، قاضیِ حامیِ کالاسها این ظرافتِ رفتاری را داشت که بر تصمیم خود مبنی بر عدم صلاحیت باقی بماند، حالآنکه آنیکی، با بازگشت از تصمیم خود، به زیان کسانی که حق قضاوتشان را نداشت، رأی داد. و اتفاقاً همین رأی او بود که باعث تصویب محکومیت اعدام توسط چرخه شد، چراکه هشت رأی در برابر پنج رأی قرار داشت و یکی از شش قاضیِ مخالف، پس از مشاجرهها و معاندتهایی چند، به صفِ انعطافناپذیران پیوسته بود.
به نظر میرسد هنگامیکه بحث خویشاوندکُشی مطرح میگردد، و در آن پدر یک خانواده به چنین عذابی مخوف سپرده میشود، بایستی در رأی و حکم قضایی اتفاق آراء وجود داشته باشد. چراکه واجب آن است که دلایلی که برای جُرمی چنین غریب و معصیتی اینگونه فراپندار آورده میشود، از چنان وضوح و صراحتِ مشهود و ملموسی برخوردار باشد که همگان بتوانند آن را بپذیرند. کمترین شک و تردید در چنین قضیهای کافی است تا لرزه بر تن آن قاضیای بیندازد که حکم مرگی را میخواهد امضا کند. ضعفِ خِرد و کمبود و نارسایی در قوانینمان هرروزه ملموس است و محسوس. اما در کجا میتوان بدبختیای بیشتر از این متصور شد که برتریِ تنها یک رأی' منجر به اعدامِ شکنجهوارِ یک شهروند شود؟! در آتن قدیم پنجاه رأی فراتر از رأی نصف آراء لازم بود تا جرئت کنند حکم مرگی را اعلام نمایند. چه نتیجهای از این امر میتوان گرفت؟ اینکه فقط میدانیم که یونانیها خردمندتر و انسانتر از ما بودند.
حجم
۲۵۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۵۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه