کتاب سال های دوری
معرفی کتاب سال های دوری
سال های دوری رمانی بر اساس واقعینت و نوشته مرضیه یاراحمدی است که در انتشارات ندای الهی به چاپ رسیده است.
درباره کتاب سال های دوری
سال های دوری روایت عاشقانه از سرگذشت واقعی دختری متولد سال ۱۳۲۵ در محلههای جنوب تهران به نام بانو است.
بانو زندگی عاشقانهای را آغاز میکند ولی زندگی بازی خودش را دارد و این خوشبختی دوامی ندارد. او رنجها و شکستهای زیادی را تجربه میکند؛ اما درست وقتی که ناامید میشود دست تقدیر همه چیز را تغییر میدهد و دوباره گرمای عشق و خوشبختی را با عمق وجودش در حالی حس میکند که بانوی مشهوری شده است.
خوندن این رمان عاشقانه و دلنشین که روایتی از عشقهای نافرجام را تعریف میکند خالی از لطف نیست...
خواندن کتاب سالهای دوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمانهای عاشقانه فارسی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب سال های دوری
بعد رفتن مهمونا ننه تموم وسایل پذیرایی سریع گذاشت تو صندوقچه و قفلش کرد و گفت: دیگه مهموندار شدیم نمیخوام جلو قوم یدی کم بیارم برن بگن طوبی خونه آقاش چیزی نخورده ندیده..
از حرفای ننه خسته بودم آخه یدی بیقواره چی داشت که بخواد ادعاشم بشه سریع رختخواب پهن کردم و اینقدر ازم کار کشیده بود که تا چشمام و بستم خواب رفتم ...
چند ماهی از عروسی طوبی میگذشت و طوبی حامله بود، ننه هم همش مشغول دوخت دوز سیسمونی بود. غلام از اجباری اومده بود مرخصی و قرار بود ننه عالم و آقام برن خواستگاری راحله دختر زیور خانم، غلام از وقتی که اومده بود مهربون شده بود وخوشحال بود میرفت و میاومد شیرینی پنجرهای میخرید و لپای ننه عالم و ماچ میکرد. فقط من و پوران بودیم که از آمدن راحله به این خونه میترسیدیم خیلی موزی بود و همیشه بقیه دخترا رو از خودش پایین تر میدید یه آدامس مینداخت گوشه دهنش و با ناز و ادا برای پسرا عشوه میاومد با اینکه در اون زمان سیزده سالم بود ولی از رفتارهای راحله چندشم میشد، بالاخره غلام با راحله نامزد کرد ولی به اصرار زیور خانم صیغه محرمیت خونده شد تا سربازی غلام که تموم شد ازدواج کنن و تحمل راحله تا سال بعدش یه عذاب و بلابود ننه اما خوشحال بود و مدام اسفند دود میکرد میگفت: الان همسادهها چشمون میکنن.
چند ماه بعد از نامزدی غلام بود که پوران هم برای اکبر نامزد کردن و طلعت خانم یه جشن خیلی خوب براشون گرفت و کلی هدیه و کادو برای پوران خریدن و این رفتار طلعت باعث حسادت بیشتر طوبی و راحله شده بود و راحله هر روز میاومد تو ایوان و میگفت: ننهام همش میگه انگار تو زن بیوه بودی یا ترشیده که برات یه جشنم نگرفتن و اینقدر گفت و گفت تا بالاخره ننه دفعه بعد که غلام اومد یه جشن براشون گرفت اما حسادت زیور و راحله به پوران تمومی نداشت و هر روز خواستههای جدیدی داشتن در همین شرایط بود که طوبی هم زایمان کرد و بر خلاف تصورات ننه عالم و خانم آغا بچه دختر بود فقط آقام خوشحال بود طوبی که ریز ریز گریه میکرد و میگفت ننه، خانم آغا هر روز میگه این همه دادم خورد و استراحت کرد آخرشم دختر زاییده تمام کارهای خونه افتاده رو دوش من یدی هم میگه فعلا نمیتونم برات خونه جدا بگیرم. ننه فقط میگفت عیب نداره تو هم دست به کار شو یکی دیگه بیار براشون دومی پسره اینقدر با ملوک خانم و زنهای دیگه تو گوش طوبی حرف زدن تا طوبی چند ماه بعد دوباره حامله شد. بخاطر خرج جهاز پوران و عروسی غلام آقا جانم بیشتر کار میکرد و دیرتر میاومد خونه منم که تنها بچه خانواده بودم که ننه عالم راضی شده بود مدرسه برم مشغول درس و مشق بودم هر چند ننه هربار که میدید کتاب دستمه میگفت: اینقدر بخون تا این یذره پرده آبروتم بریزه...
حجم
۵۱۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۱۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
نظرات کاربران
لذت بردم از خواندنش
خوندن این کتاب رو ب کسانی ک به رمان علاقه دارن پیشنهاد میکنم.ب شدت از خوندنش لذت بردم❤️
خیلی گیرا و جذاب هست
عالی بود من خیلی دوستش داشتم.
کتاب فوق العاده ای بود
کتاب خوب و جذابی بود ولی غلط املائی خیلی زیاد داشت
رمان زیبایی بود هیجان اوایل کتاب بیشتر بود فقط اگر تعداد صفحات کمتر بود بهتر میشد🫡
برای سرگرمی باحاله پسندیدم
خیلی کشدار شده بود ماجرای زمانهای گذشته که از زبان چهار نفر نوشته شد رمان رو بیش از حد طولانی کرده بود . کاش بانو عشق شهروز رو زودتر باور میکرد و این همه طولش نمیداد. فقط برای یک بار
عالی بود لذت بردم