دانلود و خرید کتاب صوتی سگ ولگرد
معرفی کتاب صوتی سگ ولگرد
داستان صوتی سگ ولگرد یکی از داستانهای کوتاه صادق هدایت(۱۳۳۰-۱۲۸۱) داستاننویس معاصر ایرانی است. سبک نو و خاص هدایت در نوشتن داستانهای کوتاه، او را الگوی نویسندگان بعد از خود کرده است. این داستان با صدای رضا عمرانی منتشر شده است.
درباره داستان صوتی سگ ولگرد
این داستان از زاویه دید یک حیوان است که آسیب دیده و رها شده در خیابان زندگی میکند. این کتاب روایت سرگشتگی و گمشدگی انسان امروز در دنیای بیرحم است. این داستان هرچند بسیار فضای سادهای دارد اما در لایه دوم روایتی پیچیده است از غم و اندوه انسان.
شنیدن داستان سگ ولگرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این داستان را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی معاصر ایران پیشنهاد میکنیم
بخشی از داستان سگ ولگرد
«تمام قوای خودش را جمع کرده بود و جستوخیزهایی از روی ناامیدی برمیداشت. اما اتومبیل از او تندتر میرفت. ـ او اشتباه کرده بود. علاوه بر اینکه به دو اتومبیل نمیرسید، ناتوان و شکسته شده بود. دلش ضعف میرفت و یکمرتبه حس کرد که اعضایش از ارادهی او خارج شده و قادر به کمترین حرکت نیست. تمام کوشش او بیهوده بود. اصلاً نمیدانست چرا دویده، نمیدانست به کجا میرود، نه راه پس داشت و نه راه پیش. ایستاد. لهله میزد، زبان از دهنش بیرون آمده بود. جلوی چشمهایش تاریک شده بود. با سر خمیده، به زحمت خودش را از کنار جاده کشید و رفت در یک جوی کنار کشتزار، شکمش را روی ماسهی داغ و نمناک گذاشت، و با میل غریزی خودش که هیچ وقت گول نمیخورد، حس کرد که دیگر از اینجا نمیتواند تکان بخورد. سرش گیج میرفت، افکار و احساساتش محو و تیره شده بود، درد شدیدی در شکمش حس میکرد و در چشمهایش روشنایی ناخوشی میدرخشید. در میان تشنج و پیچ و تاب، دستها و پاهایش کمکم بیحس میشد، عرق سردی تمام تنش را فرا گرفت. یک نوع خنگی ملایم و مکیفی بود...
نزدیک غروب سه کلاغ گرسنه بالای سر پات پرواز میکردند، چون بوی پات را از دور شنیده بودند. یکی از آنها با احتیاط آمد نزدیک او نشست، به دقت نگاه کرد، همین که مطمئن شد هنوز کاملاً نمرده است، دوباره پرید. این سه کلاغ برای درآوردن دو چشم میش پات آمده بودند»
زمان
۲۵ دقیقه
حجم
۱۷٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲۵ دقیقه
حجم
۱۷٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
صدای دهن راوی اذیت کننده ست
نخستین بار با صادق هدایت اینگونه آشنا شدم.صدای میخکوب کننده ی آقای عمرانی و داستان حیوانی که چشم های آدمیزاد دارد. قصه ی جالبی ست با اینکه تجربه ی ناگوار بوف کور تا مدت ها بر وجودم تنگ آمده بود
چه قد دردناک بود. خوبه کسایی گوش کنن که اینقدر با حیوونها بی رحمن فک میکنن چون اسمشون حیوونه نمیفهمن نه میفهمن خوبم میفهمن فقط حرف نمیزنن تا با نیش زبونشون آزارمون بدن. محبت به حیوونها قلب آدمو نرم میکنه دعای خیرشون
کاش با صدای یک راوی دیگه ای گوش میدادم واقعا صدای دهنش اذیت کننده بود
صدای دهن راوی واقعا آزاردهنده اس😓
گوینده عالی
نویسنده شما را جای سگی قرار میدهد که مدتی صاحب داشته و بی صاحب شده .خیلی جالب نبود
دوست داشتنی بود ✨🤍