دانلود و خرید کتاب قوانین وراثت کلیر بیدول اسمیت ترجمه عرفان شمسی
تصویر جلد کتاب قوانین وراثت

کتاب قوانین وراثت

انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قوانین وراثت

کتاب قوانین وراثت نوشته کلیر بیدول اسمیت و با ترجمه عرفان شمسی در نشر البرز منتشر شده است. این کتاب سرگذشت نویسنده در دوران سخت زندگی‌اش است. 

درباره کتاب قوانین وراثت

این کتاب داستان زندگی نویسنده است. کلیر دختر لوس و عزیزکرده‌ای است که به حضور مادری سرزنده و باهوش و پدری مسن، باور دارد و در کالجی کیلومترها دورتر از خانه پدر و مادرش درآتلانتا، زندگی می‌کند. سال اول تحصیل است که مادرش می‌میرد. او سرخورده و ناامید از دانشگاه انصراف می‌دهد و به خانه برمی‌گردد تا پیش پدرش بماند. هیچ‌کدام نمی‌دانند چطور باید با این غم کنار بیایند. 

نویسنده در این زندگی‌نامه ماجرایش را در میان غم‌هایش و تلاشش برای زندگی روایت می‌کند. نویسنده به‌جای اینکه وقایع زندگی‌اش را به ترتیب زمان ینویسد، از مدل پنج‌مرحله‌ای الیزابت کوبلر راس استفاده می‌کند. او از ترتیب اندوه، خشم، چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش، استفاده می‌کند.

 ما در غم و رنجش شریک می‌شویم، همراهش تصمیمات احمقانه می‌گیریم و روزها و سال‌های عمرش را بیهوده تلف می‌کنیم. نویسنده خودش مشاور افسردگی است و در این کتاب مخاطب را به سمت آرامش راهنمایی می‌کند. 

خواندن کتاب قوانین وراثت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به زندگینامه پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب قوانین وراثت

مادرم سخت تلاش می‌کرد فاصله‌ای را که به‌تازگی میانمان ایجاد شده بود، کم کند؛ سرزنده و بشّاش بود. من هم تلاش می‌کردم شکافی را که بینمان ایجاد شده بود، پُر کنم؛ برایش از کلاس‌ها و هم‌اتاقی‌ام، کریستین، حرف می‌زدم. آن شب باهم به رستورانی ایتالیایی در شهرک رفتیم تا شام بخوریم. دو لیوان شراب سفارش داد؛ یکی برای خودش و یکی برای من. دو سه دانشجوی دیگر هم با پدر و مادرهایشان توی سالن نشسته بودند؛ بی‌دلیل برای همه‌مان شرمنده شدم.

شنبه توی محوطهٔ دانشکده قدم زدیم. بدنهٔ ساختمان‌ها سفید بود و تپه‌ها سرسبز؛ منظره‌ای شبیه مناظر کارت‌پستال‌های نیواِنگلند. استاد ادبیاتمان را که هیپیِ پیری با ریش‌های نامرتب و ژولیده بود و همین‌طور کریستوفر، پسری را که از او خوشم می‌آمد، به مادرم نشان دادم. از بالای پله‌های سالن غذاخوری، کریستوفر را دیدیم که موتورش را روشن می‌کرد.

به مادرم گفتم: «دوست‌دختر داره.»

«بله که داره!»

به مادرم نگاه کردم که محو تماشای کریستوفر بود؛ می‌دانستم این‌جور پسرها را خوب می‌شناسد.

همان بعدازظهر به خرید رفتیم و برایم یک تی‌شرت و یک‌جُفت چکمهٔ پیاده‌روی خرید. در ماه‌های بعدی طوری وابستهٔ آن تی‌شرت می‌شوم که انگار آن آخر هفته، مادرم را حسابی تحویل گرفته بودم؛ انگار از دیدنش خوش‌حال شده بودم... انگار نمی‌خواستم از پیشم برود تا بتوانم به زندگی عادی‌ام برگردم.

در طول آن آخر هفته، مادرم خیلی پاپیچم نمی‌شد؛ می‌گذاشت نادیده‌اش بگیرم... اجازه می‌داد توی ماشینِ کرایه‌ای‌اش سیگار بکشم و شبِ دوم دوستانم را برای شام به رستوران دعوت کرد. خیلی دلش می‌خواست توی جمعمان راهش بدهم.

اما من تازه فهمیده بودم که چطور می‌شود بدون او زندگی کرد. برای چه باید او را به جمعمان راه می‌دادم؟

یکشنبه سوار ماشین شد و رفتنش را تماشا کردم؛ لبم را طوری گاز گرفتم که خون آمد.

دو روز پیش بود.

برمی‌گردم به حرف‌های پدرم پشت تلفن؛ چیزی راجع‌به بیمارسرا. 

می‌گویم: «صبر کن، صبر کن! دوباره بگو...»

«امروز صبح افتاد رو زمین، عزیز دلم. کاری از دستم برنمی‌اومد.»

مادرم را در یکی از لباس‌شب‌های بلندِ مارکِ ایو سن لوران توی اتاق‌خوابشان در آتلانتا تصور می‌کنم. پدر پیرم را تصور می‌کنم که خم شده به او کمک کند تا دوباره به تخت برگردد.

می‌گویم: «ولی تازه اینجا بود.»

niloofar fdfm
۱۴۰۰/۱۲/۲۳

ترجمه بسیار زیبایی داره😍😍

maryamomidi
۱۴۰۲/۰۹/۲۷

با این کتاب خیلی لحظات خاصی رو سپری کردم

سوگ و اندوه، حس تنهاییِ عجیبی به آدم می‌دهد. مثل این می‌ماند که در کشوری زندگی کنی که هیچ‌کس زبانت را نمی‌فهمد. وقتی با یک هم‌زبان مواجه می‌شوی، حس می‌کنی می‌توانی ساعت‌ها با این فرد حرف بزنی.
maryamomidi
وقتی‌که اندوهِ از دست دادن عزیزی را پشت‌سر می‌گذاریم، التیامِ بعد از این اندوه، رفته‌رفته ما را به کسی که دوستش داشتیم، نزدیک‌تر می‌کند و باعث می‌شود بتوانیم با یاد او زندگی کنیم. الیزابت کوبلر راس
maryamomidi

حجم

۳۲۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۳۲۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۸۳,۰۰۰
تومان