کتاب راز شهرزاد
معرفی کتاب راز شهرزاد
«راز شهرزاد» مجموعه داستان کوتاهی نوشته داوود براتی دهقی(-۱۳۵۶)، نویسنده معاصر ایرانی است.
در بخشی از داستان «راز شهرزاد» از این کتاب میخوانیم:
آن روز را خوب به یاد دارم که منوچهر به آشپزخانه آمد و همانطور که یکریز نفسنفس میزد رو به من کرد و گفت:
" آبجی بیا با هم به زیرزمین برویم، زیرا کار مهمی با تو دارم که نمیخواهم کسی جز تو از آن باخبر شود! "
شک داشتم که راست میگوید یا دروغ و کاری که دارد واقعا مهم است که آنطور دست و پایش را گم کرده و سراسیمه به سراغم آمده است یا اینکه باز هم میخواهد مسخرهبازی درآورد و دستم بیاندازد، ولی از رنگ پریدهاش یقین کردم که واقعا کار مهمی دارد؛ برای همین میخواستم همراهش بروم و دلیل نگرانیاش را بدانم، اما دلم میخواست به تلافی روز گذشته که به خاطر دو تا بچه خرگوش سرم داد زده بود و مردن آنها را تقصیر من گذاشته بود تا پدرم هم با همان کمربند همیشگی و در کمال سنگدلی به جانم بیافتد و آنقدر بزند که تمام بدنم کبود و خونین شود، برای همین با خودم فکر کردم کمی اذیتش میکنم و بعد از آنکه حسابی عقدههایم خالی شد، آنوقت بهانهای پیدا کنم و به زیرزمین بروم تا هم کمک برادر کوچکم کرده باشم و هم اینکه قدری ادب شود؛ برای همین همانطور که به اجاق گاز نگاه میکردم به طوری که بفهمد از دستش ناراحت هستم به او گفتم:
" فعلا که نمیتوانم بیایم، چون مادر به خانه مادربزرگ رفته تا در پختن نان کمکش کند و به من هم سفارش کرده است تا مراقبت دیزی آبگوشت باشم، برای همین بعد از آنکه مادر به خانه آمد میتوانم با تو بیایم. "
حجم
۲۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۲۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوب بود... میتونم بگم بیشتر از خوب...یه سری مجموعه داستان که همه پر از نکات اخلاقی و اینا 😊... ولی پایان داستان آخر گیج کننده بود... به خاطر همین یه نمره کم می کنم... وگرنه به نظرم کتاب خوندنی بود...با دقت میخوندم
لعنتی لعنتی..... فوق العاده بود
غمگین ، پایان غم انگیزی داشتن