کتاب جامانده در اعماق اقیانوس
معرفی کتاب جامانده در اعماق اقیانوس
کتاب جامانده در اعماق اقیانوس نوشتۀ کیت آلن است. این کتاب را انتشارات پرتقال منتشر کرده است.
درباره کتاب جامانده در اعماق اقیانوس
در این داستان با زندگی پرفرازونشیب لوسی همراه میشویم؛ دختری سیزدهساله که در پنجمین تابستان بعد از مرگ مادرش - یک زیستشناس و متخصص کوسه - فقدان بزرگ ازدستدادن دوستش را هم متحمل میشود. او که حالا با پدرش زندگی میکند باید با این دو غم بزرگ کنار بیاید تا هم خودش و پدر را از این شرایط رها کند. پس تصمیم میگیرد با ادامه دادن و دنبالکردن تحقیقات ناتمام مادرش دربارة نوع خاصی از یک کوسه، و همینطور با کمک علاقهای که به اقیانوس و کوسهها از مادرش به ارث برده، با سوگواری و مشکلات روحی و روانی ناشی از این فقدان¬ها، کنار بیاید. اما میان تحقیقات مادرش، متوجه موضوعی میشود ...
خواندن کتاب جامانده در اعماق اقیانوس را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
کتاب جامانده در اعماق اقیانوس برای نوجوانان و علاقهمندان به رمانهای نوجوانان کتابی جذاب و خواندنی است.
درباره کیت آلن
کیت آلن در ماساچوست بزرگ شد و با خانوادهاش در مینیاپولیس، زندگی میکند. مناقصه خط اولین رمان اوست.
بخشهایی از کتاب جامانده در اعماق اقیانوس
فرد فقط ثانیهای به پشت سرش نگاه کرد، اما از سرعت قدمهای تندش کم نکرد. چشم از او بر نداشتم اما عجله هم نکردم، از کنار مغازه جنسهای وارداتی چینی گذشتم که کنار ویترین چند مغازه دیگر و زیر یک ردیف خانه با بامهای سفالی بود، بعد از کنار مغازه بستنیفروشی رد شدم که پیچک همهجایش را پوشانده بود و بعد دکل تلفن پشت دکل تلفن بود که با انبوهی از سیمهای شلوول به هم وصل شده بودند. هوا گرم بود؛ گرمای وسط ژوئیه. دلم نمیخواست روی اسکله بی سایه پرسه بزنم. برایم مهم نبود ماهیگیر چه جانوری را به خشکی کشانده بود. پیچیدم به میدان داک، از مغازه آبنبات فروشی ای عبور کردم که در ویترینش آبنباتکشی گذاشته بود. همانطور که به سمت اسکله تی میرفتم، تختهسنگهای گرانیتی کمکم جای آسفالت خیابان را میگرفتند. اینجا همان قسمتی از شهر بود که ماهیگیران صیدشان را خالی میکردند. دستهدسته آدم لب لنگرگاه ایستاده بودند و نمیگذاشتند چیزی ببینم. نگاهی انداختم تا فرد را پیدا کنم. بوی تندوتیزی پیچیده بود، نه بهتندی بوی بندر گلاستر، اما بوی عجیبی بود. بوی شاهماهیهایی نبود که صیادها برای طعمه استفاده میکردند، یا حتی بوی خود صید. بوی خاک مانندی بود که از چوبهای جلبکی رنگ و از آب مانده پشت موجشکن بلند میشد. چشمم به فرد خورد و همانطور که او راهش را از میان جمعیت پیدا میکرد، دنبالش رفتم. اضطراب به جانم افتاد و یاد رژه چهارم ژوئیه افتادم و تلاشم برای اینکه از پدرم عقب نمانم. مسیر فرد را پیش گرفتم و تقلا کردم به او برسم. قبل از اینکه به چشم خودم کوسه را ببینم، صدای فرد را شنیدم.
حجم
۸۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۸۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
نظرات کاربران
عالی بود ، بهترین داستان عمرم ، داستان در مورد دختری ۱۳ ساله است که مادرش متخصص کوسه بود اما در یک حادثه مرده و حالا دخترش راز های زیادی در این باره کشف خواهد کرد ❤️❤️❤️❤️❤️ به آنهایی که
کتاب خوبیه فقط یکم ناراحت کنندست.
عالی
کتاب خیلی قشنگی بود ... قسمت هایی از کتاب برای من ناراحت کننده بود ولی در کل عالی بود حتما بخونید 📚
یکی از قشنگ ترین کتاب هایی بود که خواندم 🌊💙
تنها چیز باحال اعتماد به نفس فرد بود که فکر می کرد قیافه اش باحال شده است !