دانلود و خرید کتاب رهایی از غم جدایی سوزان اندرسون ترجمه سید مرتضی نظری
تصویر جلد کتاب رهایی از غم جدایی

کتاب رهایی از غم جدایی

معرفی کتاب رهایی از غم جدایی

کتاب رهایی از غم جدایی نوشته سوزان اندرسون است. این کتاب که با ترجمه سید مرتضی نظری منتشر شده است راه‌های کنار آمدن با غم جدایی را یاد می‌دهد

درباره کتاب رهایی از غم جدایی

کتاب رهایی از غم جدایی نوشته سوزان اندرسون راهنمایی مفید برای کسانی است که به دنبال راه‌هایی برای کم‌کردن درد تنها ماندن یا تسریع فرایند التیام عاطفی بوده‌اند، اما موفق نشده‌اند چاره‌ای پیدا کنند. این کتاب، در طول مسیرِ ۵ مرحله‌ای طردشدگی، راهنمای دائمی شما خواهد بود.

اندرسون در کتاب خود ادعا می‌کند که غم و اندوه طردشدن در یک رابطه عاشقانه می‌تواند آسیبی ایجاد کند که به‌اندازهٔ کافی قوی است. او می‌گوید این احساس عاطفی در اعماق وجود ما که اگر حل نشود، عزت‌نفس را کاهش می‌دهد و باعث به‌هم‌ریختن زندگی می‌شود.

هر روز افراد زیادی وجود دارند که احساس می‌کنند زندگی، آن‌ها را سر راه گذاشته یا دور انداخته است. «طردشدگی» یعنی ازدست‌دادن عشق، احساس قطع ارتباط عاطفی با دیگران. این مفهوم اغلب با مفاهیمی همچون جدایی، خیانت، و احساس تنهایی همراه است. افراد ممکن است همهٔ این حالات را یک جا تجربه کنند، یا ممکن است آن‌ها را به طور جداگانه و در طول ماه‌ها یا حتی سال‌ها پس از جدایی، به‌عنوان پس‌لرزه تجربه کنند.

طردشدگی برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. این احساس، تجربه‌ای کاملاً شخصی و منحصربه‌فرد است. گاهی اوقات، طردشدگی، غم و اندوه به‌جامانده از شکست‌های عاطفی در گذشته است. گاهی اوقات، این احساس، ناشی از ترس است و گاهی اوقات می‌تواند مانعی نامرئی باشد که ما را از ایجاد رابطه با دیگران و از دستیابی به استعدادهای بالقوهٔ واقعی‌مان باز می‌دارد. گاهی اوقات هم شکل خودتخریبی به خود می‌گیرد. در این صورت، ممکن است مدام گرفتار الگوهای رفتاری طردشدگی شویم. سوزان اندرسون یک روان‌درمانگر خصوصی در نیویورک است که تلاش دارد بخش‌های مختلف سوگ را تحلیل کند. او نوشتن این کتاب را زمانی شروع کرد که همسرش به‌خاطر خیانت او را ترک‌کرده‌‌بود. 

خواندن کتاب رهایی از غم جدایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به یک زندگی شاد پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب  رهایی از غم جدایی

«ماریا می‌گفت: «در مورد من، همه چیز کاملاً غیر‌مترقبه رخ داد. یک شب لونی از سر کار به خانه نیامد. وقتی یک ساعت گذشت و هیچ خبری از او نشد، ناخود‌آگاه بدترین حدس و گمآن‌ها به سراغم آمد: شاید با اتومبیل تصادف کرده و شاید هم قلبش گرفته است. وقتی شش ساعت گذشت و هنوز به خانه نیامده بود، این تصورات بدتر هم شد. آخرین چیزی که به ذهنم رسید این بود که شاید با کسی است. ولی چرا باید این‌گونه باشد؟ ما یک عمر یار و همدم و عاشق یکدیگر و بهترین دوست بودیم و بیست سال بود که شاد و خوشبخت با هم زندگی می‌کردیم.

وقتی بالأخره صدای پای او را شنیدم که در مسیر شنی از پارکینگ به سمت ساختمان می‌آمد، به سمت در دویدم. در حالی که قلبم داخل دهانم آمده بود، پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده بود؟»

ابتدا سکوت کرد.

و سپس خیلی سرد و بی‌احساس گفت: «من با تو خوشبخت نیستم.»

پرسیدم: «خوشبخت؟»

خیلی مبهم و مرموز از اختلافاتی حرف زد که بین ما وجود داشت.

پرسیدم: «اختلاف؟»

گفت: «وسط حرفم نپر. این همیشه یکی از مشکلات ما بوده است؛ تو همیشه وسط حرفم می‌پری.»

صورتم ناگهان گُر گرفت، و درد نبض گونه‌ای را در سرم احساس کردم. این «لونی» من نبود.

سپس حرف‌هایی زد که باعث شد معده‌ام بهم بریزد و دهانم کاملاً خشک شود.

گفت: «من از پیشت می‌روم.»

نفسم بند آمده بود. حتی یک جمله هم نمی‌توانستم بر زبان بیاورم. تنها استدلال منطقی‌ای که در آن لحظه به ذهنم رسید این بود که احتمالاً یک موقعی در طول روز سرش به جایی خورده است. چرا این حرف‌ها را می‌زد؟ یک لحظه جداً به ذهنم رسید که آمبولانس خبر کنم.

وقتی بالأخره خودم را جمع و جور کردم و توانستم حرفی بزنم، با صدایی که کاملاً سرد و بی‌احساس بود و انگار از ته چاه می‌آمد صحبت کردم، صدایی که احساس می‌کردم صدای خودم نیست.

«جدی نمی‌گویی!» این تنها چیزی بود که صدای جدید لرزان و غریبه‌ام توانست بگوید.

در جواب فقط گفت: «آخر هفته از این‌جا می‌روم.»

به میز آشپزخانه تکیه دادم تا زمین نخورم. سعی کردم کوتاه نفس بکشم تا زخمی که به قلبم وارد شده بود کمتر درد بگیرد. آهسته پرسیدم: «پای کس دیگری در میان است؟»

بلافاصله و با عصبانیت حرفم را انکار کرد، اما یک ماه بعد که عملاً از پیشم رفت، متوجه شدم که واقعاً پای کس دیگری در میان بود: یک معلم دیگر در مؤسسه آموزشی‌ای که لونی در آن کار می‌کرد. با این‌که کشف این راز تا حدودی سردرگمی‌ام را کم کرد اما از درد سینه‌ام نکاست.»

Forest ♂️
۱۳۹۸/۰۴/۱۷

طردشدن و جدایی یکی از سخت ترین تجربیات انسانه و این کتاب روشی دقیقا عملی رو برای ترمیم کامل این زخم و رنج ارائه میده. این کتاب فرایند جدایی و طردشدن رو به پنج مرحله تقسیم بندی کرده و برای

- بیشتر
zahra
۱۳۹۹/۰۴/۱۶

حدود ۳۰۰ صفحه از این کتاب رو خوندم . من حدود ۲ هفته اس ک جدا شدم، واقعا آسیب دیده ام و خوندن این کتاب واقعا بهم آرامش داد اینکه میدیم چقد قشنگ داره دونه به دونه دردایی ک دارم

- بیشتر
Amin Rostami
۱۳۹۹/۱۲/۱۸

اگه به تازگی جدایی رو تجربه کردید، همانطور که از اسم کتاب پیداست، این کتاب بصورت کاملن تخصصی و البته با زبانی ساده، برای کمک به شماست. . اگه این جدایی‌ها بصورت متناوب برای شما رخ میده و هربار از یافتن چرایی

- بیشتر
marie45
۱۳۹۷/۰۲/۲۷

قیمتش واقعن زیاده 😒

رها
۱۳۹۹/۰۶/۰۴

فقط با خوندن صد صفحه 70%حالم بهتر شده، شبا قبل خواب بعد از خوندنش به قدری انرژی میگیرم که خواب از سرم میپره و سرحال میشم

Fatemeh H
۱۳۹۹/۰۲/۰۶

این کتاب همدم روزهای تنهایی من شده دوستش دارم و به همه توصیه میکنم قبل از شروع یک رابطه حتما حتما این کتاب خونده باشید. ❤️❤️

lilylilyLily
۱۳۹۹/۰۱/۱۵

فرقی نمی کنه که درحال جدایی باشین یا جداشدین یا هیچ کدوم اینها، به هرحال این کتاب فوق العاده هست برای بهبود بخش هایی از ما که از خودمون هم ممکنه مخفی مونده باشه.

amin jeirani
۱۳۹۹/۰۵/۰۱

یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم بود و واقعا کاربردی و جالب در مورد فرایند های طرد شدگی توضیح داده

مبین
۱۴۰۰/۰۸/۱۷

کتاب خوبیه. به نظر من برای هر کسی خوندنش لازمه...این کتاب بیش تر بر پایه مشکلات کودک درون و بیرون نوشته شده و طرد شدگی رو به فرآیند رشد انسان از لحظه ای که ارتباطش از رحم مادر قطع میشه

- بیشتر
مهرناز
۱۳۹۹/۰۷/۱۰

کسانی که شکست عاطفی خوردند و نتونستند خودشونو جمع و جور کنند کسانی که بعد ار شکست نتونستتد وارد رابطه جدید بشن این کتاب خیلی کمکشون میکنه ولی زیادی جزئیات داره و جیزهایی که واقعا گفتنشون بنظرم توی چنین کتابی خیلی ضروری

- بیشتر
در‌هم‌شکستن، رسیدن به تَه است، تحولی برآمده از اصابت کردن به کف؛ همان زمین‌خوردنی که طی اعصار، افراد زیادی به واسطه‌ی آن نجات پیدا کرده‌ و جبران کرده‌اند.
آلوین (هاجیك) ツ
مکان عظیم‌ترین زخم، مکان عظیم‌ترین التیام است. آکِرو.
مریم عبادی
آن‌ها هنوز کشف نکرده‌اند که مکان عمیق‌ترین زخم، مکان مؤثرترین شفاست.
F_A
بررسی‌های دقیق نشان می‌دهد، افرادی که در رها شدن از خشم‌شان مشکل دارند، بیش‌تر در معرض افسردگی هستند.
Forest ♂️
باید بدانید که «تنها» نیستید. وقتی کشف کنید که این درد طرد‌شدگی گریبان‌گیر قوی‌ترین، باهوش‌ترین و خودکفا‌ترین افراد میان ماست، و این‌که این احساس محدود به سن، فرهنگ یا سطح و جایگاه اجتماعی خاصی نیست و برای هر کسی ممکن است پیش بیاید، و وقتی درک کنید که این حالت یک تجربه انسانی جهان‌شمول است، حتماً آسوده‌خاطرتر خواهید بود.
ali
دوام آوردن در برابر طرد‌شدگی هدفی را دنبال می‌کرد. با این‌که این تجربه‌ دردناک بود، اما به من کمک کرد تا درک کنم که هدیه غایی طرد‌شدگی فرصتی برای افزایش ظرفیت عشق است.
Forest ♂️
برخی از افراد با بخشیدن یار از دست‌رفته‌شان به داستان خاتمه می‌دهند.
Forest ♂️
اغلب افراد از احساسات‌شان به عنوان توجیهی برای رفتارهای غیر‌قابل‌قبول استفاده می‌کنند.
Forest ♂️
در مرکز احساس شرمندگی، باور بر این است که، شما شایسته عشق نیستید، باوری که بسیار حیاتی و به صورت بالقوه بسیار خطرناک است.
Forest ♂️
درونی کردن، یک فرآیند تدریجی، مضر و مخفی است.
Forest ♂️
می‌توان به «عشق» رسید. این رابطه‌ی قلبی نیرومند بین انسان‌ها فراتر از چیزی است که بخواهد ناگهان شما را احاطه کند.
F_A
«موفقیت بهترین راه انتقام گرفتن است.»
رها
به خاطر داشته باشید که احساسات‌تان باعث بروز مشکل نمی‌شود، بلکه مخفی‌کاری پیرامون آن است که مشکل‌آفرین می‌شود. مخفی‌کاری، احساس شرم را تغذیه می‌کند.
Forest ♂️
وقتی یاد بگیرید انرژی خشم را مهار کنید، خشم به شما انرژی می‌دهد تا اقدامات مثبتی انجام دهید.
Forest ♂️
باور‌ها و دغدغه‌خاطر‌های شما درباره این‌که دیگران چگونه شما را می‌بینند، می‌تواند از خودآگاهی ضعیف شما نسبت به خودتان تا حالت پارانوئیدی (این تصور که دیگران می‌خواهند به شما صدمه بزنند) متغیر باشد.
Forest ♂️
«طرد‌شدگی» یعنی از دست دادن عشق، احساس قطع ارتباط عاطفی با دیگران.
Forest ♂️
وقتی کسی که دوستش داریم ما را ترک می‌کند، این تجربه می‌تواند باعث شود زخم‌های قدیمی سر باز کنند و اعتمادبه‌نفسِ پایین و تردیدهایی که از دوران کودکی، بخشی از کوله‌بار عاطفی ما بوده است، دوباره ظاهر شوند.
pejman
اگر طرد شدن عاطفی، تنها ماندن، یا خیانت، در تجربه از دست دادن شما نقش داشته باشند، این‌گونه نیست که فقط حس امنیت شما خُرد شده باشد، بلکه باورتان نسبت به خودتان، و نیز حس شما از ارزش وجودی‌تان خُرد شده است.
tt
در قلب هر رابطه‌ی موفقی، صداقت عاطفی ماندگار وجود دارد.
F_A
انتخاب کسی که چیزی را دارد که من ندارم بِنفورد می‌گفت: «هر بار که من به کسی علاقه‌مند می‌شدم، این بدین خاطر بود که آن‌ها چیزی را داشتند که من دوست داشتم تا آن را داشته باشم. آن‌ها همیشه تحصیل‌کرده‌تر از من بودند، از خانواده‌ی ثروتمندتری بودند، و جذابیت شخصی و دوستان بیشتری از من داشتند. آن‌ها همه‌ی چیزهایی که من می‌خواستم اما نداشتم را داشتند. من تلاش می‌کردم از طریق بودن با آن‌ها و تماشای آن‌ها، آن‌ چیزها را جذب کنم. نکته‌ی نه چندان جالب این حالت این بود که وقتی من با این افراد بودم، حتی بیش‌تر از پیش احساس بی‌کفایتی می‌کردم؛ همیشه نگران این بودم که آیا به اندازه‌ی کافی برای آن‌ها خوب هستم یا نه. بنابراین، من افرادی را انتخاب می‌کردم که باعث می‌شدند احساس بدی نسبت به خود پیدا کنم. چقدر اتلاف وقت و انرژی!»
sam

حجم

۵۲۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۳۶ صفحه

حجم

۵۲۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۳۶ صفحه

قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
۶۸,۴۰۰
۴۰%
تومان