تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب آن سوی پروانه
معرفی کتاب آن سوی پروانه
کتاب الکترونیکی «آنسوی پروانه» نوشتهٔ غزل میرزائی را نشر متخصصان منتشر کرده است. این اثر در دستهٔ داستانهای فارسی معاصر قرار میگیرد و روایتگر زندگی و دغدغههای شخصیتهای جوان در بستر خانواده و جامعهٔ امروز است. «آنسوی پروانه» با نگاهی به روابط خانوادگی، اضطرابهای روزمره و چالشهای روانی نسل جوان، تصویری ملموس از فرازونشیبهای زندگی ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آن سوی پروانه
در «آنسوی پروانه» غزل میرزائی داستانی معاصر و واقعگرا را روایت کرده است که در قالب رمان و با محوریت زندگی یک دختر جوان به نام «نیوشا» شکل گرفته است. این کتاب با تمرکز بر فضای خانوادگی، روابط میان اعضای خانواده و دغدغههای شخصی و تحصیلی شخصیت اصلی، تصویری از زندگی طبقهٔ متوسط شهری را به نمایش میگذارد. روایت کتاب در بستر روزمرگیها، تنشهای خانوادگی، اضطرابهای تحصیلی و دغدغههای شغلی پیش میرود و با زبانی توصیفی و جزئینگر، احساسات و افکار شخصیتها را به تصویر میکشد. ساختار کتاب بهصورت روایی و خطی است و هر فصل یا بخش، برشی از زندگی شخصیت اصلی و اطرافیان او را بازگو میکند. «آنسوی پروانه» با پرداختن به موضوعاتی چون اضطراب، روابط خواهر و برادری، فشارهای اجتماعی و نقش مشاوره و رواندرمانی، به مسائل روانشناختی و اجتماعی نسل جوان میپردازد و تلاش میکند تصویری بیپرده از چالشهای درونی و بیرونی شخصیتها ارائه دهد.
خلاصه داستان آن سوی پروانه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «آنسوی پروانه» با صبحی پرتنش برای «نیوشا» آغاز میشود؛ روزی که قرار است از پایاننامهٔ کارشناسی ارشد خود دفاع کند. او در خانهای پر از تنشهای کوچک و بزرگ خانوادگی زندگی میکند؛ برادری نوجوان و پرهیاهو به نام «نیما»، مادری مهربان اما نگران و پدری که بیشتر وقتش را صرف کار میکند. صبح روز دفاع، نیوشا با اضطراب و بیحوصلگی از خواب بیدار میشود و درگیر مشاجرهای کودکانه با برادرش بر سر ساندویچ صبحانه میشود؛ این دعوا به دلخوری و قهر ختم میشود و او خانه را با حالتی آشفته ترک میکند. در دانشگاه، دوست صمیمیاش «سوگند» همراه اوست و تلاش میکند با شوخی و حمایت، اضطراب نیوشا را کاهش دهد. دفاع پایاننامه با موفقیت انجام میشود اما احساس رضایت و شادی در نیوشا شکل نمیگیرد؛ او همچنان درگیر بیتفاوتی، خستگی و اضطراب است. گفتوگوهایش با سوگند، بهویژه دربارهٔ مراجعه به مشاور و روانپزشک، نشان میدهد که نیوشا با نوعی پوچی و بیحسی عاطفی دستوپنجه نرم میکند. بازگشت به خانه، دوباره با تنشهای خانوادگی همراه است؛ بحثهای تکراری با نیما، احساس نادیدهگرفتهشدن و تلاش برای حفظ آرامش. شب با کابوس و اضطراب میگذرد و در نهایت، نیوشا تصمیم میگیرد به توصیهٔ سوگند عمل کند و به روانپزشک مراجعه کند. روایت کتاب، با جزئیات دقیق و توصیفهای احساسی، تجربههای روزمره، دغدغههای ذهنی و تلاش شخصیت اصلی برای یافتن آرامش را دنبال میکند، بیآنکه پایانی قطعی یا راهحلی ساده ارائه دهد.
چرا باید کتاب آن سوی پروانه را بخوانیم؟
«آنسوی پروانه» با تمرکز بر تجربههای زیستهٔ یک دختر جوان در جامعهٔ امروز، به موضوعاتی چون اضطراب، فشارهای خانوادگی، چالشهای تحصیلی و بحران هویت میپردازد. این کتاب با روایت جزئینگر و صادقانه، فضای ذهنی و عاطفی شخصیتها را بهگونهای ترسیم میکند که بسیاری از خوانندگان میتوانند خود را در موقعیتهای مشابه بیابند. پرداختن به نقش مشاوره و رواندرمانی، اهمیت سلامت روان و بیان احساسات سرکوبشده، از ویژگیهای شاخص این اثر است. مطالعهٔ این کتاب فرصتی برای همدلی با دغدغههای نسل جوان و بازاندیشی در روابط خانوادگی و فردی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر فارسی، کسانی که دغدغهٔ سلامت روان، روابط خانوادگی و چالشهای جوانان را دارند و افرادی که با اضطراب، بیحوصلگی یا بحران هویت مواجهاند، مناسب است. همچنین دانشجویان و کسانی که در آستانهٔ تصمیمهای مهم زندگی قرار دارند، میتوانند با فضای داستان ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب آن سوی پروانه
«خورشید با اشعهی نارنجی کمرنگش از لابهلای پردههای کرمرنگ اتاق به داخل سرک میکشید و نقشی محو روی دیوار روبهرو میانداخت. چنددقیقهای میشد که از خواب بیدار نثنتد ۵ بودم. اما همچنان با چشمانی بسته در تختم بیحرکت مانده بودم. پتوی نرم و لطیفم را تا روی گردنم بالا کشیده بودم و گرمای مطبوعش. مثل آغوشی امن تن خستهام ۴۳ در بر گرفته بود. صدای آزاردهندهی هشدار گوشیام هنوز بلند نشده بود و مطمئن بودم که میتوانم کمی بیشتر در این آرامش بمانم و چشمهایم را به روی دنیا ببندم؛ اما گویا بدنم حاضر به همکاری نبود؛ انگار نیروبی نامرتی مرا بهزور از رختخواب بیرون میکشید. ذهنم کاملاً بیدار بود و افکار مختلف. مثل مورچههایی بیقرار در سرم میلولیدند و لحظهای آرام نمیگرفتند. امرون روز مهمی بود؛ روزی که ماهها برایش انتظار کشیده بودم. امروز نوبت دفاع پایاننامهی ارشد من بود. تصاویر اسلایدهای پاورپوینت و چهرههای جدی استادان داور: مدام جلوی چشمانم رژه میرفتند و لحظهای رهایم نمیکردند. میدانستم که کاملاً آمادهام؛ همهچیز را بارها و بارها مرور کرده بودم و برای تمام سوّالات احتمالی پاسخهای قانع کننده ای داشتم. اما قلبم با من موافق نبود. ضربان قلبم بهقدری شدید و نامنظم بود که میتوانستم صدایش را در سرم بشنوم. احساس میکردم قلبم مثل یک پرندهی وحشی: میخواهد از قفسهی سینهام بیرون بپرد و پرواز کند. نفس کشیدن برایم سخت شده و خواب کاملا از سرم پریده بود.»
حجم
۱۰۱۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۰۱۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه