
برای خرید و دانلود کتاب مرگ خانم وستاوی نوشته روث ور و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
دیگران دریافت کردهاند
معرفی کتاب مرگ خانم وستاوی
کتاب الکترونیکی «مرگ خانم وستاوی» نوشتهٔ روث ور با ترجمهٔ زهرا هدایتی در نشر نون چاپ شده است. مرگ خانم وستاوی رمان مهیج دیگری است از روثور نویسندهٔ جنگل تاریک تاریک و زنی در کابین شمارهٔ ده. عدهای به روث ور لقب آگاتا کریستی زمانه را دادهاند. این رمان هم مثل سایر آثار او توانسته افتخارات زیادی را کسب کند. از جمله حضور در لیست پرفروشترین کتابهای ساندی تایمز و نیویورک تایمز.
درباره کتاب مرگ خانم وستاوی
در یک روز معمولی، هریت وستاوی نامه ای غیرمنتظره دریافت می کند؛ ارثیهٔ قابل توجهی از مادربزرگش به او رسیده. او به سرعت درمی یابد که نامه به اشتباه ارسال شده است. هریت تصمیمی میگیرد که زندگیاش را برای همیشه تغییر می دهد، اما به محض اینکه فریبکاری اش را شروع کند دیگر راه برگشتی نخواهد داشت؛ یا باید ادامه دهد یا خطر از دست دادن همه چیز، حتی زندگی اش را به جان بخرد.
کتاب مرگ خانم وستاوی را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
این کتاب به دوستداران رمانهای معمایی و پرهیجان پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مرگ خانم وستاوی
دختر در باد بیشتر یکوری کج میرفت تا اینکه راه برود و با سرسختی پاکت ماهی و سیبزمینی خیس را زیر بغلش محکم گرفته بود، حتی با اینکه تندباد به کاغذ چنگ میزد و سعی میکرد بسته را باز کند و محتوایش را روی اسکله بریزد و پراکنده کند تا مرغهای دریایی صاحبش شوند.
همانطور که از خیابان رد میشد، دستش روی یادداشت مچالهٔ توی جیبش بسته شد و به پشت سرش نگاه کرد و پهنای تاریک و دراز پیادهرو را بهدنبال هیکلی پنهان در سایهها جستوجو کرد، اما کسی آنجا نبود. بههرحال، کسی که او بتواند ببیند نبود.
کم پیش میآمد که اسکله آنقدر خالی باشد. کافهها و کلابها تا پاسی از شب باز بودند و ساکنان و توریستهای ناهشیار را تا طلوع صبح به ساحل سنگی میریختند، اما آن شب، حتی قَدَرترین خوشگذرانان از بیرونآمدن منصرف شده بودند و حالا، در ساعت ۹:۵۵ دقیقهٔ شب سهشنبهای بارانی، تمامی گردشگاه ساحلی به هال۱ تعلق داشت و فقط چراغهای چشمکزن اسکلهٔ تفریحی نشانهٔ حیات بودند، بهجز مرغهای دریاییای که بالای آبهای تاریک و ناآرام کانال میچرخیدند و جیغ میکشیدند.
موهای کوتاه مشکلی هال با باد توی صورتش میخورد، عینکش بخار گرفته بود و لبهایش از نمک باد دریا قاچقاچ شده بود. اما بسته را محکمتر زیر بغلش گیر داد و از اسکله سمت یکی از خیابانهای مسکونی باریک پر از خانههای سفید بلند پیچید که در آن باد چنان ناگهان کاهش پیدا کرد که باعث شد تلوتلو بخورد و چیزی نمانده بود سکندری بخورد. باران کم نشد. درواقع، دور از باد انگار اصلاً با ثباتی بیشتر نمنم میبارید. سمت ویلاهای چشمانداز دریا پیچید.
اسمش دروغ بود. هیچ ویلایی وجود نداشت، فقط ردیفی کوتاه و کمی دربوداغان از خانههای دیواربهدیوار بود که رنگشان از تماس مداوم با هوای نمکی پوستهپوسته شده بود. و هیچ چشماندازی وجود نداشت، نه از دریا و نه از هیچجای دیگری. شاید زمانی چنین بود، وقتی خانهها تازه ساخته شده بودند، اما از آن زمان ساختمانهای بلندتر و مجللتری، نزدیکتر به دریا بالا رفته بودند و هر چشماندازی که زمانی ویلاهای چشمانداز دریا داشتند به دیوارهای آجری و بامهای سفالی تبدیل شده بود، حتی از آپارتمان زیرشیروانی هال. حالا تنها مزیت زندگی بالای سه طبقه پلهٔ باریک و زهواردررفته این بود که آدم صدای گرمبگرمب همسایهها را بالای سرش نمیشنید.
سایر کتابهای نشر نون
مشاهده همهاطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
تعداد صفحات | ۴۰۰ صفحه |
قیمت نسخه چاپی | ۱۲۰,۰۰۰ تومان |
نوع فایل | EPUB |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۸/۲۱ |
شابک | ۹۷۸-۶۰۰-۸۷۴۰-۵۱-۳ |
نظرات کاربران
مشاهده همه نظرات (۲)نامه ای به دست هال میرسه با این مضمون که مادربزرگش فوت کرده و هال توی میراث مادربزرگش(خانم وستاوی) ذینفعه،هال میدونه که خانم وستاوی مادربزرگش نیست ولی شرایط زندگیش طوریه که تصمیم میگیره ازموقعیت پیش اومده استفاده کنه.... کشش وتعلیق داستان
به نظرم داستان کتاب اصلا منطقی نبود. مگه نباید هر جنایتی یه دلیل منطقی داشته باشه؟ خسته کننده بود و به نظر من بی ربط بود. کپی دست چندم از کتابهای آگاتا کریستی بود ولی نه به اون جذابیت و