دانلود و خرید کتاب خاک آدم پوش ضحی کاظمی
تصویر جلد کتاب خاک آدم پوش

کتاب خاک آدم پوش

معرفی کتاب خاک آدم پوش

کتاب الکترونیکی «خاک آدم پوش» نوشتهٔ ضحی کاظمی در گروه انتشاراتی ققنوس چاپ شده است. رمان خاک آدم پوش نوشته ضحی کاظمی از جمله رمان‌های ژانر و فانتزی است. داستان این کتاب بازگو کننده حوادثی است که بیش از سه هزار سال قبل و در دوره حکومت عیلامیان اتفاق افتاده است. از دیگر رمان های مجموعه ژانر جمجمه جوان، کاج‌ها وارونه‌اند و مرداد دیوانه را می‌توان نام برد.

درباره کتاب خاک آدم پوش

هدف اصلی مجموعه رمان ژانر نوشتن و انتشار رمان‌هایی متناسب با فرهنگ ایرانی (هرچند در برخی از وجوه تمایز چندانی میان ما و مخاطب جهانی وجود ندارد) و احترام به احساس، شعور و سلیقه فرهیخته نسل جدید مخاطبان است. جمجمه جوان، کاج‌ها وارونه‌اند، مرداد دیوانه، دیگر عناوین این مجموعه‌اند. 

ضحی کاظمی در رمان فانتزی «خاک آدم پوش» حوادثی را که بیشتر از سه هزار سال قبل و در دوره دوم حکومت عیلامیان اتفاق می افتد، روایت می کند. وی همچنین از برخی خصایص حماسه و خصایص تراژدی در کنار هم استفاده کرده است، یعنی هم سفر قهرمانی ایثارگر را نشان می دهد و هم به سقوط و تقدیر اشاره می کند. او با تحقیقات گسترده، در جذاب کردن فضای نیمه تاریخی نیمه فانتزی اثرش موفق عمل کرده است.

کتاب خاک آدم پوش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به ژانر تریلر پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب خاک آدم پوش

هالتاش نفس می‌گیرد. به رود اولای نگاهی می‌اندازد و دلش می‌خواهد به جای حرکت به سمت بالای تپه به سمت رود برود و مثل بار آخری که به شوسیم آمده بود کنار رود بنشیند. با انداختن سنگی در آب، آرزوهایش را به امواج تند رود می‌سپرد تا از خود دورشان کند؛ آرزوی پیمان بستن با رود و پیوستن به دریا. سال قبل بود یا سال قبل‌تر از آن که آماتنا هم در کنارش نشسته بود. آماتنا تکه‌نانی درآورده بود و برای گنجشکانی که از شاخه‌های درخت به جلوِ پایشان و دوباره به شاخه‌ها می‌پریدند می‌ریخت. مدتی بی‌کلام به صدای آب و همهمهٔ گنجشکان شوق‌زده گوش سپرده بودند. آماتنا به حرف آمده بود. گفته بود خوشحال است که هالتاش با پدر آماتنا به دریا نرفته. اگر می‌رفت، دیگر نمی‌دانست با ترسِ از دست دادن هالتاش چه‌کار کند. حق داشت. دو برادر بزرگ‌ترش را دریا از او گرفته بود. پدرش هم هنوز بازنگشته بود و آماتنا منتظر خبری از او روزها را به انتظار می‌گذراند. هالتاش به دست‌های آماتنا نگاه کرده بود که پشت سرش روی علف‌ها تکیه‌گاه بدنش بودند. ناخن‌های زردشده‌اش از کار در مزرعه، روی سبزی علف‌ها گل‌های زرد بهاری را به یادش آورده بود. آماتنا جابه‌جا شده بود، دست‌ها را جلو آورده و دور زانوها حلقه کرده بود. به پشتش قوزی داده، چانه‌اش را روی دست‌ها تکیه داده و به بازی آب و آفتاب نگاه کرده بود. شاید همان موقع بود که هالتاش برای اولین بار با تمام وجود خواسته بود آماتنا را در آغوش بکشد. دستش را دراز کرده بود و دست آماتنا را گرفته و بی‌هوا به سمت لبش برده بود. آماتنا، هنوز بوسه بر دستش ننشسته، دستش را پس کشیده بود و از جا بلند شده و تنهایش گذاشته بود. حالا هم تنهایش می‌گذاشت؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۸ صفحه

حجم

۲۰۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۸ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
تومان