کتاب خواندن در توالت
معرفی کتاب خواندن در توالت
کتاب خواندن در توالت نوشته هنری میلر یکی از کتابهای مجموعه پانوراما است که گزیدهای از کتاب خواندن در توالت است که با ترجمه محمدرضا شکاری منتشر شده است.
این داستان یکی از گزیده داستانهای ترجمه شده مجموعه پانورامای انتشارات ققنوس است. این انتشارات اجازه انتشارات این مجموعه را از ناشر فرانسوی آن، انتشارات گالیمار گرفته است. Folio ۲€، نام اصلی این مجموعه در انتشارات گالیمار است که ابتدا به دست یک دانشجوی بیپول علاقهمند به ادبیات شکل گرفت. او که از قیمت بالانی کتاب ها شاکی بود تصمیم گرفت کتابهای کمحجم و ارزانقیمت امتشارات گالیمار را بخرد و با آنها مجموعهای متشکل از تکداستان، مجموعه داستان یا بخشهایی از شاهکارهای ادبی جهان با قیمتی اندک بسازد.
هدف این مجموعه خلاصه شده بود در قرار دادنِ داستانها یا رمانهای کوتاه یا بخشهایی از رمانهای چندجلدی و گرانبها در دسترس همگان با این امید که خواننده، پس از مطالعۀ قطعه یا داستانهای انتخابشده، برای خواندن دیگر آثار نویسنده اشتیاق پیدا کند. این مجموعه بسیار مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
شعار این مجموعه این جمله معروف است که «خواندن گزیدهای از آثار بهمراتب بهتر از نخواندن آنهاست.»
درباره کتاب خواندن در توالت
هنری میلر در کتاب خواندن در توالت با جدی اما با زبانی طنز به بیان نظرات خود درباره مطالعه و کتابهایی که در طول زندگی مطالعه کرده است میپردازد. میلر در این کتاب از مطالعه خودش و ارتباطش با کتابها میگوید توضیح میدهد چرا خواندن در توالت را برای عنوان کتاب خود انتخاب کرده است.
چه چیزی باعث میشود کتاب زنده باشد؟ خیلی اوقات این سؤال به ذهن میرسد! به نظرم پاسخش ساده است. کتاب با توصیه پرشور یک خواننده به خوانندهای دیگر زندگی میکند. هیچچیز نمیتواند این انگیزه اساسی را در انسان خفه کند. با وجود نظرهای افراد بدبین و مردمگریز، نویسنده اعتقاد دارد انسانها همیشه میکوشند عمیقترین تجربیاتشان را با هم به اشتراک بگذارند. این تجربهای از تجربهها است. نویسنده تجربهاش از خواندن تجربیات را در اختیار دیگران قرار میدهد.
خواندن کتاب خواندن در توالت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به مطالعه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خواندن در توالت
در اینجا انگیزهای مقاومتناپذیر ناچارم میکند توصیهای مختصر و مفت کنم. توصیهام این است: تا جایی که میشود کم بخوانید، نه زیاد! آه، فکر نکنید به کسانی که غرق کتاباند حسودی میکنم. من هم یواشکی دوست داشتم کتابهایی را بخوانم که مدتهای مدید در ذهنم با آنها کلنجار بروم. اما میدانم اهمیتی ندارد. حالا میدانم حتی لازم نبود ده درصد آن کتابهایی را که خواندهام بخوانم. سختترین کار در زندگی این است که یاد بگیری فقط کارهایی را انجام بدهی که واقعاً به درد آسایشت میخورد، واقعاً حیاتی است.
راه فوقالعادهای برای امتحان کردن این توصیه ارزشمند وجود دارد، توصیهای که به زبان آوردنش از روی بیملاحظگی نبوده. وقتی به کتابی برمیخورید که دلتان میخواهد آن را بخوانید یا فکر میکنید باید بخوانید، آن کتاب را چند روزی رها کنید. اما با شدت هرچهتمامتر به آن فکر کنید. اجازه بدهید عنوان کتاب و اسم نویسنده در ذهنتان بچرخد. فکر کنید اگر آن فرصت را داشتید, چه چیزی ممکن بود بنویسید. با جدیت از خودتان بپرسید واقعاً لزومی دارد این کتاب را به اندوخته آگاهیتان یا ذخیره خوشیتان اضافه کنید یا نه. بکوشید تصور کنید چه میشود اگر این لذت یا دانش اضافه را به دست نیاورید. بعد اگر متوجه شدید حتماً باید کتاب را بخوانید، با تیزهوشی کامل به آن فکر کنید. به این موضوع هم فکر کنید که هرچقدر جذاب باشد، چیز خیلی کمی از کتاب برایتان تازگی دارد. اگر با خودتان روراست باشید، متوجه میشوید به خاطر همین تلاش برای مقاومت در برابر انگیزههای آنیتان ارزشتان بالاتر رفته.
تردیدی نیست که اکثریت کتابها با یکدیگر اشتراک دارند. راستش تعداد کمی کتاب هست که چه در سبک و چه در محتوا نشانی از اصالت دارند. کتابهای بیهمتا کمیاباند ــ شاید کمتر از پنجاه تا، در کلِ انبار ادبیات. بلز ساندرار در یکی از رمانهای زندگینامهای اخیرش اشاره میکند به اینکه رمی دو گارمون به خاطر علم و آگاهیاش از کیفیت تکراری کتابها، توانست در حوزه ادبیات کتابهایی را انتخاب کند و بخواند که ارزش داشتند. خود ساندرار هم ــ مگر میشود شک داشت؟ ــ خوانندهای شگفتانگیز است. او بیشتر کتابها را به زبان اصلی نویسندهشان میخواند. قضیه به همینجا ختم نمیشود، وقتی از نویسندهای خوشش میآید تمام کتابهایی را که او نوشته میخواند به علاوه کل نامهها و کتابهایی که درباره او نوشته شده است. به نظرم در عصر ما موردی مثل مورد او یافت نمیشود. چون او نهتنها جامع و عمیق کتاب میخواند، بلکه خودش هم کتابهای زیادی نوشته، یعنی در کنار کار اصلیاش. چون بلز ساندرار هرچه نباشد، مرد عمل است، ماجراجو و کاشف، مردی که یاد گرفته چطور وقتش را شاهانه هدر بدهد. او تا اندازهای ژولیوس سزار ادبیات است.
حجم
۶۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه
حجم
۶۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه