کتاب خردمندی در زندگی روزمره
معرفی کتاب خردمندی در زندگی روزمره
خردمندی در زندگی روزمره کتابی نوشته لِشِک کولاکوفسکی، فیلسوف بزرگ لهستانی است که در نشر سنگ به چاپ رسیده است.
لِشِک کولاکوفسکی نویسنده بیش از سی کتاب است. کولاکوفسکی را در زمان حیاتش «بزرگترین مورخ زنده جهان اندیشه» شمردهاند. او در آثار گوناگون خود با نگاهی عمیق و سرشار از خردورزی، تقریباً به همه مسایل مهم زندگی پرداخته است.
درباره کتاب خردمندی در زندگی روزمره
خردمندی در زندگی روزمره، آزادی، شهرت، دروغ و خیانت و چهارده گفتار دیگر، نخستین بار در سال ۱۹۹۹ منتشر شد و چاپ جدید آن هم در سال ۲۰۱۸ انتشار یافت. عنوان اصلی این ترجمهٔ انگلیسی این است: آزادی، شهرت، دروغ و خیانت، مقالاتی در زندگی روزمره.
در کتاب خردمندی در زندگی روزمره ۱۸ موضوع مهم در زندگی فردی و اجتماعی انسان، از منظر فلسفی بررسی شدهاند. موضوعاتی مانند قدرت، شهرت، برابری، مدارا، سفر، دروغگویی، فضیلت، مسئولیت جمعی، خیانت، خشونت، ملال، آزادی، تجمل، خدا، احترام به طبیعت، خرافه و ...
خردمندی در زندگی روزمره کولاکوفسکی هم مثل کتاب ارزشمند دیگرش، «پرسشهای فیلسوفان بزرگ جهان»، در عمل، یک کلاس آموزش روش فلسفی است و نشان میدهد که چه طور میتوان با ذهنی باز و سنجشگرانه، موضوعات نظری و عملی زندگی انسان را کاوش و بررسی کرد. درواقع خردمندی زنجیره واحدی است که در تمام کتاب حضور دارد و روح ماجراجویی فلسفی را میتوان در سراسر این اثر حس کرد.
خواندن کتاب خردمندی در زندگی روزمره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به کتابهای حوزه فلسفه و زندگی علاقهمندید خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره لِشِک کولاکوفسکی
لِشِک کولاکوفسکی در سال ۱۹۲۷ در شهر رادوم لهستان به دنیا آمد. طی سالهای ۱۹۴۵ تا ۵۰ در دانشگاه ووچ و بعد در دانشگاه ورشو تحصیل کرد و در سال ۱۹۵۳ در آنجا دکترای فلسفه گرفت. در دانشگاه ورشو استادیار، سپس در ۱۹۵۹ رئیس و در ۱۹۶۴ استاد بخش تاریخ فلسفه شد. در همان دوره، سالهایی در مؤسسهٔ فلسفهٔ آکادمی علوم لهستان کار کرد.
او سردبیر ارشد نشریهٔ فلسفی لهستان و برخی نشریات دیگر بود. در مارس ۱۹۶۸ توسط حکومت لهستان از دانشگاه اخراج شد و پس از آن طی سالهای ۱۹۶۸ و ۶۹ استاد مدعو در گروه فلسفهٔ دانشگاه مگگیل، مونترال و سپس در سالهای ۱۹۶۹ تا ۷۰ استاد مدعو در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی شد. در ۱۹۷۵ استاد مدعو در دانشگاه یل شد. از ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۴ استاد کمیتهٔ اندیشه اجتماعی در دانشگاه شیکاگو بود. از ۱۹۷۰ تا زمان بازنشستگیاش در سال ۱۹۹۵ هم محقق ارشد دانشکدهٔ آلسولز آکسفورد بود.
لِشِک کولاکوفسکی نویسندهٔ بیش از سی کتاب است. کتابهایی که به انگلیسی نوشته است یا به انگلیسی ترجمه شدهاند، عبارتند از: «جریانهای اصلی مارکسیسم» (۳ جلد، ۱۹۷۸)، «دین» (۱۹۸۲)، «برگسون» (۱۹۸۴)، «هوسرل و جستوجوی یقین» (۱۹۷۶)؛ «وحشت متافیزیکی» (۱۹۸۸)، «حضور اسطوره» (۱۹۸۹)، «مدرنیته در محاکمهٔ بیپایان» (۱۹۹۵) و «خدا هیچ بدهیای به ما ندارد: گفتاری مختصر دربارهٔ دین پاسکال و روح یانسنیسم» (۱۹۹۵). او کتابهایی به زبان لهستانی، فرانسه و آلمانی نوشت و متون فلسفی را به بسیاری زبانها ترجمه کرد و سه کتاب هم با ویژگی ادبی نوشت. کولاکوفسکی عضو آکادمی بریتانیا، آکادمی جهانی فرهنگها، آکادمی اروپا و آکادمی هنرهای زیبای باواریا بود. او همچنین عضو خارجی آکادمی هنرها و علوم آمریکا و عضو مؤسسهٔ بینالمللی فلسفه، انجمن قلم، و عضو انجمنهای فلسفی در بریتانیا و هلند بود.
لشک کولاکوفسکی افتخارات زیادی کسب کرد و جوایز متعدد دریافت داشت از جمله جایزهٔ یرژکوفسکی ۱۹۶۹، جایزهٔ صلح کتابفروشان آلمان ۱۹۷۷، جایزهٔ اروپایی مقالات ۱۹۸۱، جایزهٔ اراسموس ۱۹۸۲، بورسیهٔ مکآرتر ۱۹۸۳، جایزهٔ جفرسون ۱۹۵۶، جایزهٔ توکویل ۱۹۹۳، جایزهٔ نونینو ۱۹۹۷، جایزهٔ انجمن قلم لهستان ۱۹۸۸ و شش دکتری افتخاری.
بخشی از کتاب خردمندی در زندگی روزمره
دربارهٔ ملال
باید سعی کنم در بحث از ملال، ملالآور نباشم. به عبارت دیگر، باید بکوشم مختصر سخن بگویم. مسألهٔ ملال در ذات خودش نه ملالآور است و نه بیاهمیت، چون مربوط به احساسی است که همهٔ ما تجربه کردهایم. ملال احساس خوشایندی نیست، ولی نمیتوان آن را نوعی رنج خواند، مگر در موارد حاد (مثل تجربههایی روانی که مستلزم فقدان ادراک حسی است).
ملال را، مانند کیفیات زیباییشناسانه، میتوان هم تجربه کرد و هم آن را به چیزی که تجربه شده، نسبت داد. من میتوانم از یک رمان احساس ملال کنم، اما خود رمان هم میتواند ملالآور باشد. بنابراین، ملال موضوع مناسبی برای آن پژوهشی است که بعضیها دوست دارند آن را پژوهش پدیدارشناسانه بخوانند.
وقتی استعمال روزمرهٔ این کلمه را در نظر میگیریم، اولین چیزی که متوجه میشویم این است که ملال را فقط به چیزهایی نسبت میدهیم که آنها را در زمان تجربه میکنیم. به این ترتیب، یک نمایش، یک کنسرت، یک رساله و اثر تاریخی همه میتوانند ملالآور باشند. اما در حالت عادی نمیگوییم یک نقاشی ملالآور است، چون نقاشی چیزی است که معمولاً نگاه سریعی به آن میاندازیم. منظرهها هم میتوانند ملالآور باشند اگر مدتی طولانی به آنها نگاه کنند؛ مثلاً دشتی پوشیده از برف که از پنجرهٔ قطار دیده میشود، به سبب یکنواختی و نبود تضاد میتواند ملالآور شود. چیزی که تجربه میکنیم، میتواند ملالآور باشد، چون یا تکراری است یا بینظم و مهمل یا آشفته (گرچه رمان یا نمایشی که جهانی بینظم و آشفته را به تصویر درمیآورد، لزوماً ملالآور نیست. بِکِت و جویس مثالهای خوبیاند). و هنگامی که تجربهٔ ما از آن چیزها آنقدر یکنواخت و ثابت باشد، آنقدر فاقد طراوت و تازگی باشد که احساس کنیم در جهانی زندگی میکنیم که هیچ چیز نویی در آن رخ نمیدهد یا نمیتوان انتظار داشت رخ دهد و اگر رخ دهد برای ما اهمیت ندارد، احساس ملال میکنیم. تا آنجا که به ما مربوط میشود، ممکن است اصلاً رخ ندهد.
حجم
۱۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبیه. اگه به فلسفه و ریشهیابی موضوعات مختلف علاقهدارید شاید شما رو هم جذب کنه. مسائلی که مطرح میشه جالب و قابل تأمل هستند و بعد خوندن هرکدام حس میکنید دید پختهتر و بهتری به اون مسئله پیدا کردید.
برای کسی که چیزی دربارهی ایدههای ابتدایی اما مناقشهبرانگیز، مثل ثروت، قدرت، و.. نمیدونه میتونه مفید باشه. اما برای من فایدهای نداشت و خوندنش رو ادامه ندادم.
نکتهای انتقادی در باب ترجمهٔ این کتاب را در بخش اخبار سایت ماهدبوک بخوانید.
مفید ترین کتابی که تا به حال خوندم. مواردی که به نظر بدیهی میان ولی در اصل اینگونه نیستن رو به طور خیلی جذابی اون ها رو مورد واکاوی قرار میده و بررسیشون میکنه. خیلی خیلی استفاده کردم از این کتاب و