کتاب مهندسی ژنتیک و آینده سرشت انسان
معرفی کتاب مهندسی ژنتیک و آینده سرشت انسان
مهندسی ژنتیک و آینده سرشت انسان کتابی نوشته یورگن هابرماس فیلسوف آلمانی حوزه سیاست و اقتصاد است.
درباره کتاب مهندسی ژنتیک و آینده سرشت انسان
هابرماس این کتاب را برمبنای سخنرانی اش در سال ۲۰۰۰ در دانشگاه زوریح نوشته است. مبنای بحث او در این کتاب نوعی تمایز بین نظریه کانتی عدالت و اخلاق ذهنیت کییرکهگاردی است و در آن از محدودیتی دفاع میکند که تفکر پسامابعدفیزیکی با توجه به مواضع الزامآور بر سؤالات اساسی زندگی خوب یا زندگی هرز نرفته اعمال میکند. این امر زمینه مقایسهای برای یک سوال رقیب است که در پرتو بحثهای برآمده از فنآوری ژنتیکی مطرح میشود: آیا فلسفه میتواند محدودیت مشابهی را در سوال از اخلاق گونه بپذیرد؟
متن اصلی کتاب شرح و بسط سخنرانی کریستین ولف در دانشگاه ماربورگ در بیست و هشت ژوئن ۲۰۰۱ است و به منزله مدخلی برای وارد شدن به بحث فوق است، بحثی که از قضایای تفکر پسامابعدفیزیکی چشم پوشی نمیکند. تاکنون این بحث درباره فنآوری و پژوهشهای ژنتیکی بدون نتیجهای حول پرسش وضعیت اخلاقی زندگی انسانی پیشاشخصی میگردیده است. از این رو هابرماس چشمانداز آینده حاضر را درنظر گرفته و از این چشمانداز ممکن است روزی اقداماتی را که فعلاً بحث انگیز هستند به مثابه اولین قدم در حرکت به سوی نوعی بهسازی نژادی لیبرال درنظر بگیریم، بهسازیای که با عرضه و تقاضا تنظیم میشود.
ضمیمه متن اصلی که در پایان سال نوشته شده است پاسخی به اعتراضات است و بیشتر توضیح و روشن کردن نیات اولیه او است تا بازبینی آن. متن سوم براساس سخنرانیای تنظیم شده است که هابرماس به مناسبت دریافت جایزه صلح اتحادیه کتاب آلمان ایراد کرده است. این متن دربردارنده سؤالی است که درپی حادثه یازده سپتامبر مناسبتهای تازهای پیدا کرده است: نوعی «عرفی شدن» در حال تکوین در جوامع پیشاپیش عرفی شده چه چیزی را از شهروندان حکومت دموکراتیک مبتنی بر قانون اساسی، یعنی به یک میزان از افراد مؤمن و غیرمؤمن، طلب میکند؟
خواندن کتاب مهندسی ژنتیک و آینده سرشت انسان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان و پژوهشگران فلسفه و جامعهشناسی مخاطبان اصلی این کتاب اند.
بخشی از کتاب مهندسی ژنتیک و آینده سرشت انسان
انشمندان در سال ۱۹۷۳ موفق شدند تا اجزای پایه یک ژنوم را جدا و از نو طراحی کنند. درست از زمان این نوترکیبی مصنوعی ژنها، مهندسی ژنتیک- مخصوصاً در رشته طب تولید مثلی- پیشرفتهایی را سرعت بخشیده است که با روشهای تشخیص پیش از تولد و از سال ۱۹۷۳ با تلقیح آزمایشگاهی دنبال شدهاند. سلولهای بنیادی جنینی انسان با آمیزش سلولهای تخمک و اسپرم در آزمایشگاه برای انجام آزمایشهای خارج از رحمی در دسترس قرار گرفتند. «فنآوری تولید مثلی مساعدتی»، این حقیقت دارد، پیشاپیش باعث به وجود آمدن اقدامات مداخلهای به شیوهای جذاب در روابط بین نسلی شده است، یعنی در رابطه قراردادی پدر و مادری اجتماعی و توارث زیست شناختی. من درباره مادران جانشین (مرتبه دوم) و اهداء کنندگان بینام و نشان سلول تخم و درباره حاملگی بعد از یائسگی که اهداء تخمک آن را ممکن میکند و درباره استفاده تأخیری و توأم با خونسردی از سلولهای تخمک منجمد تأمل میکنم. اما این تأمل کوششهای توأم طب تولیدمثلی و مهندسی ژنتیک برای ایجاد روشهای تشخیص ژنتیکی ماقبللانهگزینی جنین (PGD) را نیز درمیگیرد و چشمانداز تولیدمثل اعضاء و مداخلات اصلاح- ژنی برای اهداف درمانی را میگشاید. امروزه حتی عموم مردم با سوالهایی روبرو میشوند که وزن اخلاقی آنها بسیار فراتر از محتوی موضوعات معمولی مشاجرات سیاسی است. پس چه چیزی در معرض خطر است؟
