دانلود و خرید کتاب دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد غلامرضا آقایاری
تصویر جلد کتاب دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد

کتاب دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد

کتاب الکترونیکی «دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد» نوشتهٔ غلامرضا آقایاری در انتشارات کتاب نیستان چاپ شده است. کتاب «دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد»حاوی چهار نمایشنامه با عنوان‌های «روایت آهنگر»، «دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد»، «افسانه باغ آرزوها» و «جامانده‌ای که رسید» است.

دربارهٔ کتاب دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد

در نمایشنامه روایت آهنگر خلاصه‌ای از آنچه در روز عاشورا بر امام حسین (ع) و اصحاب وی رفته است در قالب محکمه ای با حضور پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین علی (ع) از مقابل چشمان مخاطب می گذرد.

دومین متن، دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد، که نام خود را به کتاب نیز داده است، روایتی است که در آن یک کانادایی در سفر به ایران قصد عزیمت به مشهد برای زیارت امام رضا (ع) را دارد و اذعان دارد که امام او را به این سفر دعوت کرده است. این متن نیز با طنازی و شیوه روایت خود علاوه بر ارزش‌های دراماتیک دارای حس معنوی خاص و بکری است.

نمایشنامه سوم، افسانه باغ آرزوها، در فضای روایی سنتی به بازخوانی داستانی افسانه‌وار از رابطه سلطان، نگهبان اسب‌های سلطنتی و فرزند نگهبان می‌پردازد.

متن چهارم، نمایش نامه «جامانده‌ای که رسید» داستان زندگی عبدالله بن حنیف ازدی، پیرمرد نابینایی است که خدمت رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) جنگیده و نابینا شده است. او بعد از واقعه عاشورا به پا می‌خیزد و در نهایت به شهادت می‌رسد.

کتاب دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به نمایش‌های دینی و مذهبی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب دعوت در آلاسکا، دیدار در مشهد

پرده اول

[صحنه نشانگر خیمه‌ای‌ست که دورتادور آن پر از وسایل مربوط به آهنگری‌ست. وسایلی مانند میخ، شمشیر و سایر ملزومات دست‌ساز مربوط به این حرفه. میز کار آهنگری میان صحنه قرارگرفته. کوره‌ای آتشین کنار آن است. چند کوزه آب نیز اطراف میز اند.

مرد آهنگر با لباس کار (پیشبند و سربند) انبری در دست دارد، تکه‌ای آهن را درون کوره برده و سپس بیرون می‌آورد. روی میز گذاشته و چند ضربه به آن وارد می‌کند و به آبی که کنارش است فرو می‌برد. زن آهنگر گوشه‌ای از صحنه نشسته و مشغول دوختن لباس آهنگر است.]

زن: من هنوز مانده‌ام، تو چه‌طور شد که زندگی‌مان را جمع کردی و من را آوردی میان این بیابان! که چه بشود؟ به چه امیدی؟ به امید اینکه شاید روزی اینجا گذر لشگری به ما بیفتد و تو سفارشی بگیری؟ یا به امید اینکه جنگ میان دو طایفه در بگیرد و تو برایشان سلاح جنگی درست کنی؟

[مرد آهنگر به زن نگاه کرده و لبخند می‌زند. دوباره مشغول به کار خود می‌شود.]

زن: (با صدای بلندتر) با تو هستم مرد! چرا چیزی نمی‌گویی؟

مرد: (می‌خندد) عجول نباش زن! کمی‌صبر داشته باش. قبلاً هم برایت گفته‌ام، من در کوفه به تمام خواسته‌هایم می‌رسم و زندگی ِدرخور و شایسته‌ای برایت فراهم می‌کنم.

زن: خواسته‌هایت، چطور؟!

مرد: کوفه شهری‌ست پر از جنگجویان و دلاوران، کسانی که یا جنگاورند یا مربیان جنگ، پس همیشه این شهر برای من مشتری دارد.

زن: تو گفتی و من هم باور کردم! یعنی تو فقط به خاطر این بار و بنه و زندگی‌مان را جمع کردی و من را آوردی به اینجا؟

مرد: ای بابا، تو چه‌قدر سئوال می‌کنی زن! هم به خاطر این هم به خاطر چیزهای دیگر! برای تو چه فرقی می‌کند، تو زندگی‌ات را بکن!

زن: زندگی؟ کدام زندگی، وسط این بیابان خشک! حسرت دیدن یک نفر که شاید هفته‌ای از اینجا عبور کند بر دلم مانده است!

مرد: (انبر و ابزارش را کنار گذاشته و کوزه‌ای آب برمی‌دارد) نگران نباش، به زودی لشکریان کوفه در این اطراف اقامت می‌کنند.

زن: لشکریان کوفه؟ برای چه منظور؟

[مرد این‌پا و آن‌پا می‌کند تا جواب زن را ندهد. صدایی از بیرون خیمه او را می‌خواند.]

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۱۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۱۱۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۴۱,۴۰۰
۱۲,۴۲۰
۷۰%
تومان