دانلود و خرید کتاب ایلف کوچولو هنریک ایبسن ترجمه میرمجید عمرانی
تصویر جلد کتاب ایلف کوچولو

کتاب ایلف کوچولو

معرفی کتاب ایلف کوچولو

کتاب ایلف کوچولو نوشتۀ هنریک ایبسن است. این نمایش نامه داستان کودکی است که به شکل دردناکی جان می‌دهد.

درباره کتاب ایلف کوچولو

تک‌فرزند خانواده جوانی از روی میز به زمین می‌افتد و برای همیشه از یک پا آسیب می‌بیند. آسیب فرزند چون دانه هرزه گیاهی است که بر زمینی آماده فرومی افتد. در خاموشی و هراس درونی پدر و مادر دانه جوانه می‌زند و به گیاه زهرناکی فرا می‌روید که از هر سو راه بر شادی و خوشی و سپس زندگی روزانه می‌بندد. کار آن جایی بالا می‌گیرد که کودک شل در آب دریا جان می‌دهد. اینک هرزه گیاه زهرناک نه‌تنها پیرامون که درون را هم گرفته و زهر و بوی بیماری اور خود را به هر سو پراکنده است. احساس گزنده و آزارنده گناه همه‌جا را پر کرده است. ولی کیست که پذیرایش شود و شانه به زیرش دهد؟ هر کس آن را از خود می‌راند و دوش آن‌یکی را نشان می‌دهد. اگر شانه‌ها پلس می‌نشینند، گناه ولی پلس نمی‌نشیند، دامن می‌گسترد و چون دود به همه پستوهای جان آدم‌ها راه می‌گشاید و همه چیز را جان و زبان می‌بخشد و به میان می‌کشد. رازها چون درختی خزان‌زده در سر راه بادی تند و سرد برهنه و آشکار می‌شود و آدم‌ها چهره تازه‌ای از خود و پیرامونیان خویش به چشم می‌بینند.

ویژگی این پروژه این است که مترجمان زبان‌های گوناگون هم‌زمان روی یک نمایشنامه کار و همکاری می‌کنند. شیوه کار چنین است که مترجمان نمایشنامه را موشکافانه می‌خوانند، فهرستی از واژه‌ها و نکته‌های گنگ و دشوار و دوپهلو و ... فراهم می‌سازند و با خود به نشست‌های همگانی که به همراه استاد فروده هل لاند، ایبسن شناس و رئیس مرکز ایبسن، برگزار می‌شود، می‌آورند و به گفت‌وگو و رایزنی درباره آنها و نیز واکاوی نمایشنامه می‌پردازند. مترجم هر زبان از همکاری یک گروه سه‌نفره از کارشناسان همان زبان برخوردار است که برگردان پایان‌یافته را بررسی می‌کنند و دیدگاه‌های اصلاحی خود را به مترجم ارائه می‌دهند. معمولاً هر یک از کارشناسان توجه خود را در زمینه‌ای متمرکز می‌کند.

خواندن کتاب ایلف کوچولو را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

این کتاب برای افراد علاقه‌مند به نمایشنامه‌خوانی و آثار هنریک ایبسن مناسب است.

درباره هنریک ایبسن

هنریک ایبسن، نمایشنامه‌نویس و سراینده نروژی، زاده سال ۱۸۲۸ از بزرگ‌ترین ستاره‌های سپهر هنر و اندیشه همه جهان و همه زمان‌هاست. ایبسن در نوجوانی پس از ورشکستگی پدرش برای نخستین‌بار، طعم فقر و تنگدستی را چشید. با وقوع انقلاب ۱۸۴۸ در شمال اروپا، ایبسن به سرودن اشعار آزادی‌خواهانه پرداخت. او در سال ۱۸۵۰ برای ادامۀ تحصیل و به امید اخذ دکترا در رشتۀ پزشکی به شهر کریستیانیا عزیمت کرد. ایبسن هنگامی که در رشتۀ تحصیلی خود موفق نشد، به نوشتن روی آورد. مطالعۀ تاریخ روم و توطئۀ کاتلینا و خطابه‌های سیسرون و همچنین شرح انقلاب فرانسه در ۱۸۴۸ باعث شد که ایبسن اولین نمایشنامۀ خود را در سال ۱۸۵۰ بنویسد. اولین اثر ایبسن به نام کاتلین در زمانی که ۲۲ ساله بود، منتشر شد. در همین ایام، کشمکش‌های سیاسی، ایبسن را به سمت سیاست کشاند. او عضو اتحادیۀ کارگران شد و مدتی با نوشتن مقالات سیاسی و هنری در انتشار چند روزنامه دست داشت. یک سال بعد، مدیر تماشاخانۀ شهر «برگن» شغلی به ایبسن داد. او در طول پنج سالی که در این تماشاخانه مشغول به کار بود، سفرهای بسیاری به کپنهاگ داشت و مطالعاتی در زمینۀ تئاتر به انجام رساند. او در ۲۳ می ۱۹۰۶، درگذشته است.

ایبسن زندگی را با همه تپندگی و رنگارنگی‌اش به میدان نمایش کشید، یا شاید بهتر است گفت میدان نمایش را تا آنجا گستراند که زندگی را با همه چهره‌هایش در دل خود جای دهد. ایبسن در میدان نمایش از چنان پایگاه و جایگاهی برخوردار است که نه زن نه مرد نه جوان نه پیر نه دارا نه ندار و ... از خواندن کارهایش بی‌نیاز نیست.

بخش‌هایی از کتاب ایلف کوچولو

اتاق نشیمن زیبا و بسیار آراسته رو به باغچه ۹. مبل و گل‌وگیاه فراوان. در تو صحنه درهای شیشه‌ای باز به ایوان. چشم‌انداز پهناور به آبدره. تپه‌های جنگل پوش در دوردست. دری در هر یک از دیوارهای کناری. در دست راست دولنگه است و خیلی عقب. جلو در، دست راست، یک کاناپه با بالش‌های جدا و چند پتو. نزدیک کنج کاناپه یک میز کوچک و چند صندلی جلو در دست چپ میزی بزرگ‌تر با صندلی‌های دسته‌دار به گرد آن. یک چمدان دستی باز روی میز است. سرآغاز یک بامداد آفتابی گرم تابستان است.

بانو ریتا امرش، رو به چپ، کنار میز ایستاده و چمدان را خالی می‌کند. او زن زیبای روی‌هم‌رفته درشت‌اندام فربه بور سی‌ساله‌ای است. خانه جامه‌ای با رنگ روشن پوشیده. (کمی دیگر دوشیزه اتا المرش در جامه تابستانی قهوه‌ای روشن، با کلاه، کت و چتر آفتابی، از در دست راست به درون می‌آید. کیف قفل شده روی‌هم‌رفته بزرگی زیربغل دارد. نازک اندام است و میان بالا، با موی سیاه و چشم‌های گود نشاسته جدی. بیست و پنج‌ساله است).

آستا: (در درگاه). سلام، ریتا جان.

ریتا: (سرش را برمی‌گرداند و رو به او بالا و پایین می‌برد). إواء - تویی، آستا! به این زودی داری از شهر می آی؟ این‌همه راه رو تا پیش ما؟

استا: (چیزهایش را روی یک صندلی کم در می‌گذارد). اره، آروم و قرار نداشتم. گفتم امروز باید بیام اینجا و هم الف کوچولو رو ببینم هم تو رو. کیف را روی میز کنار کاناپه می‌گذارد. این شد که با کشتی بخار راه افتادم این‌وری.

ریتا: (به او لبخند میزند). نکنه تو کشتی هم به دوست خوبی برخوردی؟ همین‌جوری پاک اتفاقی، منظورمه.

آستا: (آرام). نه، به هیچ کسی که بشناسم، برنخوردم. (چمدان را می‌بیند). ریتا، به این دیگه چیه؟

ریتا: (همچنان چمدان را خالی می‌کند). چمدون آلفرده. نمیشناسیش؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۸۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۷۳,۰۰۰
تومان