تشخیص ژنتیکی پیش از تولد (PGD) امکان انجام غربالگری ژنتیکی را در جنین هشت- سلولی فراهم میکند. این روش در مرتبه اول برای والدینی توصیه میشود که میخواهند خطر یک بیماری ارثی منتقل شونده را از بین ببرند. اگر بیماری ارثی در جنین وجود داشته باشد، جنین غربال شده در لوله- آزمایش در رحم مادر کاشته نمیشود و از این رو مادر از خطر انجام سقط در مراحل بعدی جنینی در نتیجه تشخیص پیش از تولد در امان میماند. به همین شیوه اکنون پژوهش درباره سلولهای بنیادی تمام استعداد درچهارچوب مراقبتهای پزشکی مبتکرانه مسلم فرض میشود. اگر بخواهیم درباره پیشرفتهای آینده نظریه پردازی کنیم، پژوهش علمی، تجارت دارویی و سیاست جهتدهی صنعتی میخواهند ما باور کنیم که آنها بزودی میتوانند بر تنگناهای تهیه عضو برای جراحی پیوند از طریق پرورش بافتهای خاص- عضوی از سلولهای بنیادی جنینی غلبه کنند و در دراز مدت بیماریهای شدید تک ژنی را از راه مداخله و تصحیح ژنوم معالجه کنند. در آلمان فشارها برای وضع دوباره قانون تاکنون لغو نشده حمایت از جنین در حال افزایش است. بنیاد علم آلمان ادعای خود را درباره برتری داشتن آزادی پژوهش بر حفظ زندگی جنین، (و «البته مراد خلق آشکار جنین نیست بلکه استفاده از مراحل اولیه زندگی انسانی برای هدفهای پژوهشی است») از طریق توسل به هدف عالی- رتبه و «فرصت واقع گرایانه» ایجاد شیوههای درمانی جدید، حفظ کرده است.
با این حال خود مولفان ظاهراً درباره اعتبار چنین دلایلی که از «منطق شفابخشی» ناشی میشوند تردید دارند. از جهات دیگر آنان چشمانداز شرکتکنندة گفتمان تجویزی را رها نکردند تا در موضع مشاهدهگر پناه بگیرند. ظاهراً آنان با اشاره به بقاء طولانی سلولهای تخم تلقیح شده مصنوعی، استفاده قانونی از موانع جایگزینی تخم (وسایل داخل رحمی که از جایگزینی تخم۲۴ و نه حاملگی جلوگیری میکنند) و قوانین موجود مرتبط با سقط جنین خواهند گفت که از «Rubicon ۲۵ با ارائه تلقیح مصنوعی عبور شده است و این امر به دشواری واقعگرایانه خواهد بود که معتقد باشیم که جامعه ما در زمینهٔ تصمیمهای موجود درباره حق جنین برای زندگی ممکن است به وضعیت ما قبل تاریخ بازگردد». این موضوع به عنوان یک پیشبینی جامعهشناختی ممکن است به حقیقت بپیوندد. اما به عنوان بخشی از تأمل اخلاقی درباره سیاست حقوقی و ارجاع به نیروی تجویزی واقعیتهای تثبیتشده فقط ترس عمومی شکاکانهای را تائید خواهد کرد که علم، فن آوری و اقتصاد ممکن است از طریق پویاییهای نظاممند خودْ واقعیتهای مسلمی را خلق کنند که میتوانند از هر چارچوب هنجاریای فراتر روند. مانور توام با بیمیلی بنیاد علم آلمان، سیاست اقناع یک حوزه پژوهشی را که از قبل عمدتاً بر سرمایه بازار برای تأمین منابع متکی بود رد کرد. همان گونه که تاکنون تحقیق زیستفناورانه به منافع سرمایهگذاران و فشار برای موفقیت، که از طرف دولتهای ملی احساس میشود، وابسته بوده است، گسترش مهندسی ژنتیک از نوعی پویایی برخوردار شده است که محتمل است فرآیندهای ذاتاً آهسته نوعی افکار اخلاقی- سیاسی و شکلگیری اراده را در حوزه عمومی از بین ببرد
حجم
۱۴۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱۴۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه