دانلود و خرید کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما
معرفی کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما
کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما، یک نمایشنامهی شنیدنی و گیرا از عباس معروفی، نویسندهی مشهور خالق سمفونی مردگان است. کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما داستان ساعتسازی سادهلوح است که ناگهان و بر اثر اتفاقی عجیب، تمام دار و ندارش را از دست میدهد.
برای ساختن یک روز آرامشبخش، نسخهی صوتی نمایشنامهی آونگ خاطرههای ما را با صدای زیبا و گرم شادی زراعتی، حسن محمدی و شهاب غزالی بشنوید.
دربارهی کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما
کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما یک نمایشنامهی خواندنی و جذاب از عباس معروفی است. او در این نمایشنامهی داستان مردی را تعریف کرده است که کارش ساعتسازی است. یک روز که در مغازهاش نشسته است و به بیرون نگاه میکند و جریان تظاهرات توی خیابان را با چشم دنبال میکند. او در دنیای خود و افکارش غرق شده است که در باز میشود و مردی وارد میشود. مرد خوشپوش که از شلوغیها و همهمههای خیابان به سختی گذشته است، وارد مغازهی او میشود. آنها مشغول گفتگو میشوند و صحبتهایشان در مورد حوادث اجتماعی، سیاسی و تاریخی بالا میگیرد و تا حدی با یکدیگر احساس همدلی میکنند. اما داستان پایانی غافلگیر کننده دارد. آیا مرد خوشپوش، همان چیزی است که مینماید؟ یا تنها هدفش سواستفاده از مرد ساعتساز است؟
کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما یک نمایشنامهی جذاب و شنیدنی است که به طرفداران نمایشنامهها و تئاتر، پیشنهاد میشود. اگر پیش از این آثار عباس معروفی راخوانده و دوست داشتهاید، کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما را حتما گوش کنید.
دربارهی عباس معروفی
عباس معروفی در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. دانشآموخته دانشکده هنرهای زیبای تهران در رشته هنرهای دراماتیک است. او حدود یازده سال آموزگار ادبیات فارسی بوده است. و فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد. از عباس معروفی، مجموعهای از داستانهای کوتاه، رمان، نمایشنامه و مجموعه شعر منتشر شده است. بنیانگذاری سه جایزه ادبی به نامهای قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان را هم در کارنامهی خود دارد. معروفی به خاطر فشار سیاسی از ایران خارج شد و اکنون ساکن آلمان است. کتابهای دیگر او مانند پیکر فرهاد، سمفونی مردگان و فریدون سه پسر داشت هم در ایران مخاطبان بسیاری دارند.
بخشی از کتاب صوتی آونگ خاطرههای ما
«آقا؟»
ساعتساز یکباره به خودش میآید. از جایش بلند میشود. «بفرمایید» حواسش هنوز به بیرون است. «امری داشتین؟»
«من رو یادتون میاد؟»
«شما رو؟ اممم.... یه چیزایی» با تعجب وراندازش میکند. «شاید، ولی نه! من اصلا شما رو به جا نمیارم.»
«چطور به جا نمیارین؟»
«قیافهها که یاد آدم نمیمونه.»
«آخه من بعضی وقتا از جلوی مغازه شما رد میشم.»
«عجب...» با اشاره به پیادهرو «از اینجا رد میشین؟»
«بله و شما رو میبینم که دارین یه ساعتی رو تعمیر میکنین و لای چرخدنده دنبال یه لقمه نون میگردین! حتی سرتون رو هم بلند نمیکنین که مخلص مفلس رو ببینید»
«مال این طرفهایین؟»
«تو همین خیابون زندگی میکنم. اون دور دورا»
«ولی من شما رو تا به حال ندیدم!»
«چشم بزرگان تنگه قربون، اگر زیر کفتشون رو نگاه کنین ما رو میبینین.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
جزو نمایشنامه های کوتاه و از یکی از بهترین نویسندگان حال حاضر ایران جناب معروفی هست . داستان درمورد ساده لوحی یک ساعت فروش و شاید بهتر بشه گفت زمان فروش! هست. و شاید قصه ای از ساده لوحی یک
من نمی دونم چگونه از نویسنده ی این کتاب تشکر کنم خیلی ممنون از این که این کتارا به این برنامه ازافه کردین ممنون ازتون
عالی