کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه می روند
معرفی کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه می روند
کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه می روند نوشته توماس کتکارت و دانیل کلاین است. این کتاب با ترجمه مهدی نمازیان منتشر شده است. کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه می روند فهم فلسفه از راه لطیفه است.
درباره کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه می روند
پیش از آنکه به هر پرسش مهم یا پیشپاافتادهای پاسخ گوییم، لازم است تا دریابیم خودِ پرسش بر چه چیزی دلالت دارد. این همان شیوه و روش فلسفه و فلاسفه است. پرسشْ موجب پرسش میشود و چندین پرسش مجموعهای از پرسشها را پدید میآورد. تا آخرش همینطور پرسش است. امکان دارد با پرسشهای بنیادی شروع کنیم. معنای امور مختلف چیست؟، آیا خدا وجود دارد؟، حقیقت وجودیام چیست؟، مکتبی که به آن معتقدم تا چه اندازه صحت دارد؟
اما دیری نمیپاید که پی میبریم برای پاسخ به پرسشهای اساسیمان نیاز به طرح پرسشهای دیگری داریم. این روند به طیفی از قواعد فلسفی میانجامد که هرکدام به پرسشهای مهمی منتهی میشود که با طرح و تلاش برای پاسخگویی به پرسشهایی همراه است که شالودهٔ آنها را شکل میدهد.
حالا با اینهمه پرسش چهکار باید کرد؟ کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه می روند به شما فلسفه یاد میدهد بدون اینکه شما را درگیر سردرگمی کند.
خواندن کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه می روند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به فلسفه پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه می روند
ماهیتگرایی
ساختار حقیقت چیست؟ چه ویژگیهای خاصی وجود دارد که هستیِ امور مختلف را نشان میدهد؟ یا آنطور که فلاسفه میگویند چه ویژگیهایی وجود دارد که نیستیِ امور مختلف را نشان میدهد؟
ارسطو میان ویژگیهای ذاتی و عارضی تمایز قائل میشد. نکته اینجاست که ویژگیهای ذاتی، آن دسته از ویژگیهایی هستند که بدون آنها، امری نمیتواند آنچه هست باشد و ویژگیهای عارضی آنهایی هستند که کیفیت و نه ماهیت امری را مشخص میکنند. مثلاً ارسطو بر این باور بود که خردمندی برای انسان بودن ذاتی است و ازآنجاکه سقراط یک انسان بود، خردمندیِ سقراط برای سقراط بودنش ذاتی بود. منهای ویژگی خردمندی، سقراط، سقراط نبود و حتی جزو نوع بشر نیز محسوب نمیشد تا چه رسد که بتوان او را سقراط دانست. از سویی، ارسطو بر این باور بود که دماغ پهن سقراط، صرفاً عارضی بود و دماغ پهن او در حقیقت جزئی از چگونگی او بهشمار میآمد و در قبال ماهیت و کیستیِ او ذاتی نبود. به بیان دیگر اگر خردمندی را از سقراط بگیریم، او دیگر سقراط نیست، اما اگر سقراط را زیر تیغ عمل جراحی پلاستیک ببریم او صرفاً تبدیل به سقراطی خواهد شد که عمل جراحی بینی انجام داده است.
تفاوت میان ویژگیهای ذاتی و عارضی در این مقال، بهواسطهٔ لطیفههای دیگری نیز روشن خواهد شد.
آبه: سول! اگر توانستی این معما را جواب دهی. آن چیست که سبز است، از دیوار آویزان میشود و سوت میزند؟
سول: چه میدانم.
آبه: شاهماهی.
سول: ولی شاهماهی که سبز نیست.
آبه: خب، میتوانی با رنگ سبزش کنی.
سول: ولی شاهماهی که نمیتواند از دیوار آویزان شود.
آبه: یک میخ به شاهماهیات که وصل کنی از دیوار هم آویزان میشود.
سول: ولی شاهماهی که سوت نمیزند.
آبه: خب؟ سوت نمیزند.
شاید برداشت زیر (که احتمالاً مناسب انجمنها و جلسههای فلسفی است) زیاد خندهآور نباشد.
آبه: آن چیست که سبز است، از دیوار آویزان میشود و سوت میزند؟
سول: چه میدانم.
آبه: شاهماهی.
سول: ولی شاهماهی که سبز نیست.
آبه: شاید سبز بودن جزو ویژگیهای ذاتیاش نباشد سولی، اما شاهماهی میتواند بهصورت عارضی سبز باشد، نه؟ فقط کافی است رنگش کنی.
حجم
۳۶۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۳۶۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
نظرات کاربران
این ترجمه ی دیگری از کتاب لبخند با مغز اضافه هست
یلی عالی به نظر من شما هم این کتاب رو بخرید