کتاب دلدادگان
معرفی کتاب دلدادگان
کتاب دلدادگان نوشته اومبرتو اکو نویسنده مشهور ایتالیایی است که با ترجمه غلامرضا امامی منتشر شده است. کتاب دلدادگان را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب دلدادگان
کتاب دلدادگان بازنویسی اثر معروف آلساندرو مانزونی شاعر معروف ایتالیایی قرن ۱۹ است. او نوشتن داستان دلدادگان را سال ۱۸۲۱ شروع کرد یعنی دو قرن پیش. و بیست سال از عمرش را برای نوشتن این داستان گذاشت. دلدادگان اولین داستان بلند مهم ادبیات ایتالیا است و تأثیر بسیاری بر نویسندگان بعد از خودش گذاشت. این داستان بر پایه زندگی مستند دو دلداده در سالهای شیوع طاعون است.
اومبرتو اکو فیلسوف و رمان نویس ایتالیایی این داستان قدیمی را با نگاهی تازه روایت کرده است. در سال ۱۶۲۸ استان لومباردی در شمال ایتالیا، تحت اشغال ظالمانه حکومت اسپانیا و جنگ سیساله بود. دلدادگان جوان، لورنزو و لوسیا، هر دو از خانوادههای دهقان، در حال برنامهریزی برای عروسی خود بودند. اما دن رودریگو که از اشراف معروف شهر است، برای لوسیا نقشهای در سر دارد؛ از این رو دلدادگان داستان مجبور به فرار میشوند. سفر خطرناکشان، آنها را به یکی از حساسترین دوران تاریخ ایتالیا ـ دورانی پر از جنگ، قحطی و طاعون ـ میکشاند. سرنوشت این جوانان چه میشود؟
خواندن کتاب دلدادگان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای همه از نه سال تا نود سال جذاب است.
درباره اومبرتو اکو
اومبرتو اکو ۵ ژانویه ۱۹۳۲ در ایتالیا به دنیا آمد. او نشانهشناس، فیلسوف، متخصص قرون وسطی، منتقد ادبی و رماننویس ایتالیایی بود. اکو پس از گرفتن مدرک دکترا در دانشگاه تورینو، در دانشگاههای میلان، فلورانس، بولونیا و کولژ دو فرانس تدریس کرد. مدتی رئیس دانشکده انسانشناسی دانشگاه بولونیا بود. او همچنین متنهای آکادمیک فراوانی درزمینه فلسفه، نشانهشناسی و نقد ادبی و کتابهایی برای کودکان نوشت. سیارک ۱۳۰۶۹ به نام اوست. اکو در سال ۲۰۰۵ همراه با راجر آنگل موفق به کسب جایزهٔ دستآورد ادبی مجله کنیون ریوو شد.
اومبرتو اکو بیشتر به رماننویس معروف است. هرچند او بیشتر از رماننویس بودن، دانشمند بود و مقالات و کتابهای علمی نوشته بود. او یکی از دوستداران زبان بینالمللی اسپرانتو بهشمار میرود. اومبرتو اکو پس از سالها فعالیت مختلف ادبی و علمی، در ۱۹ فوریه ۲۰۱۶ در ۸۴ سالگی در میلان ایتالیا درگذشت. برای آشنایی بیشتر با این نویسنده، میتوانید درباره زندگی و کتابهای اکو در طاقچه بیشتر بخوانید.
بخشی از کتاب دلدادگان
بگذریم. کشیش ترسوی ما که قصهاش را روایت میکنیم، اسمش دُن آبوندیو بود و در دهکدهای زیبا در ساحل دریاچهٔ کومو زندگی میکرد. شبی، وقتی آرام به سوی خانهاش میرفت، در راه به دو تن از این تبهکاران برخورد که انگار منتظرش بودند. تا آنها را دید، همانطور که قبلاً گفتم، نزدیک بود خودش را خیس کند ولی برای آنکه بیادبی نشود، حرفم را تکرار نمیکنم. تبهکاران به کشیش گفتند: «جناب کشیش، گویا فردا قرار است عقد دختری به نام لوچیا موندلا را بخوانید که نامزدش جوانی است به نام لورنزو ترامالینو. آقای کشیش! این کار را نکنید! این عقد را انجام ندهید، وگرنه بد میبینید.» لازم نبود بگویند چه پیشامد بدی در انتظار کشیش بود. چون از خنده و دندانهای تیز ببر مانندشان، پیدا بود که اگر این عقد را بخواند، چاقو، گلوله یا هر دو نصیبش خواهد شد.
کشیش دن آبوندیو کوشید به این تهدید اعتراض کند، اما تبهکاران گفتند از طرف دن رودریگو مأموریت دارند.
دن رودریگو؟ دن آبوندیو بهمحض اینکه اسم دن رودریگو را شنید، لرزه بر اندامش افتاد، چون یکی از بدترین اشرافی بود که قبلاً گفتم و آدم بسیار زورگو و خشنی بود. چرا دن رودریگو نمیخواست لورنزو و لوچیا با هم ازدواج کنند؟ کشیش در آن لحظه نمیدانست چرا، ولی بعداً با لوچیا صحبت کرد و علت را فهمید. دن رودریگو زورگو بود و خوشش میآمد به آدمهای ضعیفتر از خودش زور بگوید. مثل بعضی از جوانهای امروزی که موقع موتورسواری، حوصلهشان سر میرود و مزاحم دخترهایی میشوند که از کارگاه خیاطی به خانهشان برمیگردند. دن رودریگو هم سر راه مزاحم لوچیا شده بود، ولی لوچیا بیاعتنا به راهش ادامه داده بود. حالا دن رودریگو میخواست انتقام بگیرد و نگذارد عروسی لوچیا سر بگیرد.
کشیش که از ترس نصفهعمر شده بود به خانهاش برگشت و ماجرا را برای خدمتکارش، پِرپتوا، تعریف کرد. پرپتوا به کشیش توصیه کرد که ماجرا را با اسقف میلان در میان بگذارد. معروف بود که اسقف میلان حامی بینوایان است و گره از کارها باز میکند؛ اما کشیش حتی جرئت نداشت به او خبر بدهد. شب وحشتناکی را گذراند. صبح روز بعد، لورنزو برای آمادهسازی برنامهٔ ازدواج نزد کشیش آمد، اما کشیش با کلماتی قلمبهسلمبه، بهانههای بیمعنایی آورد که داماد از آنها سر درنیاورد. بالاخره کشیش با زبان بیزبانی به او فهماند که بهتر است از خیر ازدواج با لوچیا بگذرد.
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه