کتاب آنا کارنینا (خلاصه کتاب)
معرفی کتاب آنا کارنینا (خلاصه کتاب)
کتاب آناکارنینا، اثر خواندنی نویسنده بزرگ روس، لئو تولستوی است، که با هربارخواندن آن نکات تازهای دریافت خواهید کرد. این رمان تصور شما را درباره زندگی ثروتمندان و فقرا به چالش میکشد. کدام یک از این دو گروه واقعا در بدبختی و فلاکت فرو رفتهاند؟!
درباره کتاب آناکارنینا (خلاصه کتاب)
«خلاصهسازی» در سراسر جهان پیشینهای بسیار طولانی دارد و مهمترین آثار ادبی جهان به دست نویسندگان و پژوهشگران به صورت خلاصه، بازنویسی شدهاند. امروز نیز در سینما، تئاتر و حتی بسترهای مختلف ادبی میتوان ردپای تلخیص و اقتباس را به وضوح دید. اما هدف از خلاصهسازی چیست؟ چرا باید خلاصه خواند، در حالیکه آثار اصلی چیرهدستترین نویسندگان جهان به راحتی قابل دسترس است؟ چرا باید به متون خلاصه و بازنویسیشده رجوع کرد، هنگامی که لذت راستین مطالعه را می توان در قلم بزرگترین نوابغ جهان یافت؟
در میان تمام آثار ادبی تاریخ، کتابهایی وجود دارند که نامشان به گوش همهی ما آشناست؛ کتابهایی که نه تنها در ادبیات از نقشی غیرقابلکتمان برخوردارند، بلکه رد پای آنها در جایجای زندگیمان به چشم میخورد. با این حال در شلوغی و ازدحام کنونی، کمتر فرصتی برای مطالعهی این آثار پرحجم اما ضروری دست میدهد.
در مجموعه «خلاصه بهترین رمانهای جهان» قصد ما این است که با بازنویسی امانتدارانه این کتابها، فرصتی برای مطالعهی این آثار فراهم کنیم تا در مدتزمانی کوتاه، لذت مطالعهی مهمترین و زیباترین آثار ادبی جهان برای همه فراهم شود. امید داریم که مطالعهی این متون کوتاه، مخاطبان را به مطالعهی متن اصلی کتابها تشویق کند.
کتاب آناکارنینا در واقع بازتابدهنده تفکرات و نظرات خود تولستوی است که او هم یک مالک و جزو طبقه اشراف بود. در این رمان روابط نامشروع یک دختر از قشر مرفه با یک سواره نظام را خواهید خواند. داستان رمان آناکارنینا را میتوان یک حماسه عنوان کرد از مرگ یک جامعه، مرگ یک شهر، شایدهم مرگ یک فرهنگ.
خواندن خلاصه کتاب آناکارنینا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید این شاهکار ادبیات را بخوانید اما وقت کافی برای مطالعه تمام کتاب ندارید خواندن خلاصه آن را به شما پیشنهاد میکنیم.
بخشی از آنا کارنینا (خلاصه کتاب)
دالی، همسر استفان آرکادیچ اوبلونسکی، از رابطه خارج از زناشویی همسرش مطلع شده و به او اعلام میکند که دیگر قادر به زندگی با او نیست. آنها در مسکو زندگی میکنند، ۹ سال است که ازدواج کردهاند و ثمره این ازدواج پنج فرزند است. استفان به دالی التماس میکند که او را ببخشد ولی دالی حاضر به بخشیدن نیست. استفان، از خواهر خود آنا کارِنینا دعوت میکند که برای پادرمیانی به سنپترزبورگ بیاید و دالی را از جدایی منصرف کند.
در این میان یکی از دوستان خانوادگی، کنستانتین دیمیتریچ لِوین برای دیدار از آنها وارد میشود. کنستانتین علت حضور خود را خواستگاری از کیتی شِرباتسکی، خواهرزن هجده سالۀ استفان، یعنی خواهر دالی، عنوان میکند.
لِوین هم سن اوبلونسکی است و مدیریت ملک بزرگی را در دست دارد که به او و برادرش نیکولای دیمیتریچ و نابرادریشان سِرگی ایوانویچ کُزنیشف به ارث رسیده است. تمامی اعضای خانواده اوبلونسکی با این ازدواج موافق هستند. اما به لوین هشدار میدهند که در این ازدواج رقیبی به نام کُنت الکسی وِرونسکی دارد. او فردی «بسیار ثروتمند، خوشسیما، بسیار با نفوذ و مهربان و دوست داشتنی» است. همان شب لِوین و وِرونسکی به میهمانی خانوادۀ وِرونسکی دعوت شدهاند. لِوین پیش از شروع میهمانی از کیتی تقاضای ازدواج میکند. ولی با پاسخ کیتی: «مرا ببخش...امکان این ازدواج وجود ندارد»، نا امید و سرشکسته میشود. آخرین تصویری که لِوین پیش از ترک میهمانی میبیند «چهره خندان و شاد» کیتی است، زمانی که وِرونسکی به او میگوید که امیدوار است در میهمانی، کیتی حضور داشته باشد.
روز بعد وِرونسکی و لِوین در ایستگاه قطار با یکدیگر روبرو میشوند. اوبلونسکی به استقبال خواهرش آنا؛ و وِرونسکی برای دیدن مادر خود آمده. آنا و وِرونسکی در یک نگاه یکدیگر را میبینند و این آغاز دلدادگی آنها به هم میشود.
آنا که تازه از راه رسیده به صحبت با دالی می پردازد و به او می گوید که اگر خیانت اوبلونسکی را ببخشد زندگی برای همه راحتتر خواهد بود. سرانجام بعد از ساعت ها گفتگو، دالی، اوبلونسکی را میبخشد.
آنا برای شرکت در میهمانی، تصمیم می گیرد اقامت خود را در شهر بیشتر کند. حال که کیتی به درخواست ازدواج لِوین پاسخ منفی داده است، تصمیم خود را گرفته و میداند که به وِرونسکی علاقه دارد و اطمینان دارد که این احساس دوطرفه است. هرچند وِرونسکی چندین بار با کیتی میرقصد، ولی زمان بیشتری را با آنا صرف میکند. کیتی چندین درخواست را رد میکند تا با وِرونسکی پایکوبی کند، اما وِرونسکی به کیتی توجه نمیکند و سرانجام به آنا توجه میکند.
این بار نوبت کیتی است تا ناامید و سرشکسته شود! کمی بعد از این اتفاق، کیتی به دلیل عشق نافرجامش به وِرونسکی، سلامتی خود را از دست میدهد و والدینش او را به یک سفر خارجی میبرند. روزی در یک چشمه آبمعدنی در آلمان او با وارِنکا آشنا میشود. دختری هم سن و سال خودش، که محبتش نسبت به افراد نیازمند به کمک، الهامبخش کیتی میشود.
این آشنایی دید کیتی به زندگی را تغییر میدهد. او «از وارِنکا میآموزد که انسان میبایست از خود بگذرد و به دیگران عشق بورزد، با این عمل آن فرد آرام، شاد، و باشرافت خواهد شد.» پس از این تحول، کیتی سلامتی خود را بازمی یابد و زمانی که به خانه بازمیگردد، بی عقلی و سرخوشی گذشته را ندارد اما در آرامش است. مسکو و مشکلات گذشتهاش برای او به خاطراتی از زمانهای دور تبدیل شده اند.»
فردای آن روز آنا با قطار به پترزبورگ برمیگردد، همچنین بخاطر آزردن کیتی به واسطۀ رابطهاش با وِرونسکی بسیار اندوهگین است. در مسیر، قطار به دلیل طوفان و برف توقف میکند. آنا برای رفع خستگی از قطار پیاده میشود و با وِورونسکی روبرو می شود. وِرونسکی اعتراف می کند که او را تا پترزبورگ تعقیب کرده «تا آنجایی باشم که تو هستی.» آنا از دیدن وِرونسکی خوشحال است، ولی از او تقاضا میکند میهمانی شب گذشته را فراموش کند. اما وِرونسکی قادر به فراموشی نیست. در ایستگاه پترزبورگ، همسر آنا، الکساندرویچ کارِنین۱۲، به استقبالش میآید. آنا، وِرونسکی را به همسرش معرفی میکند ولی الکساندرویچ با رفتار سردش نسبت به وِرونسکی به او میفهماند که «ترجیح میدهد تنها باشند.»
باری، وِرونسکی به پادگان خود بازمیگردد و به دنبال موقعیتی است برای دیدار دوباره آنا.
در پترزبورگ آنا در سه حلقه اجتماعی رده بالای متفاوت، دوستانی دارد. یکی از عمو زادههای وِرونسکی وارد یکی از سه حلقه روابط آنا میشود. با نقشه او رابطه عاطفی میان آنا و وِرونسکی شکوفا شده و دیری نمیپاید که این رابطه به یک رسوایی تبدیل میشود. الکسی کارِنین این موضوع را تا مدتها نادیده میگیرد ولی سرانجام تصمیم میگیرد برای حل این ماجرا با آنا صحبت کند. این مجادله به نتیجه ای نمیرسد. بیزاری آنا نسبت به الکسی بیشتر و بیشتر می شود و الکسی این را فهمیده است.
آنا بدون قبول اینکه رابطۀ نامشروعی با وِرونسکی دارد همچنان او را ملاقات میکند. این رابطه یک سال به طول میانجامد و کاری از دست الکسی برنمیآید.
حجم
۱۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷ صفحه
حجم
۱۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷ صفحه
نظرات کاربران
اگر نسخه کامل آناکارنینا رو نخوندید به هیچ وجهه سراغ این کتاب نرید، "خلاصه کتاب آناکارنینا" ترجمهای از کتاب "چکیده پنجاه رمان کلاسیک" هست که یک نگاه اجمالی به تمام اتفاقات مهم داستان میندازه به قصد اینکه اگر خوانندهای قبلا
نشر شکیب (نوژین) برای اولین بار چکیده رمان های کلاسیک را ترجمه کرده که بسیار قابل توجه است زیرا بسیاری از آنها قبلا در ایران ترجمه نشده اند.
شاهکار
این کتاب خلاصه کتاب تولستوی نیست حاصل قصابی کردن کار لئو تولستوی هست. هیچ چیز مفیدی تو خلاصه های این انتشارات نیست. چطور ممکنه یه کتاب ۸۰۰ صفحه ای رو داخل ۲۷ صفحه خلاصه کنید و کتاب قصابی نشه؟
داستان جذاب آناکارنینا
داستان جذاب
چقدر دوست داشتنی هست
ترجیحا کتاب کامل خوانده شود
طبیعتا نظر من درباره خلاصهست، نه خود کتاب. با توجه به دشوارنویسی و استفاده نامرتب از اسمها توصیه نمیشه.
کتاب آناکارنینا رو دوستم بهم امانت داد،ولی اینقدر این قصه های روس،مخصوصا قلم تولستوی کند و پر از حاشیه هست،تمام نمیشد.نشستم این خلاصه رو خواندم.خلاصه ای که تو ۳۰ صفحه کل داستان را تعریف کرد