دانلود و خرید کتاب صوتی موبی دیک
معرفی کتاب صوتی موبی دیک
کتاب صوتی موبی دیک، از آثار برجستهی هرمان ملویل، رمانی جذاب و شنیدنی درباره مبارزهی انسان با طبیعت و تلاشش برای تسخیر و سلطهی طبیعت است.
شنیدن نسخه صوتی کتاب موبی دیک با ترجمهای روان از محمد طلوعی و صدای گرم حسن آزادی میتواند شما را به سفری بینظیر به دنیای عالی اقیانوسها و کشتیها ببرد.
دربارهی کتاب صوتی موبی دیک
موبی دیک مشهورترین اثر هرمان ملویل است که تا بحال آثار سینمایی زیادی از آن اقتباس شده است. هرمان ملویل در موبی دیک، داستان تلاش انسان برای تسخیر طبیعت را به تصویر کشیده است. در دورانی که نهنگها به دلیل استفاده از استخوان و روغنشان، شکار بسیاری از ملوانان و شکارچیان جاه طلب میشدند، نهنگ سفیدی به نام موبی دیک وجود داشت که تا بحال به تور هیچ شکارچی نیفتاده بود. اما ملوان جوان ماجراجو و جاهطلبی به نام کاپیتان اهب، برای شکار موبی دیک راهی دریا شد.
کتاب صوتی موبی دیک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
موبی دیک برای دوستداران آثار ماجرایی کتابی جذاب به شمار میرود. اگر دوست دارید با شنیدن داستانی بینظیر به عمق اقیانوسها سفر کنید، کتاب صوتی موبی دیک، یک انتخاب عالی برای شما است.
دربارهی هرمان ملویل
هرمان ملویل در ۱ اوت ۱۸۱۹ در نیویورک به دنیا آمد. او خانوادهی نسبتا مرفهی داشت اما چندسال بعد به دلیل بدهیهای پدرش مجبور شد تا به کارهای مختلفی مثل فروشندگی، کار در مزرعه و... روی بیاورد. هرمان ملویل در سن هجده سالگی ملوان شد و با یک کشتی به لیورپول سفر کرد. او در این سفر شاهد جنایتهایی بود که تمام تصورات زیبای او را از این کار خراب کرد. کمی بعد به دلیل مشکلات مالی و نیافتن شغل مناسب دوباره مجبور به دریانوردی شد. اما اینبار هم بخت با او یار نبود. شرایط زندگی او در کشتی آنقدر سخت بود که مجبور شد به همراه یکی از دوستانش به جزیرهای فرار کرد و مدتی را با یک قبیلهی آدمخوار زندگی کرد. بعدها ملویل در خاطرات از آن دوران به عنوان یک تجربهی لذتبخش نام میبرد. او داستانهای کوتاهی مینوشت که در زمان حیاتش، مورد استقبال دیگران قرار نمیگرفت. زمانی هم که به نوشتن آثار دربارهی دریا روی آورد، همان اندک خوانندههایش را هم از دست داد. اما امروزه او را یکی از مهمترین نویسندگان آمریکا و کتاب موبی دیک را یکی از بزرگترین آثار ادبی آمریکا میدانند.
بخشی از کتاب صوتی موبی دیک
روزها و هفتهها گذشت و کشتی به آهستگی از عرض چهار میدان گشت، جداگانه گذشته بود. یکی آنکه نزدیک جزایر آزور است. یکی آنکه دور دماغهی رودس است. یکی در دهانهی ریو دولاپلاتا و بالاخره میدان کاردل که محل پر آب ناپیمودهای در جنوب جزیرهی سنت هلن است. هنگام گشت در آبهای اخیر بود که یک شب آرام مهتابی، وقتی تمام امواج مثل طومارهای نقره از پهلوی کشتی میغلتیدند و با نالهی نرم جانبخش خود، آنچه را سکوتی سیمین بود، از تنهایی بیرون میآوردند، در چنین شب خاموشی، فوارهای سیمین در دوردست جلوی حبابهای سفید دماغهی کشتی دیده شد. فتحالله نخستین کسی بود که چشمش به این فواره افتاد. چون در آن شبهای مهتابی عادت داشت که از سر دکل بالا برود و آنجا به نگهبانی بایستد و و با چنان دقتی قراولی کند که گویی روز روشن است. او فریاد کشید: «آنجا فواره میزند!» اگر صور اسرافیل دمیده بود این جاشوان اینچنین به لرزه نمیافتادند...
زمان
۳ ساعت و ۳۵ دقیقه
حجم
۱۹۷٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۳۵ دقیقه
حجم
۱۹۷٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
معنی صدای گرم رو هم فهمیدیم،
بدترین ترجمه قرن! مگه کتاب فلسفی هست که با این عبارات غیرداستانی و جملههای طولانی و بدون فعل ترجمه شده؟! منفرد و ... این واژگان منسوخ اون هم برای یک داستان آشما کاملا مردود است
واقعا راوی داستان فکر کنم یه تیمسار یا سرهنگ شوروی بوده انقدر خشک وتو مخی
موبی دیک کتابیه که شاید بعضی ها دوست داشته باشن شاید بعضی ها از ان متنفر باشن کتاب قشنگی بود داستان زیبایی داشت نشان میدهد اگر انسان همش تا اخر عمرش به دنبال چیزهای بیهوده باشد سرنوشتش مرگ است انتقام