
کتاب خواستن چیزی را تقلید کنیم یا نه؟
معرفی کتاب خواستن چیزی را تقلید کنیم یا نه؟
کتاب خواستن چیزی را تقلید کنیم یا نه؟ با عنوان اصلی Wanting: The Power of Mimetic Desire in Everyday Life نوشتهٔ لوک برجس و ترجمهٔ بنفشه شریفی خو توسط انتشارات بذر خرد منتشر شده است. نویسنده در این اثر از نقش محاکات یا میل تقلیدی در زندگی اجتماعی سخن گفته است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خواستن چیزی را تقلید کنیم یا نه؟
کتاب خواستن چیزی را تقلید کنیم یا نه؟ به موضوع توانایی صحیح خواستن میپردازد. به عقیدهٔ لوک برجس، نویسندهٔ کتاب حاضر، این توانایی، امری فطری نیست بلکه مهارتی اکتسابی است که باید آن را فرا گرفت و به دست آورد. نویسنده در این کتاب، نظریهٔ میل تقلیدی «رنه ژیرار»، فیلسوف فرانسوی، را بهعنوان مبنای پژوهش خود قرار داده است. ژیرار این نکته را مطرح میکند که اغلب خواستههای ما ماهیتی تقلیدی دارند و نه ذاتی و درونی. با بررسی دقیق رفتار و تمایلاتمان، میتوانیم برای هر خواستهای الگویی بیرونی بیابیم، خواه در نحوهٔ پوشش لباس باشد یا در چیدمان منزل. درک این الگو و چرایی آن معمولاً دشوار نیست؛ چالش اصلی در فهم انگیزهٔ تلاش برای دستیابی به این خواستهها نهفته است. انسانها، همانگونه که زبان دیگران را میآموزند، تمایلات خود را نیز از دیگران تقلید میکنند. این تقلید میتواند ما را در چرخههایی از خواست و رقابت گرفتار کند که رهایی از آنها بسیار دشوار و چه بسا غیرممکن باشد. هدف این کتاب ارائه راهکاری جادویی برای غلبه بر میل تقلید نیست، چرا که چنین امری نه امکانپذیر است و نه مطلوب. بلکه، تلاش نویسنده بر شناخت و آگاهی از این پدیده است تا بتوان آن را در مسیر صحیح هدایت کرد. او با استفاده از شگردهای مختلفی که در کتاب به آنها میپردازد، خواننده را گامبهگام به شناخت خود، الگوهای رفتاری و خواستههایش نزدیکتر و آگاهتر میسازد. این رویکرد به خواننده کمک میکند تا تقلید صرف و ناآگاهانه را تشخیص داده و از آن دوری کند.
چرا باید کتاب خواستن چیزی را تقلید کنیم یا نه؟ را بخوانیم؟
خواندن کتاب خواستن چیزی را تقلید کنیم یا نه؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به خودشناسی و توسعه فردی و همچنین افرادی که درگیر رقابتهای ناسالم یا احساس نارضایتی دائمی هستند، میتوانند از این کتاب استفاده کنند.
بخشی از کتاب خواستن چیزی را تقلید کنیم یا نه؟
«استیو جابز با یکی از همکلاسیهای خود به نام رابرت فریدلند قرار گذاشته بود و میخواست ماشین تایپ آیبیام سلکتریک قدیمی خود را به او بفروشد. فریدلند هم مانند جابز دانشجوی مقطع کارشناسی بود، اما سنش چهار سال از او بیشتر بود. از کالج بودین در مِین اخراج شده و به جرم داشتن مادهٔ روانگردان الاسدی به ارزش صدوبیستوپنجهزار دلار، به دو سال زندان محکوم شده بود.
بعد از اینکه عفو شامل حالش شد و از زندان آزادش کردند، در کالج رید ثبتنام کرد. او تصمیم داشت برای ریاست انجمن دانشجویی نامزد شود و برای دیدار با یک روحانی و معلم معنوی هندو به هندوستان سفر کند. اما پیش از هر چیز به یک ماشین تایپ نیاز داشت.
استیو جابز هیچچیز دربارهٔ این خریدار نمیدانست. وقتی برای تحویل دادن ماشین و گرفتن پولش به اتاق خوابگاه فریدلند رفت، هرچه در زد کسی پاسخ نداد. دستگیره در را امتحان کرد. در قفل نبود. فکر کرد حالا که تا آنجا رفته بهتر است ماشین تایپ را همانجا بگذارد و پولش را بعداً از خریدار بگیرد. به همین دلیل در اتاق را باز کرد.
به محض اینکه وارد اتاق شد از خجالت خشکش زد. فریدلند و نامزدش در اتاق بودند. جابز میخواست فوری بیرون برود، اما خریدار غریبه از او دعوت کرد بنشیند و کمی صبر کند. جابز با خودش فکر کرد این یکی دیگر نوبر است!»
حجم
۶۶۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه
حجم
۶۶۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه