کتاب اتاق شماره ۶
معرفی کتاب اتاق شماره ۶
کتاب اتاق شماره ۶ نوشتهٔ آنتوان چخوف و ترجمهٔ آبتین گلکار است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب اتاق شماره ۶
آنتوان چخوف را به خاطر داستانهای کوتاه، نثر موجز و شخصیتپردازی منحصربهفردش میشناسند. اتاق شماره ۶ هم داستانی تقریباً صدصفحهای از اوست که میتوان آن را به دلیل حجم کمَش، کوتاه نامید؛ بهویژه آنکه فصلبندی دارد و هر فصل را هم میشود داستانی کوتاهتر در دل داستانِ اصلی به حساب آورد. چخوف در این داستان فضای یک بیمارستان روانی را توصیف کرده است. ۵ بیمار که هرکدام داستان مخصوص به خود را دارند در اتاق شمارهی ۶ این تیمارستان بستریاند و پزشکی به نام آندری یفیمیچ مسئول رسیدگی به آنهاست. از خلال گفتوگوهایی که بین بیماران و دکترشان و دیگر شخصیتهای تیمارستان برقرار میشود و همچنین توصیفاتی که چخوف از حالات روانی این ۵ نفر ارائه میدهد، با حال و هوای بیماران روانی در آن سالهای روسیه و رنجهایی که در آن دوره متحمل میشدند بیشتر آشنا میشویم. در حقیقت، چخوف قصد داشته با نوشتن این داستان نقدی به فضای سیاسی آن دورهٔ روسیهٔ تزاری (نیمهٔ دوم قرن نوزدهم میلادی) وارد کند و چون خودش پزشک بوده نشان دهد که این بیماران چه مشکلاتی دارند و علم پزشکی در چه زمینههایی پیشرفت کرده و در چه حوزههایی نقص دارد.
این کتاب، داستان بیماری به نام ایوان دمیتریچ گروموف است. او قبلاً مأمور دادگاه بوده و الان این توهم را دارد که بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشد دنبالش هستند و قصد دستگیریاش را دارند. داستان با ورود یک پزشک جدید به تیمارستان شکل تازهای به خود میگیرد، او متوجه میشود خود پزشک نیز ممکن است سلامت روانیاش را از دست بدهد.
بسیاری از منتقدان اتاق شماره ۶ را دقیقاً به خاطر موضوعی که دارد، بهترین و چالشیترین داستان چخوف لقب دادهاند که از زمانهٔ خود بسیار جلوتر است.
خواندن کتاب اتاق شماره ۶ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به شیفتگان ادبیات جهان، بهویژه ادبیات روسیه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اتاق شماره ۶
در یک صبح پاییزی ایوان دمیتریچ یقهٔ پالتویش را بالا زد و در حالی که به زحمت در گل و لای گام برمیداشت، از کوچهها و حیاطخلوتهایی گذشت تا به سراغ پیشهوری برود و جریمهٔ برگهٔ اجراییه را وصول کند. مثل همهٔ صبحهای دیگر دل و دماغ نداشت. در یکی از کوچههای به دو زندانی غل و زنجیر شده برخورد که چهار نگهبان تفنگ به دست مراقبشان بودند. ایوان دمیتریچ پیش از آن هم خیلی وقتها به زندانیها برخورده بود و همیشه احساس ناراحتی و همدردی نسبت به آنها در وجودش بیدار میشد ولی حالا این برخورد تأثیر خاصی و غیرمعمولی بر او گذاشت. معلوم نیست به چه علت ناگهان به نظرش رسید که او را هم ممکن است غل و زنجیر کنند و به همین شکل در میان گل و شل به زندان ببرند. پس از مدتی که داشت از نزد پیشهور به خانه برمیگشت، نزدیک ادارهٔ پست به پلیس آشنایی برخورد که با او خش و بش کرد و چند قدمی هم در خیابان همراهیاش کرد. معلوم نیست چرا این مسئله به نظر گروموف مشکوک آمد.
حجم
۵۲۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۵۲۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
نظرات کاربران
اول اینکه پیشنهاد می کنم از اول اسامی شخصیت ها رو یه جا یادداشت کنید که بعداً سردرگم نشید دوم اینکه واقعاً عالی و خوندنی بود سوم اینکه در جاهایی یکم آدم گیج میشه ولی به مرور داستان دستش میاد شخصیت پردازی قوی بیان
اتاق شماره ی 6 کتاب مختصر و کوتاهیه اما مدت ها ذهنتون رو درگیر میکنه. توی این اتاق افراد روانی بسترین ولی با فاصله ی چند قدم، از نیکیتای نگهبان گرفته تا سایر اهالی بیمارستان همگی دیوانه اند ! ولی چه
از بهترین داستانهای چخوف. بهشدت پیشنهاد میکنم از دستش ندید. ترجمه هم همونطور که انتظار میره عالیه.
بی نهایت منو شگفت زده کرد
این کتاب در مرحله اول به مسئله چیستی زندگی ، وجود رنج ، مشکل درک نشدن ، زود قضاوت کردن آدم ها اشاره میکنه دو شخصیت های اصلی بی نظیر بودن 💕 خوندنش رو بهتون پیشنهاد میکنم به مسائل اصلی زندگی
از اونجایی که طاقچه کتاب رو به خوبی معرفی کرده من به چند نقل قول بسنده میکنم «سعادت واقعی بدون تنهایی ممکن نیست! فرشته مطرود حتما به این دلیل به پروردگار پشت کرده بود که دلش تنهایی میخواست، چیزی که فرشتگان
کتاب درباره یه دکتره که با یه بیمار بستری در بخش بیماران روانی آشنا و هم صحبت میشه و متوجه میشه که اتفاقا این به اصطلاح بیمار درک عمیق تر و دقیق تری از زندگی داره و همین هم صحبتی
عالی بود.
خیلی قشنگ و کوتاه و عمیق بود.
کتاب خیلی خوبیه در آخر کتاب حس سراسرذوق از خوندن یه اثر فاخر ،حس سراسر ناراحتی برای سرگذشت شخصیت های داستان شمارو در بر میگیره