دانلود و خرید کتاب صوتی نمایش صوتی مرغابی وحشی
معرفی کتاب صوتی نمایش صوتی مرغابی وحشی
کتاب صوتی «نمایش صوتی مرغابی وحشی» نوشتهٔ هنریک ایبسن با ترجمهٔ یدالله آقاعباسی و بهزاد قادری و گویندگی آرمان سلطانزاده و جمعی از گویندگان و مریم پاکذات در آوانامه منتشر شده است. قرن نوزدهم دوران مخاطب متوسط هنرمند متوسط و زندگی متوسط بود و ایبسن از نسل دوم کسانی بود که در این زمینه با دوری جستن از طبیعت نگاری محض،اما با بهره برداری از نگاه علمی ناتورالیسم به پدیده ها سر آن داشت که این مخاطب متوسط و زندگی متوسط را چنان بپروانند که خیال انگیز و شاعرانه باشد.
درباره کتاب نمایش صوتی مرغابی وحشی
هنریک ایبسن (۱۸۲۵-۱۹۰۶) را از پایهگذاران رئالیسم در تئاتر اروپا میدانند؛ تئاتری که شیوۀ شخصیتپردازی و نحوۀ ارائۀ زبان نمایش را به زندگی عادی شهروندان خیلی نزدیک میکند. اما این نزدیکشدن به زندگی عادی در مکتب رئالیسم چنان است که هر بازنمایی طبیعینگارانه را نتوان کاری رئالیستی دانست. مرغابی وحشی (۱۸۸۴) نمونۀ برجستۀ یک تئاتر رئالیستی اما نوسوفوکلی است، زیرا نویسنده در آن توانسته است عقل و احساس، نماد و واقعیتِ روزمره، زبان روزمره و شعرگونگی آن را به تعادلی خیرهکننده برساند (یعنی کاری که سوفوکل در درام یونان باستان کرد) و با اینکار، از طبیعینگاری فاصله بگیرد.
ایبسن در جوانی، در داروخانه ای کار میکرده، و در غیبت داروساز، خودش نسخه نیز میپیچیده، و دارو نیز، تجویز میکرده، از تجاربش، سود برده، و به این نتیجه درخشان رسیده، که در آزمایشگاه زندگی، و تئاتر نیز، از روش آسیب شناسی، استفاده کند: برای شناخت ویروس یا قارچ، نخست نمونه برداری میکنند، آن را کشت میدهند، و سپس زیر میکروسکوپ، مطالعه میکنند. همچنین، از آنجا که، در درام رئالیستی، تأکیدی بر قهرمان، یا چهره ی اصلی، نیست. پس در نمایشنامه ی «مرغابی وحشی»، به گروهی از آدمیان متوسط، میپردازند، و نمایشنامه، بر محور چند شخص، میچرخد. در «مرغابی وحشی»، هیچکدام از اشخاص نمایشنامه، آدمهای ویژه ای نیستند. در این نمایشنامه، «گرِگیرش» شبیه دکتر «استوکمان»، در «دشمن مردم» است. اما اگر دکتر «استوکمانِ» آرمانخواه، در پارهای موارد ویژه، یعنی انسانی ورای نمونهی نوعی، به نظر میآیند، «گرِگیرش»، فردی منزوی، افسرده، و کمیک است.
نمایش صوتی مرغابی وحشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به هنر نمایش و نمایشهای صوتی پیشنهاد میشود.
بخشی از نمایش صوتی مرغابی وحشی
پتِرسِن: (زیر لبی) بر شیطون... یههمچین وقتی کی میتونه باشه؟!
ایکدال پیر از راست میآید. پالتوی ژندهای پوشیده و یقهاش را بالا زده است. دستکش پشمی به دست کرده است. عصا و کلاهی از خز به دست گرفته است و یک پاکت کاغذی قهوهای زیر بغل دارد. موی حنایی رنگش چرکین و ژولیده است و سبیل کم پشت سفیدی پشت لبش دیده میشود.
پتِرسِن: (که بهسوی او میرود.) ای خدا... تو اینجا چیکار داری؟
ایکدال: (همان دم در) پتِرسِن، باید برم دفتر.
پتِرسِن: دفتر که یه ساعته تعطیله و...
ایکدال: دم درَم همینو گفتن، پدرم! ولی گرُبرگ که هنوز اونجاس. پتِرسِن یه لطفی بکن و بذار یواشکی از اینطرف برم. (به در اختصاصی اشاره میکند. ) بار اولم نیس که از اینطرف میرم!
پتِرسِن: باشه، بیا برو. (در را باز میکند.) ولی یادت باشه وقت رفتن از راه همیشگی بری، چونکه مهمون داریم.
ایکدال: باشه. میدونم پتِرسِن، ممنونم پدرم! رفیق باوفا ! ممنونم. (زیرلب) الاغ! (وارد دفتر میشود و پتِرسِن در را پشت سر او میبندد.)
یِنسِن: اینم از کارمندای دفتره؟
پتِرسِن: نه. کارا که زیاد میشه، یه خردهش رو میدن بهش ببره خونه رونوشت برداره. ولی روزگاری برای خودش کسی بوده این پیرمرد، ایکدال.
یِنسِن: آره، از سر و وضعش پیداس خیلی بدبختی کشیده.
زمان
۳ ساعت و ۳۰ دقیقه
حجم
۴۸۱٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۳۰ دقیقه
حجم
۴۸۱٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
واقعا عالی بود ، آرمانِ سلطانزاده جان میبخشه به همه چیز . استادیه به تمام معنا . تمام ثانیه های کتاب رو در نسخه ی صوتیِ ایشون میشه زندگی کرد
اوایل نمایشنامه خیلی برام جذاب نبود ولی به مرور برام جذاب شد خصوصا با خوانش بسیار روان و حرفه ای تمام گوینده های این کار که باعث شد مشتاقانه تااخر گوش بدم👌👌اخرش خیلی دور از انتظار و جالب تموم شد.
بعد گوش دادن به نمایشنامه، نظرم در مورد زندگی آرمانی و صادقانه عوض شد. و به نظرم گاهی وقتها بهتره خیلی از مسائل رو ندونیم.
اولین بار بود که یک اثر هنریک ایبسن رو بخونم (بشنوم)، ولی مطمئنا آخرینش نخواهد بود، اول داستان بسیار خوب شروع شد و پایانش هم فوقالعاده بود، اجرای نمایشنامه هم که بسیار عالی بود. و در آخر پیشنهاد میکنم کارایی
اجرای نمایشنامه خیلی شنیدنی و خوب انجام شد. درباره شخصیت گرگیرش فکر میکنم یکی از آن دست آدم اضافیها بود (این تیپ در داستان های روسی بیشترند)؛ افرادی تحصیلکرده، آرمانگرا، مرفه و منزوی که به خاطر مجموعهی این موارد از
خیلی خوشم آمد. داستان عبرت آموزی بود. _ آرمانهای یک نفر، یقین مناسب فرد دیگری نخواهد بود. _ اینکه آدم حتما مطمئن باشد که برداشت اش از زندگی خانوادگی اش درست بوده، یک حقیقت نیست. باید از دید پدر و
گویندکی عالی بود ولی داستان واسم هیچ جذابیتی نداشت
آقای سلطان زاده کتاب بیشتر بذار نمایشنامه خیلی جذاب نبود داستان رو اعصاب و برای دوره ویکتوریایی بود . فکر کنم برای کشور فرانسه یا یه چیزی دور و برش بود اصلا داستان خوبی نداشت ولی گوینده ها خوب بودن
انسان هایی که آگاه بوده اند ، نوابغ ، فلاسفه ، نویسنده ها ، دانشمندان زیادی که آمده اند و میآیند و میروند درباره حماقت و بیراهه رفتن های و منافع شخصی انسانها و جنایت هایی که انجام داده است
سیر داستانی جذابی داشت و گویندگی عالی بود 👌🏻