دانلود و خرید کتاب داستان های سقوط و پرواز بن لوری ترجمه اسدالله امرایی
تصویر جلد کتاب داستان های سقوط و پرواز

کتاب داستان های سقوط و پرواز

معرفی کتاب داستان های سقوط و پرواز

کتاب داستان های سقوط و پرواز نوشتهٔ بن لوری و ترجمهٔ اسدالله امرایی است. نشر افق این مجموعه داستان کوتاه آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب داستان های سقوط و پرواز

کتاب داستان های سقوط و پرواز (Tales of Falling and Flying) یک مجموعه داستان کوتاه آمریکایی را در بر گرفته است. عنوان برخی از این داستان‌ها عبارت است از «قورباغه و پرنده»، «ماهی مرکبی که عاشق خورشید شد»، «مرد، رستوران و برج ایفل»،‌ «زن، نامه، آینه و در» و «شترمرغ و موجودات فضایی». اسدالله امرایی، مترجم این کتاب گفته است که بن لوری به سبک پراکنده و فروکاسته می‌نویسد. کتاب حاضر دومین مجموعه داستان از این نویسنده است که در نشر افق منتشر شده است.

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب داستان های سقوط و پرواز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره اسدالله امرایی

اسدالله امرایی در اولین روز اردیبهشت ۱۳۳۹ به دنیا آمد. او در نوجوانی مطالعه را با نشریه‌های روز آغاز کرد. در همان زمان دومین فرد مهم زندگی‌اش یعنی یکی از همسایه‌هایشان، وارد زندگی‌اش شد. این همسایه که معلم و اهل ادب و فرهنگ بود، او را به ادبیات داستانی علاقه‌مند کرد و باعث شد اسدالله امرایی از سال ۱۳۵۵ قلم به دست بگیرد و پا در دنیای نوشتن بگذارد. اولین اثر داستانی این نویسنده و مترجم ایرانی، با نام «سیگار خاموش» در پیک نوجوان به چاپ رسید و به‌دنبال آن، دریافت اولین جایزهٔ ادبی کامش را شیرین کرد. امرایی از سال ۱۳۶۰ وارد حرفهٔ روزنامه‌نگاری شد و بیش از ۳ دهه با روزنامه‌ها و مجلات مختلفی همچون کیهان، اطلاعات، سروش، همشهری، گردون، کارنامه، آدینه، ایران جوان، آفتاب و... به‌عنوان روزنامه‌نگار همکاری داشت. اسدالله امرایی مدتی هم در استخدام سازمان هواشناسی کشور بود و در بخش روابط بین‌المللِ این سازمان فعالیت می‌کرد. او در دورهٔ متوسطه مشغول به تحصیل بود که دبیر زبان انگلیسی‌اش، استعداد زبان‌آموزی‌ او را کشف کرد. همان زمان بود که با تشویق‌های دبیر زبان، چند داستان کوتاه انگلیسی را ترجمه کرد و تصمیم گرفت این مهارت را به‌صورت آکادمیک فرا بگیرد. برای همین در دانشگاه در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و موفق به دریافت مدرک کارشناسی در این رشته شد. او توانست ترجمهٔ داستان «امتحان رانندگی» نوشتهٔ آنجلیکا گیبز، نویسندهٔ اهل آفریقای جنوبی را که اولین کار جدی‌اش در حوزهٔ ترجمه بود، در روزنامهٔ اطلاعات منتشر کند. در سال ۱۳۶۸ موفق شد اولین کتابی را که ترجمه کرده بود، به‌طور رسمی به چاپ برساند؛ کتابی تحت‌عنوان «خوش‌خنده و داستان‌های دیگر»، نوشتهٔ هانریش بل.

ترجمهٔ مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» (Men Without Women) اثر ارنست همینگوی، یکی دیگر از مهم‌ترین آثار اسدالله امرایی در قامت مترجم است؛ کتابی که نسخهٔ فارسی آن به‌همت این مترجم ایرانی برای اولین‌بار در سال ۱۳۷۰ وارد بازار نشر شد. اسدالله امرایی آثار مهمی از ادبیات جهان را به فارسی ترجمه کرده است؛ از جمله «خزان خودکامه» اثر گاربریل گارسیا مارکز، «کوری» و «بینایی» هر دو نوشتهٔ ژوزه ساراماگو، «گل‌های میخک» از ریموند کارور و همین‌طور آثار سه‌گانهٔ ایزابل آلنده که شامل کتاب‌های «سرزمین اژدهای طلایی»، «شهر جانوران» و «جنگل کوتوله‌ها» می‌شود. در اینجا تعدادی از مهم‌ترین ترجمه‌های اسدالله امرایی را آمده است: کتاب «داستان‌های زنان دربارهٔ زنان» که اسدالله امرایی تک‌تک داستان‌های این کتاب را خودش از منابع مختلف جمع‌آوری و یا از شخص نویسنده دریافت کرده؛ داستان‌هایی از نویسندگان زن در سراسر جهان که به مسائل و دغدغه‌های زنان می‌پردازند و کتاب «خزان خودکامه» (The Autumn of the Patriarch) که حاوی یک رمان مشهور از گابریل گارسیا مارکز است و به شرح داستان یک دیکتاتور مستبد می‌پردازد.

بخشی از کتاب داستان های سقوط و پرواز

«یک شب، زن خواب می‌بیند اقیانوس به همسایگی‌اش نقل مکان کرده. از پنجره که نگاه می‌کند، آن سوی پرچین می‌بیند که موجی بر موج دیگر می‌غلتد. یک جوری اقیانوس از پایین روشن شده ـ نور درخشان از امواج شفاف و آبی‌رنگ رد می‌شود ـ و تاج سفید موج‌ها جلو و عقب می‌رود.

بعد زن از خواب بیدار می‌شود.

زن در تاریکی دراز می‌کشد و آرام زمزمه می‌کند ای وای.

کمی بعد به شوهرش نگاهی می‌اندازد. خواب است. آهسته می‌نشیند.

از رختخواب بیرون می‌آید و به آشپزخانه تن می‌کشد و لیوانی آب برای خودش می‌ریزد.

از پنجره به بیرون خیره می‌شود و به خانهٔ همسایه نگاه می‌کند. یک ماه پیش فروخته‌اند، اما کسی اسباب‌کشی نکرده.

صدایی می‌گوید عزیزم؟

زن برمی‌گردد و شوهرش را در آستانهٔ در می‌بیند. ربدوشامبری به خودش پیچیده.

می‌گوید اوضاع روبه‌راه است؟

زن می‌گوید بله. فقط خوابی دیدم. خواب دیدم اقیانوس آمده همسایه‌مان شده.

مرد می‌گوید اقیانوس. شاید تعبیرش این باشد که باید به کنار دریا بروی.

زن می‌خندد، شوهرش هم می‌خندد.

زن می‌گوید الان صبحانه آماده می‌کنم.

مرد او را می‌بوسد و می‌رود دوش بگیرد.

زن قهوه دم می‌کند و نان برشته می‌کند و تخم‌مرغی می‌پزد.

شوهرش صبحانه را که تمام می‌کند، می‌گوید ببین شاید واقعاً باید بروی کنار دریا. هر چه باشد، بازنشستگی را برای همین گذاشته‌اند.

زن می‌گوید می‌دانم.

قهوه‌اش را مزمزه می‌کند.

زن می‌گوید شاید بروم.

کمی بعد، سر خم می‌کند.

بعد هم اضافه می‌کند باید جالب باشد.

شوهرش که سر کار می‌رود، می‌رود و مایو شنای خود را از بقچه در می‌آورد. همراه حوله و کتابی توی چمدانی می‌گذارد و عینک آفتابی‌اش را برمی‌دارد و سوار اتومبیل می‌شود.

ساحل خیلی دور نیست، هر چند زن سال‌ها بود که به آنجا نرفته بود. اتومبیل را کناری پارک می‌کند و به سمت ماسه‌ها می‌رود و محل مناسبی پیدا می‌کند دراز بکشد. چترش را باز می‌کند و مدتی می‌نشیند و فقط به امواج چشم می‌دوزد.

سرانجام می‌گوید خب معطل چی هستی؟

بلند می‌شود و به سمت آب تن می‌کشد.

کمی شنا می‌کند و پس و پیش می‌رود. آب خنک است و هوا گرم. یکی دو تکه ابر و چند مرغ دریایی از بالای سرش می‌گذرند.

چیزی به پشت ساق پایش می‌خورد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۱۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۱۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۹۲,۵۰۰
۲۷,۷۵۰
۷۰%
تومان