کتاب کارآگاه بازیل موش نابغه؛ جلد چهارم
معرفی کتاب کارآگاه بازیل موش نابغه؛ جلد چهارم
کتاب معمای هتل جلد چهارم از مجموعه کارآگاه بازیل موش نابغه، نوشته ایو تایتس و ترجمه مانا یزدیفر است. مجموعه کارآگاه بازیل موش نابغه را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره مجموعه کارآگاه بازیل موش نابغه
بازیل یک موش نابغه است و در زیرزمین خانه شرلوک هلمز زندگی می کند. شرلوک هلمز را که میشناسید؟ همان کارآگاه باهوشی که با نبوغش مشکلترین معماها و پروندهها را حل میکند. شاید بازیل هم برای همین نابغه شده است چون فوت و فنهای زیادی از آقای شرلوک هلمز یاد گرفته و حالا میتواند مشکلات مرموز و پیچیده را فقط با چند سرنخ کوچک به راحتی حل کند. از به دام انداختن بچه دزدهایی که عصبانیاش کرده اند تا حل معماهای تاریخی و مهم.
در این مجموعه جذاب با کارآگاه بازیل، موش نابغه همراه شوید و در هرجلد ببینید او چطور معماهای بزرگ را حل می کند.
خواندن مجموعه کارآگاه بازیل موش نابغه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان ۷ تا ۱۲ ساله مخاطبان این مجموعهاند.
بخشی از کتاب کارآگاه بازیل موش نابغه؛ جلد چهارم
من و بازیل، سوار بر الاغ، با پنجه چشمهایمان را از آن آفتاب سوزان پوشانده بودیم و به دوردستها نگاه میکردیم.
کارآگاه گفت: «بالاخره به مرز آریزونا رسیدیم. کنجکاوم بدانم در این غربِ وحشیِ شگفتانگیز چه چیزی در انتظار ماست.»
ضربهای آرام به گردن پشمالوی الاغ زد و گفت: «ما اینجا از هم جدا میشویم. یک دنیا ممنونم که ما را از مکزیکوسیتی تا اینجا رساندی. دلمان خیلی برایت تنگ میشود.»
من هم گفتم: «دل ما خیلیخیلی برایت تنگ میشود، کارمِنسیتای عزیز.»
کارمنسیتا سرش را برگرداند و با مهربانی و احترام به ما نگاه کرد. قطرههای ریز اشک در چشمهای درشتِ قهوهایاش برق میزد. گفت: «دلم برای هر دویِ شما تنگ میشود. تا به حال مسافرانی به شهرت شما نداشتهام؛ شرلوک هولمزِ دنیای موشها، بازیلِ خیابان بیکر، و شما دکتر داوسون، نویسندهٔ کتابهای بازیل، بهترین کارآگاه دنیا.»
کارآگاه گفت: «من دومین نفر بهترینها هستم، الاغ عزیز. در اصل آقای هولمز بهترین است. من در خیابان بیکر مانند یک شاگرد از ایشان یاد میگیرم. خب، این هم کسی که قرار است گذرنامهها و چمدانهایمان را بازرسی کند. میشود زانو بزنی؟»
کارمنسیتا، با آن گوشهای دراز و افتادهاش، زانو زد و منتظر شد تا ما پیاده شویم. بعد لبخندی زد و رفت.
همینطور که به سمت جنوب میرفت، خاطرات ماجراجویی پرهیجانمان در مکزیک را به یاد میآوردم...
من موشپزشک، دکتر دیوید داوسون هستم. من و بازیل، در زیرزمین شمارهٔ ۲۲۱ ب، خیابان بیکر همخانه هستیم؛ همانجایی که آقای هولمز
و دکتر واتسون زندگی میکنند. بازیل با قدِ بلند، هیکلی لاغر و صورتی شبیه عقاب، شباهت زیادی به آقای هولمز دارد. کمتر موش و آدمی اینقدر به هم شبیهاند.
در سال ۱۸۹۵، ما از مرز گذشتیم و به مکزیک رسیدیم. نقاشی معروف موشالیزا را دزدیده بودند و بازیل در تعقیب دزد و آن شاهکار هنری بود.
بعد اِل بروتو و پروفسور راتیگان، دشمن قدیمی بازیل که میخواست کل مکزیک را تحت کنترل خود بگیرد، من را گروگان گرفتند؛ اما بازیل من را نجات داد و آنها را به زندان انداخت.
حجم
۹۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۹۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه