اوژن یونسکو
زندگینامه و معرفی کتابهای اوژن یونسکو
اوژن یونسکو (Eugène Ionesco) نامی آشنا و چهرهای شناختهشده برای علاقهمندان و دوستداران نمایشنامه و تئاتر است. او یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین نمایشنامهنویسان قرن بیستم است و همچنین بهعنوان یکی از پیشگامان تئاتر پوچ و آوانگارد در جهان به شمار میرود. او با آثار خود صنعت تئاتر و تکنیکهای نمایشنامهنویسی را دچار تحول کرد. اوژن یونسکو در آثارش معمولاً به بررسی موضوعاتی چون انزوا، هویت، پوچی و بحرانهای شخصیتی میپردازد.
بیوگرافی، کودکی و تحصیلات اوژن یونسکو
اوژن یونسکو در نوامبر سال ۱۹۰۹ در سلاتینا در رومانی به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۴ در شهر پاریس درگذشت. برخی از منابع تاریخ تولد وی را ۱۹۱۲ ذکر کردهاند؛ ولی این تاریخ اشتباه است و درحقیقت خود یونسکو دوست داشته که سال تولدش با سال درگذشت نمایشنامهنویس موردعلاقهاش، یون لوکا کاراجیاله، یکی باشد. پدر او وکیلی رومانیایی و مادرش زنی فرانسوی بود. آنها در سال ۱۹۱۴ به پاریس نقلمکان کردند و اوژن یونسکو بخش زیادی از کودکی خود را آنجا گذراند. اوژن یونسکو خواهر و برادر کوچکتری نیز داشت؛ ولی برادرش مدتزمان زیادی زنده نماند و وقتی که چهارساله بود از دنیا رفت. این اتفاق غمانگیز باعث شد که پدر و مادر اوژن یونسکو غم بسیار زیادی را تجربه کردهاند و ازآنپس، حال روحی آنها رفتهرفته بدتر شد. آنها پس از این واقعه، چهار بار در طول یک سال به مکانهای مختلف نقلمکان کردند و اوژن یونسکو نهتنها در خانه که در بیرون از آن نیز نتوانست ثبات و آرامش را برای مدتزمان طولانی تجربه کند. بااینحال، او کشور فرانسه را دوست داشت و از دیدن مناظر زیبایی که همیشه در اطراف خود میدید لذت میبرد. او عاشق آفتاب تابستانی فرانسه بود و خود میگوید که تمام احساسات مختلفی که در آن دوره از زندگیاش تجربه کرد، تأثیر عمیقی بر روی شکلگیری نگرش فلسفیاش گذاشتند. از نظر اوژن یونسکو، کودکی بهترین دوران زندگی است، چراکه انسان هنوز به حقایق تلخ زندگی واقف نیست و نمیداند که بهزودی همه چیز به پایان میرسد و میمیرد. او به خاطرات کودکی خود به چشم منبع امید و نیرو نگاه میکند و بسیاری از آثارش را با الهام از تجربیات و افکاری نوشته است که در فرانسه تجربه کرده است.
در سال ۱۹۱۷، پدرش برای خدمت به ارتش و شرکت در جنگ جهانی اول به رومانی برگشت و تمام بار زندگی بر دوش مادر یونسکو قرار گرفت. او مجبور شد که برای کسب درآمد کافی و مواظبت از فرزندانش، در یک کارخانه کار کند. آنها تا مدتزمان طولانیای هیچ خبری از پدر یونسکو دریافت نکردند و از همین رو فکر میکردند که او در جنگ کشته شده است. در سال ۱۹۲۱، اوژن یونسکو بیمار شد و مادرش تصمیم گرفت تا برای بهبود وضعیت جسمی و روحیاش او را به روستای کوچک و خوشآبوهوایی ببرد. تمام خاطرات خوشی که اوژن یونسکو از کودکی در ذهن دارد در همین روستا شکل گرفتهاند. او گرچه بیمار بود، ولی تمام روز خود را صرف گشتوگذار در طبیعت زیبای آنجا میکرد و کتابهای مختلف از نویسندگان بزرگی چون گوستاو فلوبر میخواند. او همچنین با الهام از کتابهایی که میخواند، داستانها، اشعار و نمایشنامههای زیادی مینوشت.
این اوقات خوش خیلی زود به پایان رسید. پدر اوژن یونسکو در جنگ کشته نشده بودند، او تنها ارتباط خود را با خانوادهاش قطع کرده بود و به خود زحمت نداده بود تا به آنها از وضعیتش خبری بدهد. او در سال ۱۹۲۵ به پاریس برگشت و پس از طلاق گرفتن از همسرش، حضانت دو فرزندش را به دست آورد و آنها را با خود به رومانی برد. اوژن یونسکو در سرزمین مادریاش احساس غریبی میکرد. پس از سالها زندگی در فرانسه، او بیشتر با زبان و فرهنگ فرانسه خو گرفته بود و نمیتوانست از رومانی آن احساس گرم و صمیمیت را دریافت کند. پدرش نیز رفتاری سختگیرانه داشت و با او و خواهرش بهدرستی رفتار نمیکرد. پس از مدتی هم با زن دیگری ازدواج کرد و روابط بین آنها حتی از قبل هم سردتر شد. اوژن یونسکو و خواهرش نه با پدر خود رابطهی نزدیکی داشتند و نه با نامادری خود. ازاینرو، پس از چندی خواهرش به فرانسه بازگشت و اوژن یونسکو هم در ۱۷سالگی به دانشگاه بخارست رفت. او در این دانشگاه به مطالعه ادبیات فرانسه پرداخت و با ادبیات و فرهنگ فرانسه بیشازپیش آشنا شد. او همچنین در این دوران نخستین شعرها و نقدهای ادبی خود را به زبان رومانیایی نوشت و در روزنامهها و مجلات مختلف به چاپ رساند.
با شروع جنگ جهانی دوم و آغاز درگیریهای سیاسی در دنیا، اوژن یونسکو و پدرش باز هم با یکدیگر به مشکل برخوردند. پدر یونسکو که تحتتأثیر شرایط اجتماعی و سیاسی آن زمان قرار گرفته بود، به نهضت فاشیستی و ضد یهودی پیوست. این در حالی بود که یونسکو خود بهشدت مخالف افکار فاشیستی بود و حتی بعدها نمایشنامهای بر ضد فاشیسم نوشت و تغییرات اجتماعی ناشی از این ایدئولوژی را در این اثر به تصویر کشید. چیزی که یونسکو را در آن زمان شگفتزده کرده بود این بود که نهتنها پدرش، بلکه بسیاری از دوستان و آشنایانش کورکورانه از فاشیسم پیروی میکردند.
مادر اوژن یونسکو در سال ۱۹۳۶ درگذشت و او درست سال بعدی با یکی از همدانشگاهیهای خود که دانشجوی رشتهی فلسفه بود ازدواج کرد. یونسکو در طی جنگ جهانی دوم به تحصیل خود ادامه داد و با دریافت کمکهزینهای از سوی دولت فرانسه دوباره به آن کشور رفت تا بر روی پایاننامهی خود کار کند.
خلق اولین نمایشنامه
اوژن یونسکو مدتی به همراه همسرش در مارسی زندگی کرد. آنها از لحاظ مالی بهشدت با مشکل مواجه بودند. در آن زمان اوژن یونسکو بهعنوان مصحح و نمونهخوان در یک انتشاراتی مشغول به کار شده بود و پول چندانی از این کار به دست نمیآورد. او همچنین در آن زمان تصمیم گرفت تا یادگیری زبان انگلیسی را بهصورت خودخوان آغاز کند؛ ولی بیش از آنکه زبان انگلیسی را یاد بگیرد، غرق مکالمات و جملات کلیشهای شد که در کتابهای درسی ابتدایی قرار داشتند. او از این جملات برای نوشتن نمایشنامهی «آوازخوان طاس» الهام گرفت. این نمایشنامه طعنهای است به پوچی زندگی روزمره و اتفاقات بیمعنیای که انسانها تجربه میکنند. این نمایشنامه در سال ۱۹۵۰ برای اولینبار بر روی صحنه اجرا شد و گرچه در ابتدا موفقیت چندانی به دست نیاورد و توجه عموم را به خود جلب نکرد؛ ولی باعث ایجاد انقلابی در تکنیکهای نمایشنامهنویسی شد و تأثیر زیادی بر روی نمایشنامهنویسان آن زمان گذاشت. از آنجا به بعد، یونسکو بهصورت جدیتر نوشتن نمایشنامه را دنبال کرد و حدوداً پنج اثر دیگر نوشت.
ساختار و سبک نوشتار نمایشنامههای اوژن یونسکو
در شرایط جنگ جهانی دوم، اوژن یونسکو با نوشتن اولین نمایشنامهی خود سبکی را بنیان گذاشت که اکنون به آن تئاتر پوچ یا ابزورد میگویند. او در آثار خود شخصیتهایی را به تصویر میکشد که در جستوجوی معنای زندگی خود هستند، ولی هرگز موفق به یافت آن نمیشوند. بخش زیادی از تفکر پوچگرایی یونسکو با وقوع جنگ جهانی دوم شکل گرفت. آشفتگیهای اجتماعیای که او در آن دوران تجربه کرد، بهنوعی او را در ناامیدیای فرو بردند که تا آخر عمر با او باقی ماند.
مرگ نیز عنصر مهم دیگری در نمایشنامههای یونسکو است. او سعی داشت نشان دهد که هر چیزی، حتی اگر بامعنی و باارزش باشد، درنهایت به پایان میرسد و تمام تلاشهایی که ما در زندگی میکنیم در آخر با مرگ ما بیهدف به نظر میرسند و معنای خود را از دست میدهند. این تفکر، بهنوعی از فلسفهی اگزیستانسیالیسم الهام گرفته شده است که بر بیمعنایی زندگی و تلاش انسان برای یافتن معنا تأکید دارد؛ ولی دیدگاه یونسکو کمی متفاوتتر از اگزیستانسیالیسم است و بیشتر به دیدگاه افرادی مثل کامو شباهت دارد. او عقیده داشت که زیستن تجربهای پر از درد و رنج است؛ اما درعینحال انسان را بهعنوان موجودی میدید که میتواند در برابر این پوچی برای خود تصمیم بگیرد.
ساختار نمایشنامههای او نیز با الگوهای سنتی تئاتر تفاوت زیادی دارد. روایتهای او معمولاً ساختاری خطی ندارند، یونسکو موقعیتهای عجیبوغریب را توصیف میکند و سعی میکند تا عمیقترین و تاریکترین بحرانهای هویتی انسانها را عریان سازد. علاوهبر عناصر روانشناختی، او در بسیاری از آثار خود، بهنقد جامعه و افکار سیاسی و اجتماعی نادرست میپردازد. به طور مثال، نمایشنامه «کرگدن» اثری است که بر ضد فاشیسم و بهنقد از جنایات هولناک نازیها نوشته شده است.
اوژن یونسکو با استفاده از زبان و کلمات خود، بینشهایی عمیق دربارهی زندگی، مرگ و معنای وجود را به تصویر میکشد و مخاطب را به تفکر دربارهی شرایط انسانی دعوت کند. اوژن یونسکو خود همیشه از تفسیر آثارش پرهیز میکرد و متنفر بود که به آنها برچسب بزند، بااینحال آثار او از سوی منتقدان «تئاتر پوچ» لقب گرفتند. تئاتر پوچ یونسکو با شکستن مرزهای سنتی و ارائهی تصاویری از زندگی روزمره که مملو از بیمعنایی است، تأثیر عمیقی بر تئاتر مدرن گذاشت و همچنان الهامبخش نسلهای جدید هنرمندان است.
جوایز و افتخارات اوزن یونسکو
اوژن یونسکو در طول زندگی خود جوایز و افتخارات فراوانی را نصیب خود کرده است. او در سال ۱۹۷۰ به عضویت فرهنگستان فرانسه درآمد. فرهنگستان فرانسه یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی و ادبی در فرانسه است که وظیفهی آن ترویج و مراقبت از زبان و ادبیات فرانسه است. او همچنین جوایز زیادی به دست آورده است. از جمله جوایز او میتوان به جایزهی Tours Festival در سال ۱۹۵۹، جایزهی Prix Italia در سال ۱۹۶۳، جایزهی Society of Authors Theatre در سال ۱۹۶۶، جایزهی Grand Prix National برای تئاتر در سال ۱۹۶۹، جایزهی دولتی اتریش برای ادبیات اروپا در سال ۱۹۷۰ و همچنین جایزهی اورشلیم در سال ۱۹۷۳ اشاره کرد. علاوه بر این جوایز، او دارای مدرک دکترای افتخاری از دانشگاههای معتبر مثل دانشگاه نیویورک، دانشگاه لوون و دانشگاه وارویک است. اوژن یونسکو در طول زندگی خود ۸ بار نامزد نوبل ادبیات شد. به گزارش روزنامهی «لوموند» آثار یونسکو امروزه بیش از هر نمایشنامهنویس دیگری بر روی صحنههای تئاتر در سراسر جهان اجرا میشوند.
مروری بر آثار و کتابهای اوژن یونسکو
نمایشنامه آوازخوان طاس
نمایشنامهی «آوازخوان طاس» اولینبار در سال ۱۹۵۰ به روی صحنه رفت و اجرا شد. داستان این نمایشنامه دربارهی دو زوج است که دو زوج دیگر را به خانهی خود دعوت کردهاند. با جمع شدن این افراد دور هم، گفتوگوهایی بهشدت پوچ و بیمعنا شکل میگیرد و آنها شروع به سرهم کردن حرفهایی مسخره میکنند. یونسکو در این نمایشنامه با استفاده از زبانی طنز، ناتوانی انسانها در برقراری ارتباط موثر و همچنین پوچی مکالمات روزمره را به تصویر میکشد. تمرکز اصلی این نمایشنامه بیشتر بر روی گفتوگوهای پراکنده است و داستان منسجمی ندارد.
نمایشنامه درس
نمایشنامهی «درس» در سال ۱۹۵۱ به انتشار رسید. داستان این نمایشنامه حول محور یک شاگرد و استاد میچرخد. استاد سعی دارد تا به شاگرد خود اصول و موضوعات مختلفی را یاد بدهد؛ اما رفتهرفته برخوردش تندتر میشود و هرچه بیطاقتتر میشود، خشونت بیشتر وجودش را فرامیگیرد. این نمایشنامه بازتابی است از انسانهای خودکامه و حکومتهای استبدادی.
نمایشنامه صندلیها
نمایشنامهی «صندلیها» یک نمایشنامهی تکپردهای است که در سال ۱۹۵۲ برای اولینبار اجرا شد. داستان این نمایشنامه دربارهی پیرمرد و پیرزنی است که انتظار آمدن مهمانان مهمی را میکشند. آنها مدام بر روی صحنه صندلیهای بیشتری اضافه میکنند و بهصورت دیوانهوار از خاطرات خود حرف میزنند. یونسکو در این نمایشنامه مضامینی مثل انزوا، تنهایی و پوچی زندگی را به تصویر کشیده است و انسانهایی را خلق کرده است که باوجود کنار هم بودن، قادر به برقراری ارتباطی مفید نیستند.
نمایشنامه آدمکش
نمایشنامهی «آدمکش» اولینبار در سال ۱۹۵۸ به انتشار رسید. «آدمکش» دربارهی قاتلی است که قربانیان خود را غرق میکند و جان آنها را میگیرد. برانژه یکی از شخصیتهای این نمایش است که زنی که به او دلباخته است، به دست این آدمکش به قتل میرسد. برانژه پس از این اتفاق تصمیم میگیرد تا خودش قاتل را پیدا کند.
نمایشنامه کرگدن
«کرگدن» که یکی از مهمترین نمایشنامههای اوژن یونسکو به شمار میرود، در سال ۱۹۵۹ به انتشار رسید. این نمایشنامه که یکی از مهمترین نمایشنامههای قرن بیستم است، داستان شهری را روایت میکند که ساکنان آن به طور ناگهانی و به طرز عجیبی به کرگدن تبدیل میشوند. عجیب این است که در میان تمام شخصیتها، تنها شخصیت اصلی داستان که «برانژه» نام دارد هویت خود را حفظ میکند و به کرگدن تبدیل نمیشود.
نمایشنامه شاه میمیرد
نمایشنامهی «شاه میمیرد» در سال ۱۹۶۲ بر روی صحنه رفت. برانژه در این نمایشنامه این بار در نقش پادشاهی حضور دارد که سالهای پایانی عمرش را میگذراند. همسر اول برانژه سعی میکند تا به او ثابت کند که مرگ واقعیتی ناگزیر است و باید آن را بپذیرد؛ ولی همسر دومش در تلاش است تا حواس او را از مرگ دور کند و دردش را کاهش دهد.
نمایشنامه مکبث
اوژن یونسکو نمایشنامهی «مکبث» را در سال ۱۹۷۲ به انتشار رساند. او در این نمایشنامه داستان تراژدی مکبث که اثر شکسپیر است را بهگونهای جدید روایت میکند و این بار تمرکز اصلی روایت را بر روی ابعاد فلسفی شخصیتها قرار میدهد. داستان اصلی تراژدی مکبث دربارهی فرماندهی به همین نام است که به اغوای جادوگران، تصمیم میگیرد که پادشاه را به قتل برساند تا خودش جای او را بگیرد. این نمایشنامه، نشان میدهد که چگونه طمع و قدرت منجر به نابودی انسانها میشود.
کتاب گوشهنشین
کتاب «گوشهنشین» در سال ۱۹۷۲ به انتشار رسید. این کتاب داستان مردی بینامونشان را روایت میکند که در تلاش است تا از دنیای بیرونی فرار کند و ازاینرو، به انزوا و تنهایی پناه برده است. این شخصیت سعی دارد تا معنا و هدف زندگی خود را پیدا کند و بر چالشهای درونیاش چیره شود.
سایر نوشتههای یونسکو
از دیگر آثار مشهور اوژن یونسکو میتوان به این موارد اشاره کرد: مردی با چمدانهایش، دختر دم بخت، عابر هوایی، تابلو، آینده در تخممرغهاست، تشنگی و گشنگی، ژاک یا تسلیم و قربانیان وظیفه.