دانلود و خرید کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها ویتولد شابوفسکی ترجمه زینب کاظم‌خواه
تصویر جلد کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها

کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها

معرفی کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها

کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها نوشته خبرنگار مشهور ویتولد شایوفسکی است که با ترجمه زینب کاظم‌خواه منتشر شده است. کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها مجموعه‌ای مصاحبه با آشپز مشهورترین دیکتاتورهای جهان است.

درباره کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها

نویسنده در رشته آشپزی تحصیل کرده است و در بیست و پنج سالگی جوان‌ترین گزارشگر یکی از بزرگترین روزنامه‌های روزانه لهستان بود. او سفر به قاره‌های مختلف با آشپزهای دیکتاتورهای مشهور مصاحبه کرده است. نویسنده به چهار قاره مختلف سفر کرده و با آشپزهای پنج دیکتاتور کشورهای عراق، کوبا، کامبوج، اوگاندا و آلبانی یعنی صدام حسین، فیدل کاسترو، پل پوت، عیدی امین و انور خوجه دیدار کرده و با آن‌ها گفتگو کرده است.

در این کتاب نویسنده از زاویه دید متفاوتی به شناخت تارخ جهان پرداخته است او از پنجره آشپزخانه وارد شده است تا ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری و عادت‌های این دیکتاتورها را بررسی کند. شابوفسکی با آشپزهای دیکتاتورها صحبت کرده، با هم ذا درست کرده‌اند و درباره سلایق دیکتاتورها در غذا، اخلاقشان با اطرافیانشان،‌ عادت‌های غذایی و رفتاری‌شان صحبت کرده است.

او با بهانه آشپزی به زندگی و اوضاع سیاسی پنج کشور و پنج دیکتاتور پرداخته است، نویسنده در کنار آشپزی از تاریخ و اتفاقات این کشورها هم صحبت کرده است و خواننده هم‌زمان حکومت‌ها و ویژگی‌های این کشورها را هم می‌شناسد.

در این کتاب می‌خوانید چطور کسی که درباره‌اش شایعه شده گوشت انسان می‌خورد شوخ‌طبع است و یا صدام چه کسی را اسوه و الگوی خود قرار داده است.

خواندن کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به تاریخ عجیب جهان و روایت‌های واقعی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها

دستیار، حیران پرسید: «حتماً بلدی چطور سوپ ترش و شیرین بپزی؟» زیرا این سوپ محبوب‌ترین در کامبوج بود.

گفتم: «یک قابلمه به من بده».

و وقتی مرا به آشپزخانه برد، فهمیدم خیلی خوب بلدم چطور آن سوپ را درست کنم. کمی لوبیای دراز چینی، سیب‌زمینی شیرین، کدو حلوایی، مغز استخوان، کدو سبز، آناناس،‌ سیر و قدری گوشت ـ جوجه یا گاو ـ و تخم‌مرغ دو یا سه تا. می‌توانی گوجه هم اضافه کنی و اگر دوست داشتی ریشه نیلوفر آبی. اول جوجه را می‌پزی و بعد شکر، نمک، و تمام سبزیجات را اضافه می‌کنی. متأسفانه نمی‌توانم به شما بگویم چقدر پختش طول می‌کشد، زیرا در جنگل ساعت نداشتیم و همه‌چیز را از روی احساسم می‌فهمیدم.

فکر می‌کنم نیم ساعت طول می‌کشید. در پایان می‌توانی قدری تمر هندی به آن اضافه کنی.

همچنین بلد بودم سالاد پاپایا درست کنم. پایایاها را به تکه‌های بسیار ریزی خرد می‌کنید و بعد خیار، گوجه، لوبیا سبز، کلم، نیلوفر، سیر و مقدار کمی آب لیمو اضافه می‌کنید.

اما اولین‌باری که آن را درست کردم، پل پوت نخورد. بعداً به من توضیح داد دوست دارد آن را به شیوه تایلندی درست کنند: با خرچنگ خشک یا خمیر ماهی و بادام زمینی.

همچنین سالاد انبه هم بلد بودم، می‌دانستم چطور ماهی را بپزم و جوجه را برشته کنم. وقتی بچه بودم به مادرم نگاه می‌کردم که چطور غذا می‌پخت. برادر پوک از من انتظار بیشتری نداشت. برای اینکه آشپز او باشم مناسب بودم.

از صبح به آن آشپزخانه می‌رفتم و تا شب‌هنگام آنجا می‌ماندم. ناهار می‌پختم و بعد شام؛ بعد مرتب می‌کردم و دیگ‌ها و تابه‌ها را می‌شستم.

و این‌طور شد که آشپز پل پوت شدم. خیلی راضی بودم که می‌توانستم کمکی کنم. می‌خواستم در انقلاب در پایگاه بمانم. و به خاطر او، برادر پوک مهربان 

Sadat7677
۱۴۰۰/۰۶/۱۸

گتاب شرح مصاحبه با سرآشپزهای 5تا از دیکتاتورهای قرن بیست و یکه. شاید فکر کنید که کتاب فقط درباره ی آشپزیه اما اینطور نیست بلکه دیکتاتورها رو از چشمای سرآشپزهاشون توصیف کرده. بخش اول کتاب که درباره ی صدام حسین

- بیشتر
فرزانه مردیان
۱۴۰۰/۰۶/۲۳

نویسنده و خبرنگار لهستانی ویتولد شابوفسکی بعد از گذراندن دوره ای اشتغال در کسوت یک آشپز و درک اهمیت عادات غذایی در شخصیت شناسی افراد، تصمیم به بررسی عادات غذایی چندین دیکتاتور بزرگ قرن از جمله صدام حسین، عیدی امین،

- بیشتر
کاربر ۲۷۰۲۹۷۸
۱۴۰۰/۰۷/۱۸

کتاب موضوع جالبی دارد. بخش مرتبط با صدام جذابترین بخش کتاب بود از نظر من. در مورد ترجمه چون متن اصلی کتاب را نخواندم مطمئن نیستم اما احساس میکنم ترجمه روان نبود و گاهی تحت اللفظی ترجمه شده بود، البته این فقط

- بیشتر
هامون دولتی
۱۴۰۲/۰۵/۰۲

بسیار کتاب جذابیه بقیه‌ی بخش هاش هم مثل سفر به یک کشور دیگست ولی بخش صدام چون بخاطر اینکه جنگش با ایران جزو خاطرات ایرانی هاست،خیلی جذاب تره

Chista
۱۴۰۱/۰۷/۰۴

کتابی ویراستاری‌نشده با ترجمه‌ای بسیاربد.

نون صات
۱۴۰۲/۰۷/۰۷

بسمه انتظار ما از یک کتاب بیوگرافی چیست؟ گرفتن اطلاعات و "آشنایی"؛ هرچقدر سطحی، هر چقدر کم... این انتظار رو از این کتاب با این اسم اغواگر نداشته باشین. "بد نیست"، ولی لطفا انتظاری برای برآورده کردن عطش یا هیجان خاصی نداشته باشین.

sheri
۱۴۰۲/۰۳/۰۳

آشپز صدام یه بعثی واقعی بود. انتظار داشتم نویسنده نظرات خودش رو دنبال حرفای آشپز بیاره و کمی فضا رو تعدیل بکنه ولی نکرد و نظرات نژاد پرستانه و بی شرمانه ش رو مستقیما داخل کتابش گذاشت، در حالی که

- بیشتر
Tahmineh Vaez
۱۴۰۲/۱۰/۱۹

کتاب جالبیه که موضوع متفاوتی داره. زندگی توی حکومت دیکتاتوری مخصوصا کمونیست ها اینقدر عجیب و متفاوته که واقعا خواندنش باعث میشه احساس خوشبختی کنیم😁

«اگر شما در اسارت بزرگ شوی، بقیه زندگی‌ات نمی‌توانی آن‌طور که باید و شاید از آزادی‌ات استفاده کنی.»
شهریار
در آن‌زمان می‌توانستیم بگوییم که چون آن‌ها داشتند شکست می‌خوردند، خیلی بی‌رحم بودند.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
در شوروی، حتی آشپزها هم مثل آشپزهای یک ابرقدرت رفتار می‌کردند. ما همه روی یک اجاق گاز بزرگ غذا می‌پختیم، و گاهی آن‌ها قابلمه‌های ما را جابجا می‌کردند. اصلاً نیازی به انجام این کار نبود؛ آنجا فضای کافی برای همه وجود داشت. اما آن‌ها این‌طور بودند. کشورشان در سیاست، تحمیل‌کننده بود و آن‌ها در آشپزخانه.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
سوئوم بوری مورخ می‌گوید: «روئون یکی از آن آدم‌هایی بود که با هر جنگ و انقلابی به همان سو می‌رفت. تنها دغدغه او این بود که چطور از آن بهره ببرد، و چقدر.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
خمرهای سرخ از گرسنگی به‌عنوان یک ابزار سیاسی استفاده می‌کردند. گرسنگی مجازاتی برای نافرمانی بود. گرسنگی مجازاتی برای نژادهای بد بود. گرسنگی مجازاتی برای بیماری بود: برای کسانی که برای انقلاب به‌درد نخور بودند. گرسنگی به آن‌ها کمک می‌کرد نظم را حفظ کنند.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
«مادرم تمام زندگی‌اش از همه چیز ترسیده است. ترجیح می‌دهم بمیرم تا آن‌طور بترسم.»
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
کشورهای مستقلِ آفریقاییِ ضعیف، طعمه آسان‌تری برای استعمار کردن بودند تا مستعمراتی که بر مطالباتشان اصرار داشتند.»
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
جنگ در هر دو طرف جان میلیون‌ها نفر را گرفت و هیچ پیروزی به همراه نداشت.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
اما معنی‌اش این نبود که قبیله لوو تحصیلات پائینی داشتند. برعکس. آن‌ها یکی از تحصیلکرده‌ترین قبیله‌ها در شرق آفریقا هستند. همین‌که یکی از آن‌ها پولی داشته باشد، برای خودش ماشین یا طلا نمی‌خرد، بلکه به این فکر می‌کند که بچه‌اش را به کدام مدرسه بفرستد.
نون صات
چه احساسی در این مورد داشتم؟ امروز احساس حماقت می‌کنم، اما تو نمی‌توانی استانداردهای معمولی را برای چنان اوقات غیرمعمول به‌کار ببری. ما همه برای بقا می‌جنگیدیم.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
«اگر شما در اسارت بزرگ شوی، بقیه زندگی‌ات نمی‌توانی آن‌طور که باید و شاید از آزادی‌ات استفاده کنی.»
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
خمرهای سرخ مدعی بودند که انقلابشان برای همه فراوانی غذا به همراه داشت. اما به‌خاطر آن‌ها، همه گرسنه شدند
شهریار
پدرم به من یک چیز یاد داد: هیچ‌چیز نمی‌شنوی‌ـ ببین، هر چیزی که اتفاق می‌افتد تماشا می‌کنی، نتیجه می‌گیری، اما گوش‌هایت بسته باشند، و وقتی که بچه بودم بچه واکسی بودم، من آن پند پدرم را به گوش گرفتم، پدرم گفته بود که گوش‌هایت کر باشند، مردم درباره همه چیز صحبت می‌کنند، اما اگر دنبال دردسر نیستی، همه چیز را همان لحظه فراموش کن و هنوز یادم می‌آید که وقتی کفش‌ها را واکس می‌زدم، پنج سنتاوو می‌گرفتم، برای همین... ... برای همین این روزها نمی‌توانم با مردم زندگی کنم، جوان‌ها هیچ احترامی به پیرها نمی‌گذارند، نمی‌توانم به این موضوع عادت کنم، وقتی به کلیسا می‌روم،‌ سوار اتوبوس می‌شوم، روزنامه می‌خرم، انجیل می‌خوانم و دعا می‌کنم. من یک پزو برای اتوبوس می‌دهم، اما آیا کسی به یک آدم پیر صندلی‌اش را می‌دهد؟ نه، این روزها همه تظاهر می‌کنند که پیرها را نمی‌بینند...
هانیه
مهم‌ترین نکته این است که چه کسی اولین توپ را می‌اندازد، بیسبال فقط به قدرت ماهیچه ربط ندارد، این بازی همچنین دانستن درباره این است که چطور مخالفانت را بترسانی، و اگر اولین پرتاب‌کننده کارش را خوب انجام دهد، این موضوع کل بازی را تعیین می‌کند، زیرا تیم دیگر ناامید و سردرگم می‌شود؛ این موضوع در سیاست هم صادق است،
هانیه
اسمش را بتهوون گذاشته‌ام، زیرا اگر چیزی به مذاقش خوش نیاید، تظاهر می‌کند که نمی‌شنود
نون صات
او می‌گوید: «اگر شما در اسارت بزرگ شوی، بقیه زندگی‌ات نمی‌توانی آن‌طور که باید و شاید از آزادی‌ات استفاده کنی.»
sheri
چند سال قبل، جوک محبوبی در هاوانا وجود داشت که می‌گفت در باغ‌وحش شهر تابلوی علائم: «به حیوانات غذا ندهید» با تابلوی علائم: «غذای حیوانات را ندزدید.» عوض شده است. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مردم شروع به گفتن جوک‌های جدید کردند که می‌گفت تابلوها در باغ وحش حالا این است: «حیوانات را نخورید.» جوک دیگری بود که می‌گفت: «سه دستاورد انقلاب کوبا چیست؟ دارو، تحصیلات و ورزشکاران. و سه شکست آن چیست؟ صبحانه، ناهار و شام.»
sheri
هر وقت که می‌دیدم خلق‌وخوی‌اش خوش نبود و بدون اینکه توجه کسی را جلب کند در راهرو راه می‌رفت یا به سلام و احوالپرسی‌ها جواب می‌داد، می‌دانستم به چیزی اضافه نیاز دارد. بنابراین یک دسر درست می‌کردم. طبیعتاً بعد از مشورت با پرستارش کمی از آن را با استفاده از شکر دیابتی‌ها درست می‌کردم. اما می‌دانستم که آن روزها خوجه به چیز شیرینی نیاز داشت. و این‌طور هم برای همه ما و هم برای کل کشور بهتر بود که برایش دسری سرو شود. اثرگذار بود. می‌دانستم که چطور بدخلقی‌اش را بهتر کنم. اغلب که پشت میز غذا می‌نشست احساس پریشانی داشت و وقتی که از پشت میز بلند می‌شد خلق‌وخوی‌اش بهتر شده بود و حتی شوخی می‌کرد. کسی چه می‌داند که زندگی چند نفر از مردم را آن‌طور نجات دادم؟
sheri
متناسب کردن همه چیز کمتر از ۱۵۰۰ کالری برای مردی پیر بی‌نهایت دشوار بود. خوجه گنده بود؛ او تقریباً ۱۹۸ سانتی‌متر قد داشت. به‌علاوه اینکه او هر روز خیلی سخت کار می‌کرد. به‌نظرم، به‌خاطر این رژیم، خوجه بیشتر زندگی‌اش احساس گرسنگی می‌کرد، و برای همین معمولاً پریشان بود. این موضوع چطور می‌توانست در تصمیماتش اثر بگذارد؟ فقط فکر کنید اگر گرسنه باشید و خلق‌وخوی‌تان مدام بد باشد چه تصمیماتی می‌گرفتید.
sheri
یوووان سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید: «مادرم تمام زندگی‌اش از همه چیز ترسیده است. ترجیح می‌دهم بمیرم تا آن‌طور بترسم.»
sheri

حجم

۲۵۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۲۵۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۱۳۷,۰۰۰
۶۸,۵۰۰
۵۰%
تومان