کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست
معرفی کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست
کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست اثری از مگان دیواین با ترجمه زهرا یعقوبیان است. این اثر به ما بینشی جدید برای مواجهه با اندوه و مرگ در فرهنگی که قادر به درک آن نیست، میبخشد.
درباره کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست
همه ما درد از دست دادن عزیزان، شکست خوردن در عشق و تنهایی و اندوه را تجربه کردهایم. در این صورت خوب میدانیم که برخی از مسائل و موضوعات، قابل حل نیستند. آنها فقط می توانند حمل شوند. حال چطور باید کوله بار اندوهمان را در این شرایط همراه با خود حمل کنیم؟
مگان دیواین در کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست، رویکرد عمیق و جدیدی را برای تجربه غم و اندوه معرفی میکند. رویکردی که نه تنها برای ما مفید و موثر است بلکه به ما نحوه کمک به دیگرانی را که چنین فاجعهای را متحمل شدهاند هم میآموزد. نویسنده خودش هم غم و اندوه را تجربه کرده است. او زنی بود که شاهد غرق شدن همسرش بود. اما در این کتاب از تمام تجربیاتش هم به عنوان یک زن و هم به عنوان یک رواندرمانگر استفاده کرده است.
او بینش عمیقش را درباره از دست دادن، عشق و شفابخشی مینویسد و مخاطبانش را به مسیری متفاوت دعوت میکند. اگر غمی را تجربه کرده باشید میدانید که همه سعی میکنند شما را به یک زندگی شاد و عادی برگردانند اما ما خوب میدانیم که همه چیز تغییر کرده است و متفاوت شده است. بنابراین، میتوانیم از روش جایگزین این کتاب استفاده کنیم. این روش دیگر، ما را دعوت میکند تا زندگی را در کنار غم و اندوه خود تجربه کنیم به جای اینکه به دنبال غلبه بر آن باشیم. چرایی بهتر بودن این مسیر و چگونگی قرار گرفتن در چنین مسیری را میتوانید در این کتاب بخوانید.
کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست، برای تمام کسانی که اندوه یا دردی را متحمل شدهاند، مفید است. اگر به مطالعات روانشناسی و روانشناسی سوگ نیز علاقه دارید، این اثر انتخاب خوبی برای شما است.
بخشی از کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست
زمانیکه در اندوه بهسر میبری و کسی بهسراغت میآید و میگوید: «حتی نمیتوانم تصورش را هم بکنم.» درواقع بهخوبی هم میتواند آن را تصور کند. چنین افرادی ذهنشان بهطور غیرارادی شروع به تجسم میکند. در زیستشناسی عصبی، ما بهعنوان طبقهٔ پستانداران به هم مرتبط هستیم. همدلی و هماحساسی یک سیستم ارتباطی لیمبیک با درد و خوشی افراد دیگر است. نزدیکبودن به درد دیگری باعث میشود که احساس همدردی کنیم و ذهنمان در این حال میداند که به هم پیوند خوردهایم.
دیدن رنج فردی دیگر باعث یک واکنش درونی میشود که درنهایت احساس شدید ناراحتی را در ما برمیانگیزد. رودرروشدن با این شناخت غریزی که ما هم میتوانستیم در این شرایط باشیم، مراکز همدردیمان را از کار میاندازد. در این حال ما رابطهمان را انکار میکنیم و به قضاوت و سرزنش روی میآوریم.
این رفتار یک غریزهٔ عاطفی محافظتکننده است.
ما این کار را در سطح شخصی انجام میدهیم، اما بهطور جهانی هم بروز میکند. ما میتوانیم این مورد را آشکارا در فرهنگ فراگیر خشونت علیه زنان و واقعیتهای نژادی و مذهبی ببینیم: این قربانی حتماً کاری کرده که مستحق چنین رفتاری بوده است.
ما این واکنش را در برابر مصیبتهای بزرگ طبیعی و ساختهٔ دست بشر هم میبینیم: بعداز حادثهٔ سونامی ۲۰۱۱ ژاپن، بعضی از افراد آن را «تقاص کارما» برای حملات ژاپنیها به بندر پرلهاربر دانستند.
