کتاب حیرت بازار
معرفی کتاب حیرت بازار
مجموعه نمایشنامه «حیرت بازار»، تازهترین اثر منتشر شده در حیطه ادبیات نمایشی از عبدالرضا فریدزاده است که در برگیرنده پنج نمایشنامه کوتاه از اوست.
درباره کتاب حیرت بازار
فریدزاده در مقدمه این اثر با اشاره به اتمام نگارش آن در ایام ماه محرم سال ۱۳۸۷ عنوان کرده است که این نمایشنامه به دنبال انجام و ادای یک نذر هفتساله در دست تألیف قرار گرفت که بر مبنای آن نویسنده با خود عهد کرده سالانه یک اثر در گونه ادبیات نمایشی و مرتبط با سیدالشهدا (ع) تولید کند که در نهایت پس از اتمام این نذر در ایام محرم آن سال این کتاب به خود شکل و شمایل انتشار میبیند.
وی در همین زمینه به نمایشنامه حیرت بازار از این مجموعه اشاره کرده است که با لطف سیدالشهدا (ع) در بازه زمانی کمتر از دو روز مانده با ماه محرم سال ۱۳۸۷ تألیف شده است و تا زمان انتشار این کتاب در دو نوبت اجرا و نسخهای رادیویی نیز از آن تهیه شده است.
به گفته فریدزاده این کتاب در اسفندماه ۹۷ با عنایت حضرت امام حسین (ع) پس از سالها گذر زمان از تألیفش راه به بازنویسی برد و در نهایت در کنار سایر آثار قلمی و هم موضوع این نمایشنامهنویس در قالب کتابی با عنوان این نمایشنامه تألیف و منتشر شده است.
گرچه نمایشنامههایی با چنین پیشینهای، تمی مذهبی و تاریخی را به ذهن مخاطب خود متبادر مینمایند اما فریدزاده آنها را در قالب اتفاقی داستانی و درامی غیرتاریخی به قلم کشیده است و به حادثه درونی و الهامات قلبی به کاراکترهای داستانی بیشتر از جاری شدن آنها در بستر زمان و مکان اهمیت نشان داده است.
عبدالرضا فریدزاده از نمایشنامهنویسان و کارگردانان شناخته شده ایران در سالهای گذشته به شمار میرفته است که آثار متعدد بسیاری را تألیف و کارگردانی کرده است. وی سالها در مقام مدرس هنرهای نمایشی و نیز منتقد در این زمینه فعالیت داشته است و در کنار آن در تولید آثار رادیویی و تلویزیونی و نیز شعر نیز دستی بر آتش دارد.
خواندن کتاب حیرت بازار را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به نمایش نامه خوانی میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
درباره عبدالرضا فرید زاده
عبدالرضا فریدزاده در سال ۱۳۳۱ در بروجرد متولد شده است. او دبیر بازنشسته آموزشوپرورش است. ورود او به هنر و ادبیات با آغاز دهه چهل و چاپ اشعار و قصهها در مطبوعات و بازی در نمایشهای دبیرستانی همراه بوده است.
بخشهایی از کتاب حیرت بازار
حیاط کوچک خانه آقا تشکیل شده از یک اتاق و یک انباری، احتمالاً بازمانده عمارتی که نوسازی شده است. اینجا رنگها و همه چیز حاکی از سلیقهای سنّتی و دلنواز است.
آقا عصا به دست نشسته بر تخت چوبی کهنهای در گوشه حیاط که جاجیمی سنّتی و دو متکای گِردِ رویهم، بر آن دیده میشود، حافظ میخواند به صوت زمزمهوار و خوش.
دیگ بزرگ و ابزار پخت حلیم کنار حوض کوچک و زیبا، و پری عروسِ آقا در کار شستوشوی ابزار.
حشمت و عزت پسران دوقلوی آقا گرم بحثاند
عزت: با اون یکی، درست به تعدادی شدن که نیت آقام بود؛ دویست نفر.
حشمت: وِر میزنیها! خیلی بیشتر از دویست تا بودن. شاید سی چهل تا.
پری: حالا نه ده بیست تا ... آخ کمرم. دست کشیدی از کمک عزت، حواست باشه!
عزت: گفتم که شما دس نزن بذار داداشو متقاعد کنم خودم میشورمشون!
حشمت: دکی، متقاعد! ... مال این حرفا نیستی بچه!
عزت: میگم حسابشو داشتم، مثل همه این چهار سال آخر که نیت آقام دویست تاس، یا حتی قبل از اون که صد و پنجاه نفر رو نیت میکرد.
حشمت: آقا پیش جماعت چرتکه جلوش میذاشته حساب میکرده پری! مسخرهس!
عزت: چرتکه مال بنگاه و اینجور جاهاس! شمردن و حساب کتاب هم از اینکه یه ظرف گنده با این هوا روغن و دارچین روش، ببری تو اتاق و مشغول بشی، کمکی هم نکنی بهتره! من سهساله یه قاشق حلیم هم واسه خودم ورنمیدارم که شانس مراد گرفتنو نگیرم از یه عزادار.
پری: به این میگن آخر ایثار؛ یا افتادن کلاه گل گردن!
آقا: (همچنان که زمزمه میکند) استغفرالله ...
عزت: این یعنی: طعنه و تمسخر گناهه، بخصوص در این مورد.
پری: آقا روزی صدبار این کلمه رو میگه. تو هم خدا عوضت بده، نهیازمنکر شدیم!
حجم
۱۳۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۳۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه