دانلود و خرید کتاب صوتی بینایی
معرفی کتاب صوتی بینایی
کتاب صوتی بینایی نوشته نویسنده مشهور ژوزه ساراماگو است که با ترجمه علیرضا شاهری و صدای مهبد قناعتپیشه منتشر شده است.
درباره کتاب بینایی
رمان بینایی درحقیقت ادامهٔ رمان کوری است. خواننده برای آنکه بتواند حوادث این کتاب را بهخوبی درک کند، لازم است تا اول رمان کوری را بخواند تا به رابطه حوادث این دو رمان پیببرد.
ژوزه ساراماگو در کوری از بیهویتی آدمها میگوید و شناخت آنها را نسبت به خودشان و مسایلی که در اجتماع آنها رخ میدهد، بهنقد میکشد و این بیهویتی اجتماعی و سیاسی آدمهای یک شهر که پایتخت یک کشور فرضی است، در نماد بیماری کوری ظاهر شده و باعث بروز کوری سفیدی در آنها میشود. ساراماگو میگوید که این آدمها با وجود نور و روشنبودن مسیر زندگیشان آن را نمیبینند و دچار کوری سمبلیک شدهاند. تنها یکنفر است که از هویت خود و مسایلی که در جامعه میگذرد آگاه است و او کسی است که از این بیماری سمبلیک مصون میماند.
در پایان رمان کوری میبینیم که آدمها متوجهٔ هویت واقعی خود شده و چشمشان به مسایل اجتماعی و سیاسی جامعهٔ خود باز شده و با نگاهی دیگر به دنیای خود نگاه میکنند.
انتخاباتی در شهر برگزار میشود که شروع ماجراهای رمان «بینایی» است. در یک روز بارانی و در یک حوزه اخذ رأی، تا بعدازظهر هیچکس برای حضور در انتخابات حاضر نمیشود ولی ناگهان جمعیت زیادی به حوزه هجوم میآورند و رای میدهند. در هنگام شمارش آرا مسئولین شمارش متوجه میشوند که بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریختهاند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را به دست آوردهاند. دولت انتخابات را باطل اعلام میکند و از مردم درخواست میکند که دوباره در انتخابات شرکت کنند اما نتیجهی انتخابات دوم بدتر از دور اول است. تعداد رایهای باطله بیشتر میشود و دولت به تکاپو میافتد تا ریشههای این جنبش «آرای سفید» را پیدا کند.
در بینایی، تمام آدمهایی که از بیماری کوری رهایی یافتهاند به یک شناخت عمیق نسبت به موجودیت خود و نقششان در اجتماع رسیدهاند. بهخاطر همین هم آنها کوری سفید خود را به برگههای رأی میدهند و در انتخابات، همگی با یک انسجام هماهنگ، آرای سفید به درون صندوقها میاندازند.
ژوزه ساراماگو در رمان کوری به انتقاد از کوری سیاسی و اجتماعی مردم میپردازد و در رمان بینایی به حکومتهایی میتازد که بهظاهر خود را مدافع آزادی و دموکراسی دانسته؛ اما درحقیقت میخواهند با نادان نگاهداشتن مردم مقاصد خود را پیش ببرند و نشان میدهند که نهتنها مدافع آزادی بیان و دموکراسی اجتماعی نیستند؛ بلکه هر نوع آزادی عقیدتی و سیاسی را سرکوب میکنند و در این راه از ایجاد رعب و وحشت و ترور و خشونت دریغ نمیورزند.
شنیدن کتاب بینایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
درباره ژوزه ساراماگو
ژوزه دی سوزا ساراماگو به تاریخ ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ در دهکدهای کوچک در شمال لیسبون در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد. ساراماگو برای امرار معاش، تحصیلات دبیرستانی خود را نیمه تمام گذاشت و شغلهای مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی را تجربه کرد. او مترجمی و نویسندگی در روزنامه ارگان حزب کمونیست پرتغال را در کارنامه خود دارد.
اولین رمان ساراماگو به نام کشور گناه در ۱۹۴۷ به چاپ رسید که با موفقیت همراه نبود. با انتشار کتاب بالتازار و بلموندا در سال ۱۹۸۲ و ترجمه آن به انگلیسی در ۱۹۸۸ شهرت به سراغ این نویسنده پرتغالی آمد.
ساراماگو گاه در دل داستانهای خود به واقعیتهای جامعه امروز اشاره میکند. هدف کنایههای این نویسنده معمولاً مقدسات مذهبی، حکومتهای خودکامه و نابرابریهای اجتماعی هستند. با انتشار کتاب انجیل به روایت عیسی مسیح در سال ۱۹۹۲ و به قلم این نویسنده، وزیر کشور پرتغال، کتاب یاد شده را توهینی به جامعه کاتولیک پرتغال دانست و نام ساراماگو را از لیست نامزدهای جایزه ادبی اروپا حذف کرد. ساراماگو پس از آن به همراه همسر اسپانیاییاش به تبعیدی خودخواسته به لانزاروته جزیرهای آتشفشانی در جزایر قناری در اقیانوس اطلس رفت و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد.
ژوزه دی سوزا ساراماگو کتاب کوری را در سال ۱۹۹۵ به نگارش درآورد. این کتاب در سرتاسر جهان مورد استقبال فراوان قرار گرفت. این نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی شد. کمیته جایزه ادبی نوبل کتاب کوری را یکی از آثار تأثیرگذار در اهدای نوبل به ساراماگو دانستند. این نویسنده که از لوسمی رنج میبرد؛ در ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰، در سن ۸۷ سالگی، درگذشت.
بخشی از کتاب بینایی
سپس به مسؤولان منتخب سالن نگاهی کرد و پرسید که آیا با او موافقند یا نه؟ همگی نظر مثبت دادند؛ اما نمایندهٔ جناح راست گفت که این مطلب باید در دستور جلسه ذکر شود تا بعداً باعث ایجاد مشکل نشود.
وقتی منشی از مأموریت خیسش برگشت، رییس از او درمورد وضع آب و هوا سوآل کرد و او هم با بالاانداختن شانه گفت: «همانطور است... این هوا باب میل قورباغهها است!»
ـ آیا کسی هم برای رأیدادن آمده؟
ـ دریغ از یک نفر!
پس از مدتی، رییس حوزه از جایش بلند شد و از مسؤولان منتخب تقاضا کرد تا در بازدید از سالن رأیگیری و صندوقهای آنجا با او همراهی کنند.
بعد از آنکه بازدید آنها تمام شد، شکی نماند که هیچچیزی وجود ندارد که باعث تغییر در رأیهای سیاسی شود... یعنی همان رأیهایی که قرار بود در طول آن روز در صندوقها انداخته شوند. پس از آنکه همگی به سالن برگشتند، لیست آرای مأخوذه را نیز بررسی کردند که با کمال خوشبختی هیچ تردیدی در درستی آن وجود نداشت. چیزی در آن به چشم نمیخورد.
سرانجام زمان حساس پردهبرداری از صندوقها بهوسیلهٔ رییس حوزه فرارسید. در این هنگام ضروری بود تا همهٔ حاضران درون صندوقها را ببینند تا اگر لازم بود، روز بعد بتوانند به خالیبودن آنها گواهی دهند. اغلب، رأیهای تقلبی در تاریکی و سکوت حاکم بر حوزهها باعث مخدوشکردن فضای آزاد سیاسی میشوند؛ اما در اینجا اراده چنان آهنین بود که دیگر راه را بر وقوع چنین تقلب تاریخی و ننگینی میبست. در هر صورت تمامی صندوقها خالی بود و هیچ کاغذ رأیی در آنها وجود نداشت.
بهاحتمال زیاد یک رأیدهنده در فاصلهای نه خیلی دور، حیران و درحال مبارزه با باد و باران بود و همچنانکه مدارک شهروندی ضروریاش را به سینه فشار میداد، داشت برای رسیدن به حوزه رأیگیری پیش میآمد؛ اما باتوجه به شرایط بسیار بد جوّی شاید خیلی دیر به حوزه میرسید. بهعلاوه، این در صورتی بود که او در وسط راه از آمدن پشیمان نشده و به خانهاش برنگردد و ترجیح ندهد که سرنوشت کشور را به کسانی واگذار کند که در اتومبیلهای سیاه نشسته بودند.
طبق قوانین کشور، در چنین واقعههایی اغلب باید بیدرنگ بعد از بازرسی صندوقها، ابتدا رییس حوزه و بعد بهترتیب، معاون، مسؤولان، نمایندههای حزبها و منشی رأی بدهند. درست مثل روزی که نامشان در لیست اعضای حوزهٔ انتخاباتی قرار گرفت. فقط چهار دقیقه لازم بود تا در یکی از صندوقها یازده رأی انداخته شود و بعد از آن، تنها انتظار... دیگر هیچ... راه دیگری وجود نداشت.
زمان
۱۰ ساعت و ۱۶ دقیقه
حجم
۸۵۵٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ ساعت و ۱۶ دقیقه
حجم
۸۵۵٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اگه خلاقیت یه نماد داشت حتما نمادش این نویسنده بود. چقدر زبیا و بینظیر بود. این سبکشونو که بدون مقدمه یک راست میری تو دل داستان خیلی دوست دارم. صدای گوینده هم عالی بود.
یکی از بهترین رمان هایی که خواندم ( کوری ) بود و به خاطر علاقهی بسیارم به این کتاب، سراغ (بینایی) رفتم. کتاب بینایی به این گونه است: مردمی کور که رفته رفته سعی میکنند چشم ها را باز کنند
عجب پایانی بر این دردِ نفهمیدنِ صدای مردم بود، عجب پایانی!!
عالی
من کتاب چاپی ش رو مطالعه کردم ساراماگو معروفه به ضرب المثل و کنایه زدن. من خیلی دوست دارم. حدودا دویست صفحه ی اول کتاب خیلی کند پیش میره و حوصله سر بر هست و بنظرم میشد تو پنجاه صفحه خلاصه ش
سلام گویش فوقالعاده زیبا و حرفه ایی، ولی متاسفانه کتاب خسته کننده کشش داستان ابدا حتی نزدیک کیفیت کوری هم نیست، به نظر من وقت هدر دادنه و اگر سبک نوشته ها نبود من باور نمیکردم نویسنده همونه، داستان کاملا سیاسیه و
کسانی ک کتاب کوری رو خونده باشن متوجهش میشن ولی در کل زیاد مثل کتاب کوری محشر نیست چون فقط اخرشو ربط میده ب اون و بینایی هم نمیشه گفت بیشتر ب انتخابات ربط داره😁