دانلود و خرید کتاب آپارتمان خیابان املی کریستین هارمل ترجمه آزاده رمضانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آپارتمان خیابان املی

کتاب آپارتمان خیابان املی

انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آپارتمان خیابان املی

کتاب  آپارتمان خیابان املی نوشته کریستین هارمل است که با ترجمه آزاده رمضانی در نشر البرز منتشر شده است. این کتاب روایت عشق و ایستادگی یک زن در جنگ جهانی دوم است.

درباره کتاب آپارتمان خیابان املی

جنگ واقعه‌ای هولناک است و شرح وقایع آن هولناک‌تر. به همین دلیل پرداختن به جنگ آسان نیست. اما نویسنده در این کتاب به خوبی عمل کرده است. نویسنده اطلاعات کافی و دقیقی از وضعیت پاریس در زمان جنگ دارد که به سبب تحقیق و مطالعۀ گسترده‌اش در این حیطه است. او طوری بر داستان تسلط دارد که گویی خودش تمامی آن سال‌ها در پاریس پر از ترس و خون و در میان مردمانش زندگی کرده و پابه‌پای آنها جنگیده است.

این کتاب بر اساس زندگی زنی حقیقی به ‌نام ویرجینیا نوشته شده است. روبی هندرسون بنوا با همسر فرانسوی‌اش به پاریس نقل مکان کرده بودند تا یک زندگی عاشقانه و رویایی را آغاز کنند که رویایشان به کابوسی تلخ و باورنکردنی تبدیل شد. نازی‌ها فرانسه را تصاحب می‌کنند و اوضاع به هم می‌رید. آن‌ها به‌زودی مجبور می‌شوند ستاره‌ای زرد بر سینه بزنند که نماد یهودی بودنشان است. بسیاری از مردم درحال فرار هستند اما این داستان روایت زنی است که فرار نمی‌کند و می‌ماند و نقش پررنگی در زندگی مردم عادی شهر دارد.

کریستین هارمل، متولد ۱۹۴۷، نویسندۀ اهل ایالت ماساچوست در آمریکا است. که نوشتن را نخستین بار در شانزده سالگی به عنوان گزارشگر ورزشی در مجلۀ سن پترزبورگ تایمز تجربه می‌کند. او در بیشتر آثارش به توصیف وقایع جنگ جهانی دوم پرداخته است. بنابراین از ویژگی‌های بارز نویسنده، داشتن تبحر و تجربۀ کافی در پرداختن به این قبیل مسائل است. کریستین هارمل درمصاحبه‌ای به نقش پررنگ زنان در جنگ اشاره می‌کند و معتقد است نوشتن هرچه بیشتر دربارۀ این موضوع آن را پررنگ‌تر جلوه خواهد داد. او بر این باور است که برای خلق چنین آثاری باید اطلاعات زیادی به دست آورد. بنابراین در این راستا تحقیقات بی‌شماری به عمل آورده است. با این وجود، حین نوشتن این رمان همواره نگران بوده که مبادا در برخی موارد اطلاعات نادرستی گردآوری کرده باشد. ازاین‌رو برای اطمینان بیشتر، طی چندین سفر به سراغ افراد مختلفی می‌رود و از آن‌ها نیز کمک می‌گیرد. او سفرها و تحقیقاتش در این راستا را امری بس دشوار می‌داند، اما از اینکه تجربۀ جدیدی کسب کرده و بر مبنای آن داستانش شکل گرفته احساس رضایت می‌کند.

این کتاب اثر جذاب، غمگین و ارزشمندی است که نگاه متفاوتی به جنگ دارد. شما در این کتاب به سراغ زنان و نقش آن‌ها در جنگ می‌روید و اتفاقاتی را تجربه می‌کنید که درباره آن تا این لحظه هیچ چیز نمی‌دانستید. 

خواندن کتاب آپارتمان خیابان املی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب آپارتمان خیابان املی

کنارم می‌خوابد، سینۀ باریک و کشیده‌اش بالا و پایین می‌رود، و من هنوز چیزی نشده دلم برایش تنگ شده است. شن‌های ساعت شنی، بی‌رحمانه به حباب پایین سرازیر می‌شوند. هیچوقت زمان کافی نیست، نه وقتی که یک نفر بخشی از وجودت شده است. من و زنم خوش شانس بودیم که از جنگ جان سالم به در بردیم و من، روزی نیست که به چیزهایی که از دست دادیم فکر نکنم. میدانم که اگر بخواهم یک هفته، یک ماه، یا یک سال بیشتر با او باشم زیاده‌خواهی کرده‌ام؛ آن هم در شرایطی که در طی این سال‌ها زمان زیادی در اختیارمان بود. نیم قرن آخر زندگی‌مان موهبتی بوده که هرگز انتظارش را نداشتیم، شاید هم هیچوقت لایقش نبودی. بااین وجود نمی‌توانم به گذشته فکر نکنم. نمی‌توانم دنیا را بدون او تصور کنم، چرا که درحقیقت زندگی من از روزی شروع شد که همدیگر را ملاقات کردیم. اما در شرایط فعلی توانش را ندارم که مانند سال‌هایی که در پاریس زندگی می‌کردیم از او مراقبت کنم، هرچند چه آن زمان و چه الان همواره سعی کردم خودم را با این باور فریب دهم که کم‌وبیش از عهده‌اش برآمدم. آهسته از جایم بلند می‌شوم. مراقبم که آرامشش را بر هم نزنم. اگر بیدار شود درد دوباره به سراغش می‌آید. بنابراین باوجود اینکه آرزو دارم کنارش بمانم، خوشحالم که هم‌اکنون آرام خوابیده است. به سرعت به آشپزخانه می‌روم، آب را در کتری برقی به جوش می‌آورم، چند چای کیسه‌ای ارل گری داخلش می‌اندازم و به طرف بالکن می‌روم. ماه مارس از راه رسیده، پس هوا حتما تمیز و تازه است؛ به اندازە هوای اینجا، درۀ آنتلوپ، در صد کیلومتری شمال لس‌آنجلس .به صبح مه‌آلود خیره می‌شوم و با دیدن اولین شکوفۀ بهاری، نفس در سینه‌ام حبس می‌شود. 

alireza atighehchi
۱۴۰۱/۰۱/۱۱

در مورد جنگ جهانی دوم بسیار فیلم و سریال دیده ام و با این پیش زمینه و اطلاعات و آگاهی که دارم باید بگویم که آپارتمان خیابان املی رُمانی خواندنی با تمی عاشقانه در دل دوران وحشت و اختناق اشغال

- بیشتر
کاربر 4489539
۱۴۰۱/۰۷/۲۳

بی شک هیلتر یکی از فاجعه های جهان رو رقم زد..💔 به نظر من نماد یک زن در این کتاب به طور کامل دیده نمی شد و می تونست روبی توی این کتاب خیلی قوی تر باشه..ولی طلایی ترین بخش پایان

- بیشتر
daisy
۱۴۰۳/۰۴/۰۸

خیلی قشنگ بود🥲

helen
۱۴۰۲/۰۹/۲۹

کتاب قشنگی بود . سرگذشت یه دختر آمریکایی که به آلمان میاد و ناخواسته درگیر جنگ میشه و طی جریاناتی از یه دختر بچه یهودی حمایت میکنه تا بتونه نجاتش بده

nina61
۱۴۰۲/۰۸/۱۵

داستان جذاب و سرگرم کننده ای داره با ترجمه عالی . دوست داشتم و از خوندنش لذت بردم

تو می‌تونی ناراحت باشی، اما حق نداری احساس عذاب وجدان کنی. این حس بدون هیچ دلیلی تو رو زنده‌زنده می‌خوره. به من ربطی نداره روبی، اما اگه بخوام یه آرزو برات بکنم، اون اینه که سعی کنی احساس شکست رو از خودت دور کنی، چون تو نباختی. من برات بهترین‌ها رو می‌خوام. دوست دارم شاد باشی و اصلاً فکر نمی‌کنم تا وقتی که بارِ این غصه رو به دوش می‌کشی، این اتفاق بیفته.»
alireza atighehchi
مادام داکر به‌آرامی بچه را از آغوش روبی بیرون کشید. «عزیزم، تقصیر تو نیست. بعضی‌وقت‌ها حتی اگه همهٔ عشق‌های دنیا هم جمع بشن، نمی‌تونن از آدم در برابر تقدیر و سرنوشتش محافظت کنن.»
alireza atighehchi
تصور نمی‌کنم کسی بیشتر از آنچه ما عاشق نادیا هستیم، عاشق فرزندش باشد. همان‌طور که روبی و شارلوت مدت‌ها پیش به این حقیقت پی بردند که خانواده چیزی فراتر از نسبتِ خونی است.
alireza atighehchi
آدم نمی‌تونه عاشق چیزی بشه که بدون هیچ زحمتی به دست می‌آد، مگه نه؟ در اون صورت دیگه عشق واقعی نیست.
alireza atighehchi
«راستش رو بخوای، من فکر می‌کنم تنها بودن بهتر از اینه که با کسی باشم که به‌نظر می‌رسه بهم اعتماد نداره.»
alireza atighehchi
شارلوت به آن فکر کرد. «شما هیچ‌وقت نمی‌تونید طرزِ فکر دیگران رو عوض کنید. اما می‌تونید انتخاب کنید که بهشون گوش بدید یا ندید، این‌طور نیست؟»
helen
«منظورت چیه؟» «منظورم اینه که بعضی‌وقت‌ها توی زندگی، ما فقط موقعی ندای درونمون رو کشف می‌کنیم که همه‌چی در بدترین حالته.» روبی دست‌هایش را روی شانه‌های شارلوت گذاشت و به چشمانش نگاه کرد. سپس ادامه داد «از این تجربه استفاده کن تا از تو یه آدم قوی‌تری بسازه.
daisy
روبی دستش را دورِ گردن شارلوت انداخت و محکم فشارش داد. «شارلوت، تو خوب می‌دونی که مهم درون آدم‌هاست. گاهی‌وقت‌ها باید از سختی‌ها درس بگیری تا خودِ واقعی‌ت رو پیدا کنی. نباید امیدت رو از دست بدی.»
daisy
همیشه آرامش را در یک کتابِ خوب پیدا می‌کرد.
daisy
روبی پاسخ داد «شارلوت، عزیزم، من به‌خاطر اینکه تو بچه‌ای چیزی رو ازت مخفی نمی‌کنم. می‌دونم که دیگه بچه نیستی؛ این جنگ همهٔ ما رو بزرگ کرده و من حس می‌کنم ما باهم دوستیم. اما بهتره که دربارهٔ بعضی مسائل حرفی زده نشه.» «آخه چرا؟» «چون اگه یه‌وقت پلیس یا آلمانی‌ها ازت سؤالی بپرسن، ممکنه جونت به خطر بیفته. من یه آمریکایی‌ام، بنابراین شاید اون‌ها موقع برخورد با من بیشتر مراقب رفتارشون باشن. اما تو...» روبی جمله‌اش را ناتمام گذاشت. شارلوت جمله را کامل کرد. «من یه یهودی‌ام. این چیزی بود که می‌خواستی بگی.»
helen
روبی زیرلب پرسید «چرا؟ چرا به من کمک می‌کنید؟» «چون هیچ‌کس سزاوار این چیزی نیست که برای تو پیش اومده.
alireza atighehchi
«من از هیچ‌چی مطمئن نیستم، ولی اگه امید نداشته باشیم هیچ‌چی نداریم.»
alireza atighehchi
مادرش یک‌وقتی به او گفته بود که بعضی از افرادی که در زندگی‌ات ملاقات می‌کنی، تا ابد بخشی از دنیایت می‌شوند، اما برخی فقط می‌آیند تا گوشه‌ای از زندگی‌ات را تغییر دهند و بروند.
alireza atighehchi
«گاهی‌اوقات حکمت خدا یه چیز دیگه‌ست و اصلاً نمی‌شه علتش رو فهمید.
alireza atighehchi
«شما هیچ‌وقت نمی‌تونید طرزِ فکر دیگران رو عوض کنید. اما می‌تونید انتخاب کنید که بهشون گوش بدید یا ندید، این‌طور نیست؟»
n re
ظلم و ستم سلاح آدم‌های نادونه.»
n re
بازیِ سرنوشت همیشه عادلانه نیست.
n re
هیچ‌وقت زمان کافی نیست، نه وقتی که یک نفر بخشی از وجودت شده است.
n re
کاش هرگز در دنیا جنگی اتفاق نمی‌افتاد...
n re
چیزی در وجود آن دختر-روبی-بود که باعث شد همه‌چیز برای توماس تغییر کند. هشت روز قبل که توماس با چتر نجات در فرانسه فرود آمده بود، تنها چیزی که می‌خواست این بود که دراسرعِ‌وقت به انگلیس برگردد. اما اکنون بابت این تأخیر خدا را شکر می‌کرد. می‌دانست که با هر روز ماندن در پاریس خطر بیشتری تهدیدش می‌کند، اما انگار برایش چندان مهم نبود.
Solati

حجم

۳۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۳۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان