کتاب غزل کفر
معرفی کتاب غزل کفر
کتاب غزل کفر نوشتهٔ امیر دژاکام است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب غزل کفر
غزل کفر مجموع پنج نمایشنامه به قلم امیر دژاکام است با نامهای ساقی، یک دامان ماه و ستاره، غزل کفر، منطقالطیر سلیمانی، دزد آب.
تمامی این نمایشنامهها یک حلقهٔ ارتباطی دارند و آن واقعهٔ عاشوراست. هرکدام از متنها نوعی نگاه خاص به عاشورا دارد و از دریچهای تازه به آن نگاه میکند. دژاکام همیشه دغدغهٔ بیانکردن مسائل دینی داشته، بنابراین در این نمایشنامهها هم سعی کرده فرم تازهای را تجربه کند.
نمایشنامه «ساقی» روایت یک داستان عاشقانه در دل ماجرای عاشوراست؛ روایت دختری به نام اسما که از کسی که میخواهد ازدواج کند راجعبه واقعهٔ عاشورا میپرسد. نمایشنامه «یک دامان ماه و ستاره» داستان صریح و پرکشش رویارویی خاندان حسین بن علی (ع) با یزدیان پس از واقعه عاشوراست. این داستان بهنوعی بازخوانی پیام عاشوراست بدون هیچ تحریفی.
دژاکام در نمایشنامهٔ «منطق الطیر سلیمانی» تلاش میکند بازگشت انسان به قرآن کریم و اصول آن و درک و عمل به آیات آن را نشان دهد. خسرو در مقام نویسندهای که حس میکند قادر به وارد کردن نشانههای آئینی و دینی در متن داستانش نیست، در فضایی ماورایی با حقایقی روبهرو میشود که در گذر تاریخ و در صدر اسلام در مواجهه با نزول قرآن کریم رخ داده است.
نمایش «دزدآب» از این مجموعه را نیز میتوان رجعتی ظریف به باورهای مذهبی از گذر روایت داستانی تاریخی و فولکلور به شمار آورد که زیرکی نویسنده در انتخاب اسامی و نیز حضور مکتوب برخی لهجههای خاص در این متن و به خدمت درآوردنش برای ارتباط پایانی داستان با زیارت امام رضا (ع) و توسل به ائمه، آن را بسیار شیرین از آب در آورده است.
خواندن کتاب غزل کفر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به طرفداران نمایشنامههای مذهبی و دینی با نثر قوی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غزل کفر
[سازهای کوبهای به صدا در میآیند. گروهی سفیدپوش را میبینیم. تصویر رودخانهای جاری روی تن آنها دیده میشود. مردمان، کوچک و بزرگ، زن و مرد، حلقه زدهاند بر گرد زنی بلندقامت. زن لباس بلند و نیلی پوشیده عَلَم در دست دارد، عَلَم کهنه و مندرس است. ستونی از نور مهتاب بر او تابیده، باد آرام در لباس و علم میوزد.]
فاطمه: فاطمه، کنیهام اُمالبنین. مادرم لیلی، پدر حزام، از طایفهٔ هوزان، مردانش به شجاعت شهرهاند و سخاوت. همسر امیرالمؤمنین علیابن ابیطالب، مادرِ عبّاس، مادرِ جعفر، مادرِ عبدالله، مادرِ عثمان ... کشته شدند ... قطعه، قطعه شدهاند ... چرا؟ چون خروج کردند بر دین، بر دینِ یزید ابن معاویه، وخارجی مهدورالدّم است. مهدور الدّم! فرزندان شیر خدا! فرزندان بوتراب، فرزندان علی خارجیاند. ندیده است و نبیند عرب از یمن تا صنعا، از هوزان تا نجد، از مکه تا مدینه، از حبشه تا مصر این ماجرا را روزی که عقیل برای علی به خواستگاریام آمد، عقیل برادر علی، عقیل که شهره بود به شاعری و قصهپردازی و نسبشناسی و شمشیرزنی، چه میدانستم پسرانش بر دین یزید ابن معاویه خروج میکنند.
[دستانی با نقش و نگار حنای عربی روی تن سفیدپوشان دیده میشوند، فاطمه تنها است. چهار زانو نشسته و به ما مینگرد، صدایش را میشنویم ولی او ساکت است.]
صدای فاطمه: عقیل صبح آمد و من شب خواب دیده بودم. عقیل برادرعلی به خواستگاریام آمد و من شب قبل از آن صبح خواب دیدم.
[باغی نقرهای و آبی، نهرهای جاری و زمین و آسمانی پر از ستاره خودنمایی میکنند]
صدای فاطمه: خواب دیدم میان درختانی زیبا و بوستانی پر از گل هستم. آب روان جویبارها برایم ترانه میخواند. شب و آسمان مدینه، آسمان مدینه با همان کرشمهها و نازهایش، آسمان و زمین پر بود از ستاره و من به ماه خیره شده بودم. بیاختیار دست دراز کردم به سمت آسمان، انگار آسمان تاک است و من خوشه چین یک خوشه انگورِ پر از ستاره. ماه طنازی کرد، به سوی من آمد، آمد و آمد و در دامانم نشست پر از نور و محبت، گرم تماشای ماه بودم که دامانم ستاره باران شد! سه ستاره دیگر کنار ماه نشستند. انگار همه آنها فرزندان مَنند، یک دامن ماه و ستاره.
حجم
۱۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه