کتاب آخرین آرزوی من
معرفی کتاب آخرین آرزوی من
کتاب الکترونیکی «آخرین آرزوی من» نوشتهٔ داوود براتی دهقی در انتشارات توسن دانش به چاپ رسیده است.
درباره کتاب آخرین آرزوی من
یک کرم خاکی را
هرگز نمیتوان از جایگاه کثیفش بیرون آورد
و همچون یک کرم ابریشم از او مراقبت کرد
به امید این که روزی به یک پروانهٔ زیبا تبدیل شود!
همیشه هستند آدمهای بیلیاقتی
که به گفتهٔ پدرم، هر چقدر هم که خرجشان کنی،
بازهم جز خوراک سگها شدن به هیچ دردی نمیخورند!
کتاب آخرین آرزوی من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب آخرین آرزوی من
آن روزها مادرم همان طور که از شدت عصبانیت دندانهای خویش را بر روی هم میسایید و مدام خودخوری میکرد، به گونهای که دستهای ناتوانش شروع به لرزیدن مینمود و چهرهاش برافروخته میگردید، با طعنه و کنایه، بی آنکه لحظهای چشمان خود را به نگاههای خشم آلود پدرم که گویی به دشمن خود نگاه میکرد بدوزد، میگفت: ای خدا چه بر سر مردان این روستا آوردهای که اینگونه بی غیرت شدهاند!... اگر این روستا را آب ببرد، مردانش را خواب میبرد!
آری، آن روزها خیال میکردم مادرم به علت شکست عشقی که در اولین عشق خود یعنی آقا پیمان خورده و بعد هم با زور به ازدواج با پدرم تن داده است، با تمام مردان عالم مشکل دارد و به دلیل کینهای که از همهٔ مردها به دل گرفته است آن حرفهای دلسردکننده را بر زبان میآورد تا شاید آن گونه قدری از دردهای دل خویش بکاهد و به قول دایی ماهان، بتواند دل سوختهٔ خود را با آن طعنهها مرهم نهد، اما حالا که خوب فکرش را میکنم، میبینم به گمانم مادرم درست میگفت؛ چراکه پدر خودم یکی از همان مردانی بود که یا اغلب مواقع در مستی و فارغ از دنیای اطراف خویش به سر میبرد و در زمانهای مستی اصلاً حالیاش نبود که دور و برش چه میگذرد و یا این که حتی اگر در مستی هم به سر نمیبرد و به قول خودش هوش و حواسش کاملاً سر جا بود، با شنیدن صدای آن شیپور بزرگ، چنان خودش را به کر بودن میزد و بعد هم سرگرم کارهای بیهوده میشد که همه خیال کنند هیچ صدایی را نمیشنود و حواسش کاملاً از همه جا پرت است.
اما مادر من تنها کسی نبود که شوهر خود و همچنین دیگر مردان روستا را به خوبی شناخته باشد و اصلاً و ابداً باور نمیکرد که آن مردان، صدای شیپور آدم را نشنیده و یا متوجه نزدیک شدن غریبهها به روستایمان نشده باشند، بلکه مهدخت خانم و یا نرگس و همچنین سمیرا و خیلی از زنان روستا هم از این بابت ناراحت و گلهمند بودند.
حجم
۱۷۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۵ صفحه
حجم
۱۷۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۵ صفحه