دانلود کتاب صوتی زنی در قاب آیینه با صدای مریم موقر + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی زنی در قاب آیینه

دانلود و خرید کتاب صوتی زنی در قاب آیینه

معرفی کتاب صوتی زنی در قاب آیینه

در کتاب صوتی زنی در قاب آیینه، ۵ داستان کوتاه از نویسنده شهیر انگلیسی ویرجینیا وولف می‌شنوید. وولف در این داستان‌ها دلبستگی و باور خود به ضمیر ناخوداگاه و سبک جریان سیال ذهن را نشان می‌دهد. تخیل عنصر اصلی این داستان ها است. تخیلی که نقش اساسی در زندگی حرفه‌ای ویرجینیا داشت چنان‌که در خاطرات‌اش می‌نویسد: 

«اگر بارقه‌ی تخیل و دلبستگی به کتاب نبود، من زنی کاملا عادی بودم.» زنی که شاید بتوان گفت نوشتن دلیل زنده‌ماندن‌اش بود. «اکنون می‌توانم بنویسم، بنویسم و بنویسم. شادی ناب در جهان همین است.» 

داستان‌های کوتاه وولف نماینده‌ بارز جریان سیال هوشیاری و خودآگاه و زندگی درونی او هستی‌اند. زبانی که او در داستان‌های کوتاه‌اش به کار می‌برد بسیار شاعرانه است.

 شنیدن کتاب زنی در قاب آیینه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 همه دوست‌داران داستان‌های کوتاه مخاطبان این کتاب‌اند.

 درباره ویرجینیا وولف

ویرجینیا وولف با نام کامل آدلاین ویرجینیا استیفن در ۲۵ ژانویه ۱۸۸۲ در هاید پارک گیتِ لندن متولد شد. پدرش سر لزلی استیون از چهره‌های برجسته‌ی ادبیات انگلستان در عصر ملکه ویکتوریا و مولف «تاریخ فکری انگلستان در قرن هجدهم» است. ویرجینیا در سیزده‌سالگی مادرش را از دست داد، و تحت نفوذ پدر قرار گرفت و در محیط ادبی و فرهنگی پرورش یافت. اما به سبب ضعف مزاج، از تحصیل منظم در مدسه منع شد؛ بنابراین همراه با پدرش به خواندن آثار فیلسوفانی چون افلاطون، اسپینوزا و هیوم پرداخت. در کتاب‌خانه‌ی وسیع پدرش با برجسته‌ترین نویسندگان عصر آشنا شد و با تعدادی از خانواده‌های بافرهنگ انگلستان ارتباط یافت. بعد از مرگ پدرش، فرزندان سر لزلی هم‌چنان به پذیرایی دوستان در خانه خود در بلومزبری ادامه دادند که نام آن‌ها بعدها به «گروه بلومزبری» منتقل شد. این گروه از روشن‌فکران و فارغ‌التحصیلان دانشگاه کمبریج تشکیل شده بود و نویسندگان و هنرمندان مشهوری به عضویت آن درآمده بودند. ویرجینیا در ۱۹۱۲ با یکی از اعضای این گروه به نام لنرد وولف اقتصاددان و مرد سیاست آینده ازدواج کرد.

در ۱۹۱۷ ویرجینیا با همکاری همسرش «سازمان انتشارات هوگارث» را تاسیس کرد که اولین داستان‌های کوتاه وولف نخستین بار از سوی همین انتشارات منتشر شد. و آثار شاخصی چون «خانم دالوی» ، «به سوی فانوس دریایی» که برنده‌ی جایزه‌ی «فمینا» می‌شود، «اورلاندو» که در ادبیات انگلیسی یک اثر بی‌نظیر به شمار می‌رود، و «موج‌ها» از دیگر آثار اوست که به مرور منتشر می‌شوند و نام ویرجینیا وولف را در کنار مارسل پروست و جیمز جویس قرار می‌دهد.

وولف به هنگام جنگ جهانی دوم دچار افسردگی شد؛ چنان که قادر نبود که تنهایی ناشی از جنگ را تحمل کند و پس از چندبار اقدام به خودکشی، سرانجام در ۱۹۴۱ در سن شصت‌سالگی به زندگی خود پایان داد.

 بخشی از داستان زنی در قاب آیینه

آدم‌ها نباید در اتاق‌های‌شان آینه آویزان کنند؛ همان‌طور که نباید دفترچه‌ی حساب ویادداشت‌های‌شان را در اتاق به حال خود رها کنند که کارهای پنهانی‌شان را افشا کند. در آن روز تابستانی وگرم، آینه‌یی ایتالیایی بیرون از سالن پذیرایی آویزان بود. نمی‌توانستی به آن نگاه نکنی. ازآن تهِ کاناپه‌ی سالن می‌شد بازتاب میز مرمرجلویی و باغی را که دنباله‌اش از دو طرف کشیده شده بود، درآن ببینی؛ حتا مسیرطولانی سبزه‌ها که بین انبوهی از گل‌ها‌ی ساقه‌بلند پیش افتاده بود و زاویه‌ی طلایی آینه که تصویرآن‌ها را قطع می‌کرد، دیده می‌شد. این‌ها همه تصادفی بود.

در خانه کسی نیست. وقتی احساس کنی تو تنها آدمی بودی که آن‌جایی، بی‌پروا، می‌توانی آزاد باشی مثل طبیعت‌گراهاکه درون برگ وعلف خود را رها کرده‌اند، به کناری دراز بکشی و بی‌آزارترین حیوانات مثل گورکن‌ها، سمورهای دریایی و مرغ‌های ماهی‌خوار را تماشا کنی.

در آن روز، اتاق پر بود از نور و سایه، پرده‌هایی که از وزش باد تکان می‌خوردند، ریزش گلبرگ‌ها، چیزهایی که اگر کسی حداقل یک بار آن‌ها را می‌دید، چنین اتفاقاتی هیچ‌وقت پیش نمی‌آمد. اتاق روستایی با گلیم‌های کهنه وشومینه‌ی سنگی، کتاب‌خانه‌یی که غرق در کتاب بودبا قفسه‌های قرمز و طلایی براق که با لاک الکل صیقل‌شان داده بودند، آن روز بعد از ظهر، اتاق پر بود از چنین موجودات مرموزی. آزادانه به اطراف حرکت می‌کردند. از وسط اتاق روی پاشنه‌شان می‌چرخیدند. با قدم‌های ظریف، پاها را از زمین بلند می‌کردند و دم‌های‌شان را می‌گستراندند. خیلی زیرکانه با نوک‌شان از زمین دانه برمی‌داشتند؛ گویی دسته‌یی از درناها چیزی را از زمین بلند می‌کنند، یا دسته‌یی از فلامینگوهای زیبا که رنگ‌های صورتی پرهاشان کم‌کمک به تیرگی می‌گذاشت یا دسته‌یی از طاووس‌های آموزش‌دیده که بدن‌ها‌شان نقره‌یی بود.

آن‌قدر فضای اتاق، تیره‌وتار بود که گویی ابری از خشم و غضب و تاسف آن‌جا را پوشانده بود؛ گویی ماهی یی هشت‌پا همه‌جا را به رنگ سرخ ارغوانی درمی‌آورد. هیچ‌چیز برای لحظه‌یی ثابت نمی‌ماند.

با این وجود، اتاق حال‌و‌هوای خودش را داشت. و بیرون از این‌جا می‌توانستی در آینه انعکاس میز سالن پذیرایی، گل‌های آفتاب‌گردان ومسیر باغچه را که خیلی با دقت و با ثبات کاشته شده بودند ببینی؛ گویی همه‌ی آن‌ها در حقیقت وجودشان گرفتارشده بودند. تضاد عجیبی بود. این‌جا همه‌چیز عوض شده بود. سکوت سنگینی حکم‌فرما بود. آدم نمی‌توانست به این چیزها نگاه نکند. دراین لحظات، وقتی می‌بینی از شدت گرما، در و پنجره‌ها کاملا بازند، انگارآن صداهای گوش‌خراش وزودگذر متوقف شده بودند، ولی به نظر می‌رسید مثل نفس آدمی هی می‌آیند و می‌روند. گویی در آینه، همه‌چیزاز حرکت باز ایستاده بود، اما در آینه بود که همه‌چیز زنده به نظر می‌رسید.

خانم خانه، «ایزابلا تایسون» با آن لباس نازک تابستانی‌اش، نیم‌ساعت پیش با سبدی در دست به انتهای باغ رفته بود. آینه با حاشیه‌ی طلایی، تصویر او را قطع کرد وناگهان غیب‌اش زد. احتمالا برای چیدن چند شاخه گل رفته بود یا بهتر است این‌طور حدس بزنیم که می‌خواهد یکی از آن شاخه‌های انبوه پربرگ پیچک وحشی را که دور دیوارهای بدقواره پیچیده و شکوفه‌های سفید و بنفش زیبا را در خود گره زده بود، بچیند. فکر بهتری به ذهن‌اش خطور کرد. با خودش گفت گل‌های صاف و قدکشیده‌یمینا، یا گل‌های آهاری، یا رُزهای آتشین، مثل خودش که همچون مشعل در بوته‌های رز می‌درخشید را به جای پیچک‌های وحشتناکِ تو در تو بچیند. چنین مقایسه‌یی نشان می‌داد که بعد از این همه سال، چه‌قدر کم او را می‌شناسی، برای همین غیرممکن بود هیچ زنی ۵۵ یا ۶۰ ساله که از گوشت وخون باشد، واقعا بتواند یک تاج گل یا پیچک باشد. چنین مقایسه‌ی سطحی، بدترازحماقت بود، حتا ظالمانه. برای این‌که نیلوفری وحشی و لرزان بین تو و حقیقت قرار می‌گیرد. باید حقیقتی باشد. باید دیواری باشد. عجیب این‌جاست که پس از سال‌ها آشنایی با ایزابلا نمی‌توانستی او را بشناسی، ولی این عبارت را می‌توانستی در مورد پیچک وحشی و نیلوفر ادا کنی. حقیقت امر این بود که اوپیردختری ثروتمند بود. این خانه را خریده و با سلیقه‌ی خودش با وسایلی که از گوشه/کنار دنیا تهیه کرده و خطر بیماری‌ها و مسمومیت‌های مشرق‌زمین را به جان خریده بود، آراسته کرده بود.

معرفی نویسنده
عکس ویرجینیا وولف
ویرجینیا وولف
انگلیسی | تولد ۱۸۸۲ - درگذشت ۱۹۴۱

آدلاین ویرجینیا وولف، بانوی رمان‌نویس، مقاله‌نویس، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی بود که آثار برجسته‌ای را به رشته تحریر درآورده است. آدلاین ویرجینیا استیون در سال ۱۸۸۲ در لندن به دنیا آمد. مادر او جولیا پرینسپ استیون، از زیبارویان مشهور زمان خود بود و پدر او سر لسلی استیون، نویسنده، منتقدِ برجسته آثار ادبی عصر ویکتوریا، از فیلسوفان مشهور لاادریگرا و کوهنوردی معروف بود.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۲ ساعت و ۱۸ دقیقه

حجم

۱۳۰٫۹ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۲ ساعت و ۱۸ دقیقه

حجم

۱۳۰٫۹ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۴۶,۸۰۰
۳۲,۷۶۰
۳۰%
تومان