در شیوههای متفاوت و به اشکال مختلف، واکنش ما به درد دیگران یک سرزنش شدید است: اگر اتفاق وحشتناکی رخ میدهد حتماً تقصیر خود توست!
سرزنش کسی بابت دردهایی که میکشد - چه اندوه باشد و چه مدلی از خشونت میانفردی - سازوکار ماست. ما چقدر سریع بهجای همدلیکردن، از اندوه یک غول بیشاخودم میسازیم و بهجای اینکه واقعیت درد را ببینیم بهسرعت درموردش بحث میکنیم.
در ریشهٔ ترسهای ما حولوحوش اندوه و در پسِ پیشنهادهایی که درمورد اندوه و درد میدهیم، ترس از ارتباط وجود دارد. ترسِ اعتراف به اینکه ممکن است اندوه و درد بر سر ما هم نازل شوند. پیشامدی که برای کسی رخ میدهد میتواند برای شخص دیگری هم اتفاق بیفتد. ما تصویر خودمان را در درد کس دیگری میبینیم و دوست نداریم در آن موقعیت قرار بگیریم.
مصیبتها و مرگها مرحلهای از همدردی احساسی را آشکار میکنند که از تو میخواهند به آن پناه ببری و پذیرش آن درد میتواند چنین اتفاقی را برای تو و کسی که عاشقش هستی رقم بزند. مهم هم نیست که چقدر سعی میکنی در امان باشی. ما متنفریم از اینکه ببینیم در زندگی روی چیزهای خیلی کمی کنترل داریم. ما برای اجتناب از اندوه، تقریباً دست به هر کاری میزنیم. آنچه بهعنوان ارتباط سیستم بنیادی لیمبیک آغاز میشود به غریزهٔ بقای مغز، واکنش ما یا آنها برمیگردد که کسانی را که درون اندوهی بهسر میبرند در طرف اشتباه قرار میدهد و ما که هیچ اندوهی را تجربه نکردهایم همواره در طرف دیگر میایستیم - در طرف درست! ما خودمان را از درد دور میکنیم بهجای اینکه در آن غرق شویم.
فرهنگ سرزنش، ما را در امان نگه میدارد یا به بیان دقیقتر باعث میشود که باور کنیم در امان هستیم.
حجم
۲۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲۴۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
نظرات کاربران
در نگاه اول ، این کتاب طراحی جلد فوق العاده و آرامش بخشی داره با رنگ موهای سبز دختر و حس رهایی که القا میشه به مخاطب . همچنین در اولین صفحات متن کتاب، چیزی که توجه من رو جلب
در مقایسه با کتابی که نشر میلکان چاپ کرده، من اتفاقا این ترجمه خانم ابراهیمی رو بیشتر باهاش مرتبط شدم (پدرم رو به تازگی از،دست دادم و این کتاب بهم پیشنهاد شد) ازونجا که هردو ترجمه در طاقچه بینهایت هستند، خوبه
همه افراد ممکن است در وضعیت سوگواری و اندوه قرار گیرند؛ بنابراین موضوع مهمی است که چطور بهدرستی از پس آن برآییم. «مگان دیواین» (Megan Devine) با نوشتن کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، تجربهها و مفاهیم ارزشمندی را
اگر داغ عزیزی دیدین یا یکی از نزدیکانتون داغ دیده و میخواین بهش کمک کنین، این کتاب راهنمای خوبیه.
این همون کتاب(عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست)ه؟
خیلی دوستش داشت اما بعد ها متوجه شد دوستش ندارد حال کسی نمیفهد کسی درک نمیکند که چطور درد میکشد
من خیلی غمگین بودم و این کتاب برای من اصلا مفید نبود،مطالب درهم برهم بودن ،خیلی مفید نبودن ،همش از حس دیگران گفته اما انقد روان نیست ک نتونستم ادامه بدم.
کتاب خوبی برای کنار اومدن با غم و غصه است اما کتاب با آموزه ها و گفته های دین ما نمی خونه و کاملا در حین خوندن متوجه این میشید که نویسنده درمورد عقاید کلیسا و روحانیون مسیحی داره نظر میده