دانلود و خرید کتاب صوتی از ترس تنهایی

کتاب صوتی از ترس تنهایی اثر امیلی گیفین درباره دختری است به نام راشل که تا سی سالگی به بی تفاوتی و فداکاری‌های بسیاری پرداخته است و در این سن متوجه می‌شود که باید مسیر زندگی‌اش را تغییر دهد. راشل در طول داستان با تردید‌هایی مواجه می‌شود که برای رویارویی با آنها باید تصمیم‌هایی بگیرد. این کتاب که نوشته‌ امیلی گیفین نویسنده آمریکایی است، توسط علی شاهمرادی به فارسی ترجمه شده و انتشارات صوتی سماوا با صدای زیبای زیبا برونه منتشر کرده است. این کتاب به صورت چاپی با کمک نشر سنگ نیز منتشر شده است.

درباره کتاب صوتی از ترس تنهایی

امیلی گیفین نویسنده پرآوازه آمریکایی است که کتاب صوتی از ترس تنهایی را در سال ۲۰۰۵ منتشر کرده است. قصه روایت عشقی زنانه است، راشل که به تنهایی در منهتن زندگی می‌کند و در طول سی سال زندگی‌اش از کمبود اعتمادبه‌نفس رنج برده و رابطه‌های عاطفی‌اش همیشه ناتمام مانده است، حال در تولد سی سالگی دچار رابطه‌ای نامتعارف شده و عذاب وجدان و وحشت از سویی و عشق عمیق و عاشقانه از سویی دیگر زندگی راشل را بر هم می‌زند. تصمیم و انتخاب سرنوشت‌ساز میان انتخاب درست و غلط سخت‌ترین تصمیم زندگی راشل است که نویسنده به آن پرداخته است.

لوک گرینفیلد کارگردان آمریکایی در سال ۲۰۱۱ فیلمی کمدی رمانتیکی برگرفته از داستان کتاب از ترس تنهایی ساخته است. این فیلم با همین نام و شش سال پس از انتشار کتاب ساخته شده است. داستان فیلم روایت انتخاب مهم راشل میان عشق و دوستی است. هنگامی که راشل نامزد دوست صمیمی‌اش دارسی را در خانه می‌بیند و ابراز عشقی که به وی می‌شود او را شوکه می‌کند. پس از تماس تلفنی دوستش دارسی متوجه می‌شود که دکس شب قبل به خانه نرفته است، شوک وی به شگفتی تبدیل می‌شود. این خیانت به طرز وحشت‌آوری عذاب وجدان راشل را برمی‌انگیزد و در تلاش برای تغییر اوضاع است.

کتاب صتی از ترس تنهایی بیشتر درباره دوستی آشفته‌ایست میان دو زن. دوستی ناقص و سفر به شانس و اقبال نیز معیاری است که نویسنده در تلاش برای رسیدن به آن اقدام به نوشتن کتاب کرده است. نویسنده این کتاب را در زمان سی سالگی و قبل از دوران تاهل نوشته که این همذات‌پنداری نویسنده با شخصیت داستان را به خوبی نمایان می‌کند. ترسیم یک مثلث عشقی میان راشل، دکس و دارسی کاری است که نویسنده به خوبی از پس آن بر آمده است.

چرا باید این کتاب صوتی را بشنویم؟

در کتاب صوتی از ترس تنهایی شما متوجه می‌شوید که میان انتخاب‌های درست و غلط زندگی مرزی باریک به اندازه تار مو وجود دارد که اگر قدمی اشتباه بردارید به کل مسیر زندگی تغییر می‌کند. نداشتن اعتماد به نفس شخصیت اصلی داستان خود ویژگی مهمی است که باعث می‌شود در مسیری قدم بردارد که قبل از آن هیچگاه به آن حتی فکر نکرده است. با اینکه مسیر کلی داستان با فرهنگ ما تطابق ندارد اما دلنشین است و گاه خواننده را به خنده و گاه به گریه وامی‌دارد.

شنیدن کتاب صوتی از ترس تنهایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب صوتی از ترس تنهایی داستان عشقی متفاوت است. دختری که تا سی سالگی خوش‌رفتار و ساده بوده است ناگهان در تولد سی سالگی‌اش دچار سردرگمی بزرگی شده و مجبور به انتخاب بزرگی می‌شود. این داستان عاشقانه و رمانتیک که با احساسات متفاوت خواننده بازی کرده و خنده و گریه را در خود جای داده است برای تمام علاقمندان به رمان‌های عاشقانه مناسب است.

خلاصه کتاب

راشل دختر جوان سی‌ساله‌ای است که در رشته حقوق تحصیل کرده و در این حوزه مشغول به کار است. راشل که در زندگی خود دختر ساده و بی‌ریا و سربه‌راهی بوده است همیشه به دنبال عشقی حقیقی و تشکیل خانواده و زندگی مشترک با فردی مورد علاقه بوده اما تا این سن برای این زندگی رویایی موفق نبوده است. زیرا به گمان خودش جذابیت ظاهری چندانی نداشته و به این خاطر از کمبود اعتماد به نفس رنج می‌برد. تا اینکه بهترین دوست دوران کودکیش دارسی برای تولد سی سالگی‌اش جشنی تدارک می‌بیند. دارسی که از هر نظر از راشل جذاب‌تر و زیباتر است نامزدی به نام دکس دارد که با وی قرار ازدواج گذاشته است. در شب تولد راشل اتفاقی غیرمنتظره می‌افتد و دکس به راشل ابراز علاقه می‌کند و راشل نیز به عشقش پاسخ می‌دهد. با نزدیک شدن تاریخ ازدواج دکس و دارسی عذاب وجدان راشل از این ارتباط بیشتر شده و دچار سردرگمی می‌شود. انتخاب نامزد بهترین و قدیمی‌ترین دوستش یا پایان دادن به عشقی که همیشه انتظارش را داشته است. عشق یا خیانت مسئله‌ای است که راشل دچار آن شده. این تردید و شک در طول داستان کتاب صوتی از ترس تنهایی خواننده را سرشار از هیجان و اضطراب می‌کند و در پایان کتاب غم و اندوه در کنار خنده و شادی توام شده و خواننده را متعجب می‌کند.

درباره امیلی گیفین

امیلی فیسک گیفین نویسنده و وکیل آمریکایی زاده ۲۰ مارس سال ۱۹۷۲ در ماری‌لند است. وی در دوران تحصیل به عنوان ویراستار روزنامه برگزیده شده و فعالیت نویسندگی را از آن زمان آغاز نمود. امیلی در دانشکده حقوق ویرجینیا تحصیل کرده و پس از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۹۹۷ به منهتن مهاجرت کرده و مشغول وکالت شد. مهاجرت دوم امیلی گیفین به سال ۲۰۰۱ باز می‌گردد که به لندن مهاجرت کرده و تمام‌وقت به نویسندگی مشغول شد.

اولین کتاب امیلی گیفین واقعیت زندگی لیلی نام داشت که بیش از هشت بار تجدید چاپ شده است. پس از آن در سال ۲۰۰۵ نوشتن کتاب از ترس تنهایی را تمام کرد. این کتاب باعث شهرت وی شده و در مجله نیویورک تایمز جزء پرفروش‌ترین‌ها قرار گرفت و نقد‌های بسیار مثبتی دریافت کرد. کتاب‌های متعددی از امیلی گیفین جزء بهترین‌های لیست نیویورک تایمز بوده است و می‌توان این نویسنده را جزء یکی از بهترین‌های نیویورک تایمز دانست. از دیگر کتاب‌های امیلی گیفین می‌توان قلب گران‌قدر و یکه و تنها که این دو نیز جز پرفروش‌های نیویورک تایمز بوده‌اند، کیفیتی آبی، اثبات کودک، عاشق کسی که با او هستید و جایی که به آن تعلق داریم اشاره کرد. امیلی گیفین به جرات یکی از نویسندگان توانمند در حوزه رمان‌های عاشقانه معاصر محسوب می‌شود. امیلی گیفین پس از ۲ سال زندگی در لندن به منهتن بازگشت و اکنون با همسر و سه فرزندش در آتلانتا زندگی می‌کند.

در بخشی از کتاب صوتی از ترس تنهایی می‌شنویم

شاید من آدم بدی هستم. شاید تنها دلیلی که سعی می‌کنم خوب باشم، این است که از گیر افتادن می‌ترسم، نه این‌که بخواهم از نظر اخلاقی آدم درستکاری باشم. با قوانین بازی می‌کنم، چون آدم ریسک‌پذیری نیستم. وقتی دبیرستانی بودیم با بچه‌هایی که می‌خواستند از مغازه چیزی بلند کنند، همراهی نکردم، چون می‌دانستم کار اشتباهی بود، اما بیش‌تر از آن به این دلیل که مطمئن بودم من جزء کسانی هستم که دستگیر می‌شوم. به همین علت هیچ وقت در امتحانات هم تقلب نکرده بودم. حتی حالا هم از لوازم اداری چیزی را از سر کارم برنمی‌دارم، چون فکر می‌کنم یک‌طورهایی دوربین‌های مداربستهٔ شرکت موقع ارتکاب این عمل مچ مرا می‌گیرند. پس اگر انگیزه و دلیل من برای خوب بودن این است، آیا واقعاً ارزشش را دارم؟ آیا واقعاً آدم خوبی هستم؟ یا به شکل شکست‌خورده‌ای بزدلم؟

بسیار خب. پس احتمالاً آدم بدی هستم. اما این توضیح قابل قبولی برای این‌که حالا احساس گناه نمی‌کنم نیست. آیا از روی حسادت است؟ دارسی همیشه یک دوست بی‌عیب نبوده است. اصلاً هم نبوده. شروع می‌کنم و پرونده‌ام را به قضاوت می‌گذارم. به یاد ایتن در دبستان می‌افتم. در نقش یک موکل فرو می‌روم... خانم‌ها و آقایان حاضر در جلسه، به داستان ایتن آینسلی توجه فرمایید...

دارسی رون و من دوست‌هایی صمیمی بودیم که با هم بزرگ شدیم، به خاطر بودن در یک مکان، اجباری بزرگ‌تر از هر چیزی، آن‌هم وقتی به مدرسهٔ ابتدایی می‌روی. ما در تابستان ۱۹۷۶ به کوچهٔ بن‌بستی در ناپِرویل ایالت ایندیانا نقل مکان کردیم، جایی‌که دارسی زندگی می‌کرد. هم‌زمان من و او در رژهٔ سالگرد دویست سالگی شهر شرکت کرده بودیم. در کنار یکدیگر قدم برمی‌داشتیم و روی درام‌های قرمز، سفید و آبی‌ای که پدر دارسی برای ما خریده بود، ضربه می‌زدیم. یادم می‌آید دارسی به طرفم خم شد و گفت: «بیا وانمود کنیم ما با هم خواهریم.»