دانلود و خرید کتاب صوتی ساندویچ ژامبون
معرفی کتاب صوتی ساندویچ ژامبون
کتاب صوتی ساندویچ ژامبون نوشتهٔ چارلز بوکوفسکی و ترجمهٔ علی امیر ریاحی است. آرمان سلطان زاده گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و آوانامه آن را منتشر کرده است. این اثر صوتی از زبان یک کودک روایت میشود که در محلههای فقیرنشین و تهیدست شهر در دوران بحران اقتصادی و جنگ با سختیهای زیادی دستبهگریبان است. این اثر بهنوعی اتوبیوگرافی نویسنده تلقی میشود.
درباره کتاب صوتی ساندویچ ژامبون
کتاب صوتی ساندویچ ژامبون سرگذشت پسری به نام «هنری چیناسکی» است که تلاش میکند بزرگ و قدرتمند شود و اعتبار کسب کند. در این داستان شاهد سرکوب و تهیشدن وجود هِنری از احساسات و پرشدن او از خشمی بیپایان هستیم. انزجار او از انسانها، بیگانگی و انزواطلبیاش روزبهروز بیشتر میشود. هِنری از زندگی و این جامعه دور از انسانیت متنفر است و در این باتلاق، مشروب و نوشتن را تنها پناه میداند.
بوکوفسکی در این رمان صوتی کودکی و نوجوانی خودش را توصیف کرده است؛ پسربچهای که همانند ژامبون وسط ساندویچ میان پدر و مادرش گیر کرده است؛ پدر و مادری که میخواهند بهزور از او فردی موفق بسازند اما راهش را نمیدانند. چارلز بوکوفسکی کتاب «ساندویچ ژامبون» را به همهٔ پدرها تقدیم کرده است، با شنیدن این کتاب، دلیل این کارش را خواهید فهمید.
شنیدن کتاب صوتی ساندویچ ژامبون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و اقلب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره چارلز بوکوفسکی
هاینریش (هنری) چارلز بوکوفسکی در سال ۱۹۲۰، دو سال بعد از پایان جنگ جهانی اول، در آلمان به دنیا آمد. او شاعر و داستاننویسی آمریکایی است که اغلب از او بهعنوان نویسندهٔ تأثیرگذارِ معاصر نام برده میشود. از سبک او بارها تقلید شده است.
بوکوفسکی ۲۴ساله بود که نخستین داستان کوتاهش به نام «در جاده» در مجلهای منتشر شد. در این دوره او بیشتر داستانهای کوتاه مینوشت و گهگاهی هم شعر میسرود. یک دهه بعد اما سبک و سیاق این نویسنده تغییر کرد و تصمیم گرفت بیش از داستاننویس، شاعر باشد. به نظر میرسد این تصمیم پس از خونریزی داخلی بوکوفسکی و گذراندن دوران درمان در بیمارستان در سال ۱۹۵۴ گرفته شد. او شروع به نوشتن شعرهای بسیار کرد و بهسرعت به یکی از تأثیرگذارترین و کمنظیرترین شاعران قرن بیستم آمریکا بدل شد.
داستانهای کوتاه و رمانهای چارلز بوکوفسکی واقعگرایانه و اغلب طنز هستند. بخش زیادی از شهرت او را میتوان در رمانهایش دانست تا شعرهایش؛ رمانهایی چون «اداره پست» (۱۹۷۱)، «ساندویچ ژامبون» و...، اما در همین زمان هم او علاوهبر نوشتن رمان به خلق شعر و داستان کوتاه هم مشغول بود. او تا زمان مرگش در سال ۱۹۹۴ بیش از ۵۳۰۰ شعر و داستان خلق کرده بود. البته به نظر میرسد آثاری که پس از مرگ بوکوفسکی جمعآوری و منتشر شده است، با کمی دستکاری و ویرایشی آسیبزننده همراه است و گویی کمتر از آثار اصلی این نویسنده و شاعر است.
از دیگر آثار او میتوان به فهرست زیر اشاره کرد:
زنها (۱۹۷۸) حکایتهایی از دیوانگیهای روزمره (۱۹۸۳)، هالیوود (۱۹۸۹)، عامهپسند (۱۹۹۴)، از چند قدمی یک تیمارستان (۱۹۹۲)، عشق سگی است دربان جهنم (۱۹۷۷)، سوختن در آب، غرق شدن در آتش (۱۹۷۴).
چارلز بوکوفسکی در سال ۱۹۹۴ بر اثر ابتلا به بیماری سرطان خون در ۷۳سالگی درگذشت.
بخشهایی از کتاب صوتی ساندویچ ژامبون
«بعد، من به مدرسه راهنمایی جاستین جونیور رفتم. تقریباً نصف بچههای مدرسۀ دلسی آمدند آنجا، دقیقاً هم آن نصفۀ قلدر و گندهبکشان. باقیِ نرهغولها از مدارس دیگر آمده بودند. بچههای کلاس هفتم ما بزرگتر از بچههای کلاس نهمی بودند. وقتی برای ورزش به صف میشدیم وضع خندهداری بود، بیشترمان از دبیرهای ورزش بزرگتر بودیم. برای حضور غیاب که میایستادیم، همگی خمیده بودیم با شکمهای بیرون زده، سرهای پایین، و شانههای افتاده.
واگنر، معلم ورزش میگفت: «ای بابا! صاف وایستین! شونههاتونو بدین بالا!»
هیچکس وضعیتاش را عوض نمیکرد. ما همین بودیم، طور دیگری هم نمیخواستیم باشیم. همهمان از خانوادههای افسردهای آمده بودیم و اغلبمان هم سوءهاضمه داشتیم، و با این حال خیلی گنده و قوی بودیم. به نظرم، بیشتر ما خُردک محبتی از خانوادهامان دیده بودیم و بنابر این از کسی مهربانی و عشق گدایی نمیکردیم. بیشتر شبیه یک جُک بودیم، اما مردم مراقب بودند جلویمان نخندند. طوری بودیم که انگار خیلی زود بزرگ شدهایم و از بچه بودن حوصلهمان سر رفته است. برای بزرگترهامان هیچ احترامی قائل نبودیم. مثل پلنگی بودیم که گَری گرفته باشد.»
زمان
۱۰ ساعت و ۴۵ دقیقه
حجم
۵۹۳٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ ساعت و ۴۵ دقیقه
حجم
۵۹۳٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
بسیار عالی بود. داستانی از بوکوفسکی، واقعگرایی کثیف و زشت و طنز سیاه همراه با تنظیم و صدا گذاری عالی که موسیقیهای پستراک را به زیبایی در کنار صدای فوقالعادهی آقای سلطان زاده قرار داردهاست. انگار که april rain و
بعد از خوندن عامه پسند انتظار چنین کتاب روان و سیالی رو از بوکوفسکی نداشتم و همین موضوع باعث شد بیشتر ازش لذت ببرم. فضایی که بوکوفسکی توصیف میکنه همون جور که خودش هم تاکید میکنه فضای تاریک و سردیه
یه داستان ساده، جذاب،زشت،بی نظم و دوست داشتنی☻ داستان از بچگی هنری شروع میشه و به دوران مدرسه که بخش اصلی و بیشتر کتاب اونجا اتفاق میفته از زبون هنری روایت میشه. در اصل یک زندگی خودنوشت از خود بوکوفسکی اما به
نگم دیگه براتون که کلی کیف کردم باهاش،کلی خندیدم،کلی هم نارحت شدم، آرمان سلطان زاده هم مثل همیشه عالی ،عالی...فقط اینکه در خلال داستان یه جور تست هوش خواستن از شنونده یا خواننده بگیرن،این تست هوش با سانسور برخی از
طنز سیاه درباره نبرد میان پوچگرایی و معنابخشی به ادامه زندگی ، بویژه در طبقات پایین جامعه . گویش آقای سلطانزاده فوقالعاده عالی است . ایشان در خوانش کتابهایی با مضمون درونگرایی ( از جمله جنایت و مکافات داستایوفسکی )
دوستان فقط یه چیز بهتون میگم ،البته این نظر منه ،به نظرم هولدن کالفیلد در مقابل هنری چیناسکی، بچه سوسولی بیش نیست
یک کتاب سراسر هجو البته با متنی روان و صدا گذاری عالی و گویندگی عالی تر آقای سلطان زاده
فقط آدم بزرگ ها پرخاشگر و بی ادب نبودند. بچه ها هم بی ادب شده بودند و حتی، حیوانات هم. انگار که از آدم ها الگو گرفته باشند (بریده ای از کتاب) قصه ی فقر، همیشه و همه جای دنیا، زهر ماره؛
آثار بوکوفسکی یک بیخیالی خاصی داره که خواننده جذبش میشه. اما این کتابش کمی با آثاری چون عامهپسند و اداره پست فرق میکنه. تلختر نوشته شده و مشکلاتی چون ناراحتی پوستی و تنبیه توسط پدر، تجربیات شخصی خود نویسنده است. الان که
ولی لامذهب خیلی گران است!!! هوس انگیز ولی گران/: اشتباه نکنید ساندویچ ژامبون را می گویم :) ؛)