دانلود و خرید کتاب سکون کلید است رایان هالیدی ترجمه مارال فرخی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب سکون کلید است

کتاب سکون کلید است

معرفی کتاب سکون کلید است

کتاب سکون کلید است نوشتهٔ رایان هالیدی با ترجمهٔ مارال فرخی در انتشارات بذر خرد چاپ شده است. «سکون» از آشنایی با جنبشی جهانی و رویکردی به نام کندزیستی بود که اهمیت پیدا کرد؛ جنبشی که از دغدغه‌های ایتالیایی‌های معترض به فست‌فود آغاز شد و راه خود را به جنبه‌های دیگر زیستن گشود. سکون از سرعت توپ می‌کاهد تا به آن ضربه بزنیم!

درباره کتاب سکون کلید است

واژه‌ها هر بار که بیان شوند، در هر بستری که بیایند، بر زبان هر کسی که جاری شوند، در هر شکل و صورتی که ظاهر شوند، معنای متفاوتی به خود می‌گیرند. وقتی می‌گوییم سکون، منظورمان درنگ هم هست؛ تأمل هم هست. وقتی می‌گوییم تأمل به همان منطق‌هایی پا می‌گذاریم که پیش از این و در آثار قبلی هم به آن وارد شده بودیم و خواسته بودیم کمی صبر کنیم، از دیدگاه‌های همیشگی و رویکرد رایجمان فاصله بگیریم، دورتر بایستیم و طور دیگری به ماجرا، به مشکل، به مسأله و از آن مهمتر به زندگی، نگاه کنیم.

این کتاب را نخستین جلد از این مجموعه در نظر گرفتیم و مجموعه را «کمی آهسته‌تر...» اسم گذاشتیم. در کتاب‌های بعدی امیدواریم بتوانیم قسمتی از مسیر را با آثار کلاسیک و پایه‌ای این جنبش طی کنیم و باقی راه را به آثاری اختصاص بدهیم که با این رویکرد به جنبه‌های مختلف زندگی می‌پردازند. این کتاب ما را دعوت به سکونی درونی و سازنده می‌کند؛ درنگی که قرار است زمان و فضای کافی برای تفکر و تأمل را فراهم کند تا در نهایت، «این یک دم عمر را» زیباتر و آرام‌تر بگذارنیم. رایان هالیدی در این کتاب از ابعاد مختلف وجودی ما غافل نمی‌شود و به صورت مجزا به ذهن و روح و بدن می‌پردازد تا بتوانیم هر کدام را به سلامت از «شب تاریک و بیم موج» این زندگی پر هیاهو بگذرانیم و تبدیل شویم به «سبک‌باران ساحل‌ها»

کتاب سکون کلید است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به همهٔ افرادی که در سرعت و هیاهوی دنیای امروز به دنبال اندکی آرامش و سکون می‌گردند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب سکون کلید است

«مردم درک نمی‌کنند که در واقع سخت‌ترین چیز، انجام دادن کاری است که تقریباً هیچ کاری نیست. این کار تمام شما را طلب می‌کند. هیچ هدفی برای پنهان کردن در پس این کار وجود ندارد. تنها شما هستید».

بودن در زمان حال، تمام شما را طلب می‌کند. این کار هیچ است و شاید سخت‌ترین چیز در جهان باشد.

وقتی برای سخنرانی در جایگاه ایستاده‌ایم، ذهن ما روی وظیفه‌مان متمرکز نیست، بلکه متوجه این است که دیگران درباره‌مان چه فکر خواهند کرد. این موضوع عملکردمان را تحت‌تأثیر قرار نخواهد داد؟ وقتی با یک بحران درگیر هستیم، ذهنمان در حلقه‌ی تکرار این که چقدر این اتفاق ناعادلانه و دیوانه‌وار است گرفتار می‌شود. چرا ما وقتی خیلی به انرژی‌های عاطفی و ذهنی‌مان نیاز داریم، خودمان را از آنها خالی می‌کنیم؟

حتی در یک بعدازظهر آرام در خانه، تمام چیزی که درباره‌اش فکر می‌کنیم فهرست پیشرفت‌هایی است که باید به آنها دست یابیم. شاید آن بیرون، آفتاب به زیبایی در حال غروب کردن است، اما به‌جای غرق شدن در آن، تصویرش را تماشا می‌کنیم.

ما حضور نداریم... و به‌همین‌خاطر از زندگی، از بهترینِ خودمان بودن و از دیدن چیزی که هست محروم شده‌ایم.

خیلی از افرادی که برای دیدن اجرای مارینا آبراموویچ در صف ایستاده بودند، به‌طور تصادفی پدیده‌ی حضور نداشتن را تصویرسازی کردند. وقتی درها باز شد به داخل هجوم بردند، آن‌ها که کارهای گذشته‌ی مارینا در نظرشان خیلی خیلی بزرگ و چشم‌گیر بود، حالا می‌توانستند برای کار «ویژه»اش اولین نفر باشند. در صف، مدام بی‌قرار بودند و با هم صحبت می‌کردند، سعی می‌کردند وقت‌کشی کنند. چرت می‌زدند، روی هم ولو می‌شدند، با گوشی‌هایشان ور می‌رفتند. وقتی نوبتشان می‌شد، برنامه‌ریزی می‌کردند چه‌کار کنند و درباره‌ی اجرا حدس و گمان می‌زدند. بعضی از آن‌ها مخفیانه روی شیرین‌کاری‌های کوچکی کار می‌کردند که امیدوار بودند برایشان شهرتی پانزده ثانیه‌ای به ارمغان بیاورد.

چقدر ذهنشان را به روی یک امر معمولی شگفت‌انگیز بسته بودند.

آیا آن‌ها بعد از تجربه‌ی متعالی‌شان با مارینا _ رو در رو شدن با حضور واقعی_ وقتی موزه را ترک کردند و به خیابان‌های شلوغ نیویورک قدم گذاشتند، ضرب‌آهنگ پرجنب‌وجوش این جنگل شهری را از نو تنفس کردند؟ یا به احتمال زیاد زندگی‌های شلوغ، سرشار از حواس‌پرتی، اضطراب، رؤیا، ناامنی و خودپرستی‌شان را از سر گرفتند؟

خلاصه کاری که آن‌ها کردند دقیقاً همان کاری بود که همه‌مان اغلب هر روز انجام می‌دهیم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
اطلاعات ورودی به ذهنت را محدود کن وفورِ اطلاعاتْ فقرِ توجه می‌آفریند.
احسان رضاپور
کلید این است: واضح فکر کردن دیدن تمام صفحه‌ی شطرنج گرفتن تصمیم‌های دشوار مدیریت احساسات شناسایی هدف‌های درست کنترل موقعیت‌های پرفشار حفظ روابط ایجاد عادت‌های خوب سازنده و پربار بودن بهبود وضعیت جسمانی احساس رضایت داشتن تصاحب لحظه‌لحظه‌های خنده و شادی سکون کلید است؛ کلید همه چیز.
احسان رضاپور
برای آنه نوشتن در دفترش فرصتی بود برای تأمل. او در یکی از صفحات دفترش چنین نوشت: «اگر آدم‌ها در پایان روز رفتار خودشان را مرور کرده و کارهای درست و غلط‌شان را سبک و سنگین کنند، چقدر می‌توانند خوب و شریف باشند. در این صورت آدم‌ها به صورت خودکار در شروع هر روز جدید بهتر عمل خواهند کرد و، بعد از مدتی، کار بزرگی را به انجام خواهند رساند»
مینا
یک ضرب‌المثل درجه یک می‌گوید: «اگر ورودی زباله باشد، خروجی هم زباله خواهد بود».
Book2023
کاری که برای پاداش انجام شود بسیار پست‌تر از کاری است که در مسیر کسب خرد انجام شود. تمام قلب و روحتان را نثار کارتان کنید، اما نه به خاطر پاداش؛ کاری را برای پاداش انجام ندهید، اما هرگز از کار کردن دست نکشید. _ بهاگاواد گیتا
alireza sadidi
این‌طور نیست که تمام زیبایی‌ها فوراً آشکار شوند. ما همیشه در مزرعه یا ساحل یا بر فراز دره‌ای عمیق نیستیم. به همین علت است که فیلسوف باید چشمان شاعر را بپرورد که زیبایی‌ها را ببیند و توانایی دیدن زیبایی را در هرجایی داشته باشد، حتی در امور پیش‌پاافتاده و وحشتناک.
مینا
وقتی نه تنها کارهای پیش‌پاافتاده‌ی زندگی را روال‌گونه و خودکار انجام می‌دهیم بلکه تصمیم‌های خوب و شرافت‌مندانه را نیز خودکار می‌گیریم، منابع ذهنی‌مان را آزاد می‌کنیم تا به کشفیات مهم و معنادار مشغول شوند. از این طریق فضایی برای آرامش و سکون به دست می‌آوریم و در نتیجه افکار و کارهای خوب را به چیزی دردسترس و اجتناب‌ناپذیر تبدیل می‌کنیم.
مینا
- با تمام وجود حضور داشته باشیم. - ذهنمان را از پیش‌فرض‌ها خالی کنیم. - وقت بگذاریم و حوصله به خرج دهیم. - آرام بنشینیم و تأمل کنیم. - از حواس‌پرتی بپرهیزیم. - روی نظر خودمان پافشاری نکنیم و با دیگران مشورت کنیم. - بدون فلج شدن و از کار افتادن، جوانب را بسنجیم و کنکاش کنیم. ما برای موفقیت در زندگی و کامیابی در هدایت بحران‌هایی که با آنها مواجه می‌شویم، باید سکون ذهنی را پرورش دهیم. این کار آسان نیست اما ضرورت دارد.
احسان رضاپور
جای هیچ پرسشی نیست که با دروغ و تقلب، و به طور کلی بدی کردن به دیگران، می‌شود در زندگی پیش رفت؛ این راه حتی شاید روش سریعی برای پیشرفت باشد، اما به قیمت از دست دادن عزت‌نفس و امنیت‌تان تمام می‌شود. از طرف دیگر، شرافت شاید همان‌قدر که دیوانه‌وار به نظر می‌رسد، راه دست‌یافتنی‌تر و پایدارتری برای رسیدن به موفقیت است.
Book2023
«مردم درک نمی‌کنند که در واقع سخت‌ترین چیز، انجام دادن کاری است که تقریباً هیچ کاری نیست. این کار تمام شما را طلب می‌کند. هیچ هدفی برای پنهان کردن در پس این کار وجود ندارد. تنها شما هستید». بودن در زمان حال، تمام شما را طلب می‌کند. این کار هیچ است و شاید سخت‌ترین چیز در جهان باشد.
alireza sadidi
ما در این لحظه زندگی نمی‌کنیم. ما در واقع ناامیدانه تلاش می‌کنیم با فکر کردن، کاری انجام دادن، حرف زدن، نگران بودن، به خاطر آوردن، امیدوار بودن و هر چیز دیگری در لحظه حضور نداشته باشیم. هزاران دلار هزینه می‌کنیم تا ابزاری در جیب‌مان داشته باشیم که مطمئن‌مان کند هرگز حوصله‌مان سر نمی‌رود. ما با این باور خام که در آخر به شادی دست خواهیم یافت، خودمان را در فعالیت‌ها وتعهدات زیادی درگیر می‌کنیم و به دنبال پول و دستاورد می‌دویم.
احسان رضاپور
ما در واقع ناامیدانه تلاش می‌کنیم با فکر کردن، کاری انجام دادن، حرف زدن، نگران بودن، به خاطر آوردن، امیدوار بودن و هر چیز دیگری در لحظه حضور نداشته باشیم.
آتنا
کسانی که در طلب سکون هستند باید: - یک قطب‌نمای اخلاقی قوی برای خودشان ایجاد کنند. - رشک و حسادت و امیال مضر دیگرشان را هدایت کنند. - با زخم‌های دوران کودکی‌شان کنار بیایند. - قدردانی از جهان اطراف‌شان را تمرین کنند. - روابط انسانی و عشق را در زندگی‌شان پرورش دهند. - ایمان و کنترل را به چیزی بزرگ‌تر از خودشان واگذار کنند. - درک کنند جست‌وجوی کنترل‌نشده‌برای چیزهای بیشتر به ورشکستگی می‌انجامد.
Book2023
برای هر چیزی که با آن مواجه می‌شوید و هر کاری که انجام می‌دهید، در درجه‌ی نخست لازم است خودتان را شکست ندهید و کار را با فکر کردن بیش‌ازحد، تردیدهای غیرضروری و پیش‌بینی سخت‌تر نکنید.
Book2023
جهان چقدر متفاوت می‌بود اگر آدم‌ها همان‌قدر که به وراجی رسانه‌های جمعی گوش می‌دادند، به صدای درونشان هم گوش می‌سپردند؟ اگر آدم‌ها می‌توانستند به همان سرعتی که به دینگ‌ها و زنگ‌های تکنولوژی در جیبشان جواب می‌دهند، به فراخوان صدای آگاهی‌شان هم پاسخ دهند، چه می‌شد؟ تمام این سروصداها، تمام این اطلاعات، تمام این ورودی‌ها به ذهن به این خاطر هستند که ما از سکوت، از احمق به نظر رسیدن، جا ماندن و ازدست‌دادن می‌ترسیم. می‌ترسیم که آن یارویی باشیم که می‌گوید: «نه، علاقه‌ای ندارم». ترجیح می‌دهیم بدبخت باشیم به جای این‌که خودمان را در اولویت قرار دهیم و بهترینِ خودمان باشیم.
Book2023
در این میان حس منیت هم وجود دارد که تلاش می‌کند در جریان همه چیز قرار بگیرد، می‌خواهد آن چیز یک برنامه‌ی تلویزیونی محبوب باشد یا جدیدترین شایعه در زمینه‌ی صنعت یا داغ‌ترین بحران‌ها در خاورمیانه، آفریقا، آسیا یا آب و هوا، بانک جهانی یا اجلاس ناتو و الخ. حس منیتی که تلاش می‌کند در نقش مطلع‌ترین فرد حاضر در اتاق ظاهر شود؛ آدمی که از همه‌ی حرف‌های برآمده از فضولی و غیبت خبر دارد، کسی که از تک‌تک اتفاق‌های زندگی دیگران باخبر است.
Book2023
چیزهای مهم تا زمانی که به آن‌ها برسید همچنان مهم باقی خواهند ماند. امر غیرمهم بی‌اهمیتی‌اش را آشکار خواهد کرد (یا به‌سادگی ناپدید خواهد شد). پس، به جای عجله‌ی غیرضروری یا خستگی مفرط، با سکون می‌توانید بنشینید و تمام توجه‌تان را معطوف چیزی کنید که استحقاق توجه‌تان را دارد.
Book2023
اطلاعاتْ بیش‌ازحد در دسترس است و هر چیز جزئی و بیهوده‌ای زیر میکروسکوپ چند برابر بزرگ می‌شود. حدس و گمان شایع، ذهن‌ها منکوب و درگیر فکرهای مختلف شده است. اثر سی‌ان‌ان الان دیگر مشکل همه است، نه فقط رئیس‌جمهورها و ژنرال‌ها. دسترسی هر یک از ما به اطلاعات بیشتر از آنی است که به طور منطقی بتوانیم از آن‌ها استفاده کنیم. به خودمان می‌گوییم این بخشی از شغلمان است و باید در جریان همه چیز باشیم و به این ترتیب، زمان باارزشمان را صرف اخبار، گزارش‌ها، جلسه‌ها و شکل‌های دیگرِ بازخورد می‌کنیم. حتی در صورتی که به تلویزیون هم نچسبیده باشیم، همچنان شایعات بی‌اساس و اخبار نمایشی و حواس‌پرتی‌های دیگر احاطه‌مان کرده‌اند. باید این روند را متوقف کنیم.
Book2023
در بودایی به این توانایی uppekkha می‌گویند و مسلمانان aslama می‌نامندش. کلمه‌ی عبری‌اش hishtavut است. در دومین کتاب بهاگاواد گیتا، در شعری حماسی، سلحشور آرجونا درباره‌ی samatvam حرف می‌زند، «یکنواختی ذهن _ آرامشی که همیشه برقرار است». یونانی‌ها آن را euthymia و hesychia می‌نامند و پیروان اپیکور ataraxia و مسیحیانaequanimitas. این مفهوم در زبان انگلیسی «سکون» نامیده می‌شود. سکون یعنی محکم و استوار بودن، آن هم وقتی جهان دور سرت می‌چرخد؛ یعنی بدون آشفتگی رفتار کردن؛ شنیدن فقط آنچه لازم است شنیده شود؛ آرامش درونی و بیرونی داشتن؛ بهره گرفتن از دائو و لوگوس و سلوک اخلاقی و حکمت و عقل.
احسان رضاپور
سنکا می‌نویسد: «وقتی هیچ سروصدایی به گوشتان نمی‌رسد، و هیچ کلمه‌ای، چه چاپلوسانه و چه تهدیدآمیز، چه وزوزی پوچ و چه حرفی بی‌معنا، شما را از خودتان بیرون نمی‌کشد، احتمالاً می‌توانید مطمئن باشید که با خودتان در صلح هستید».
احسان رضاپور

حجم

۲۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۲۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان