دانلود و خرید کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی عباس عطاری کرمانی
تصویر جلد کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی

کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی

انتشارات:نشر آسیم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی

کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی اثری از عباس عطاری کرمانی است. این کتاب، شامل اشعار کتاب حماسی و بی‌نظیر فردوسی، شاهنامه به همراه شرح و توضیحات شعرها به نثر است.

درباره کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی

حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی شاعر حماسه سرای و آفریننده شاهنامه فردوسی است. او در قرن سه شمسی و بنا بر روایات در سال ۳۲۹ هجری قمری متولد شده است. فردوسی را بزرگ‌ترین سراینده پارسی‌گو می‌دانند که با سرودن شاهنامه موفق شد تا زبان فارسی را حفظ کند. چنان که خودش هم درباره این اثر اینطور گفته است:

بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی

پی افکندم از نظم کاخی بلند / که از باد و باران نیابد گزند

فردوسی برای سرودن شاهنامه سی سال زمان صرف کرد و در این مدت، با فروختن زمین‌هایش، خرج زندگی‌اش را تامین می‌کرد. اما کتاب بی‌نظیر او، که یکی از غنی‌ترین حماسه‌های ایرانی و منبعی عالی برای شناخت اسطوره‌های ایران باستان است، زبان فارسی را زنده و پویا نگه داشته است. این اثر تا امروز هم همچنان طراوت و تازگی خود را حفظ کرده است و درس زندگی می‌دهد. 

عباس عطاری کرمانی در کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی، به شرح این حماسه جاودان پرداخته است و داستان‌های جذاب و بی‌نظیر آن را با زبانی ساده و بیانی روشن و واضح توضیح داده است.

کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی را به تمام دوست‌داران شعر و ادبیات ایران پیشنهاد می‌کنیم. اگر دوست دارید با این اثر بزرگ و جاودانه ایرانی آشنا شوید، این کتاب انتخاب خوبی برای شما است.  

بخشی از کتاب نثر کامل شاهنامه فردوسی

عاشق شدن سودابه بر سیاوش

ز ناگاه روی سیاوش بدید

پراندیشه گشت و دلش بردمید

چنان شد که گفتی طراز نخ است

وگر پیش آتش نهاده یخ است

کسی را فرستاد نزدیک اوی

که پنهان سیاوش را این بگوی

که اندر شبستان شاه جهان

نباشد شگفت ار شوی ناگهان

روزی کاووس شاه و سیاوش در ایوان نشسته بودند که ناگاه سودابه، همسر شاه، بر آنان وارد شد و از دیدن سیاوش با آن برز و بالا و قامت رسا به یک‌باره دل از دست بداد و شیفته و شیدای او گردید و مانند یخی که بر آتش نهند، آب شد و عرق بر پیشانی‌اش نشست. چون از حضور شاه بازگشت، در نهان کس نزد سیاوش فرستاد که به او بگوید: «من همانند مادر تو هستم، می‌باید که به حرمسرا و شبستان بیایی و خواهران خود را که دختران شاه هستند از نزدیک ببینی.»

سیاوش پاسخ فرستاد: «من مرد رزم و میدان جنگ هستم، بنابراین مرد بزم و شبستان و اهل نشست و برخاست با زنان نمی‌باشم.»

سودابه روز دیگر نزد شاه رفت و از او خواست که سیاوش را وادار کند که به حرمسرا نزد خواهرانش بیاید. شاه که از نیت شیطانی سودابه آگاه نبود، سیاوش را به حضور خواند و گفت: «نامادری تو و خواهرانت مشتاق دیدارت شده‌اند، به شبستان برو و آنها را ببین.»

سیاوش در اندیشه شد که شاید شاه قصد آزمایش او را دارد و نیز اندیشید که اگر به حرمسرا برود ناگزیر سودابه از دلباختگی خود با او سخن خواهد گفت و این کار مورد پسند او نبود. بنابراین به شاه پاسخ داد: «در حرمسرا چیزی از زنان نمی‌توانم بیاموزم، میل دارم که به دستور پادشاه با خردمندان و بزرگان و نامداران کشور نشست و برخاست کنم تا از آنان هنر و خرد و معرفت فرا گیرم.»

شاه از شنیدن سخنان سنجیده او اظهار شادمانی کرد و گفت: «سخن تو خردمندانه است، اما زیانی ندارد که زمانی در شبستان، کودکان مرا ملاقات کنی.»

سیاوش گفت: «چون فرمان شاه چنین است، خواهم رفت.»

پس کاووس با خوشحالی به رئیس نگهبانان حرمسرا که نامش هیربد بود، دستور داد که روز بعد سیاوش را به شبستان راهنمایی کند. هیربد روز دیگر سیاوش را به حرمسرا برد. اهل حرم از سیاوش استقبال شایانی کردند. شبستان را چون بهشت آراسته بودند و تختی زرین آنجا نهاده و سودابه غرق در زر و گوهر با آرایش و رنگ و بوی معطر شاداب و بانشاط بر آن تخت نشسته بود، گیسوان به گرد رخسار آویخته و تاجی از گوهر بر سر نهاده گویی ماه در آسمان شبستان می‌درخشد.

چون پرده حرمسرا به کنار زده شد، سیاوش پا به درون ایوان نهاد. سودابه از تخت فرود آمد و تعظیم کرد. سپس سیاوش را تنگ در برگرفت و دیری در آغوش خود فشرد و نگاه داشت. سپس بر چشم و صورت او بوسه‌ها زد و خدای را سپاس گفت که او را این دیدار و ملاقات میسر شده است. سیاوش دریافت که این مهرورزی از پاکی نیت نیست، بلکه از سر شهوت و هوس زنانه است، به فراست دریافت که باید کاملا مراقب هوسهای شیطانی باشد. بنابراین زود نزد خواهران شتافت و با آنان به دیدار و گفت‌وگو پرداخت و سپس بازگشت.

شب هنگام که کاووس شاه به حرم آمد، سودابه فرهنگ و ادب و برازندگی سیاوش را بسیار ستود و از او تمجیدهای بسیار کرد. شاه از سخنان او و اینکه چنین فرزندی دارد، بسیار شادمان شد. سودابه گفت: «باید از دختران خود یکی را به همسری او درآورم یا از دختران برادرتان کی‌آرش یا دیگری تا ولیعهد کشور سرانجامی و سامانی بگیرد.

شاه با این گفته روی موافق نشان داد. بامدادان شاه، سیاوش را به حضور خواند و با او این راز مهم در میان گذارد....

حی بن یقظان
۱۴۰۰/۰۱/۱۸

خواهشاً این کتاب عالی را بگذارید تو طاقچه بی نهایت

Janvieh
۱۴۰۱/۰۵/۰۱

فوق العادست! درووووود بر شرفت فردوسی بزرگ! 💯

سید محسن موسوی
۱۴۰۲/۰۱/۲۶

سلام و خسته نباشید ای کاش شاهنامه صوتی با صدای اسماعیل قادر پناه را هم در طاقچه قرار می‌دادید.ممنون

کاربر 9185090
۱۴۰۳/۰۹/۲۸

شاهنامه یه اثر بی بدیل و جاودانه ایران زمین است و باید هر ایرانی بطور کامل این اثر را مورد مطالعه قراردهد

sajjad
۱۴۰۳/۰۹/۱۴

نثر روان و ترکیبش با ابیات شاهنامه خیلی بجا و عالیه

کاربر 8839014
۱۴۰۳/۰۹/۱۴

خیلی دوست نداشتم چون من با تصویر دوست دارم

مُنـــا
۱۴۰۳/۰۳/۲۰

چقدر نثرش روان و گیرا و کامله بعد از مدت ها که به دلیل آشفتگی ذهنی نمی تونستم حتی یک صفحه کتاب رو با تمرکز بخونم این کتاب من رو غرق در خودش کرد و در روز اول ۱۶۰ صفحش

- بیشتر
کاربر 8597651
۱۴۰۳/۰۲/۲۱

عالی

کاربر 7196059
۱۴۰۲/۱۰/۱۶

بی نهایت عالی

moeimoei1361
۱۴۰۰/۰۹/۰۷

خوب

چه جویی همی زین سرای سپنج کز آغاز رنج است و فرجام رنج
عرفان
چنین است رسم سرای سپنج بخواهد که مانی بدو در به رنج بخور هر چه داری منه باز پس تو رنجی چرا ماند باید به کس
عرفان
آیا نمی‌دانی که جهانی زیر فرمان و ایران جایگاه و تختگاه پادشاهی ماست. پلنگ هرچند که تیزدندان باشد نتواند که به گله شیران زند.»
عرفان
چو رستم پدر باشد و من پسر نباید به گیتی کسی تاجور چو روشن بود روی خورشید و ماه ستاره چرا برفرازد کلاه
عرفان
حکیم فردوسی، مجد و عظمت آذرمیدختها و پوران‌دختها، یعنی زنان ایران را در پهنه تاریخ ایران و جهان زنده کرد و به گونه‌ای خاص احترام عمیقی به زن می‌گذارد.
Sky_Blue
چنین است کار سرای سپنج گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
عرفان
چنین است کردار این چرخ پیر چه با اردوان و چه با اردشیر که را تا ستاره برآرد بلند سپارد مراو را به خاک نژند
عرفان
در سنت ایرانیان قدیم میان جهانداری و جهانگیری تفاوت وجود داشت. ایرانیان کوروش را جهاندار و اسکندر را جهانگیر می‌دانستند.
Sky_Blue
فردوسی در داستان بیژن و منیژه برگرفته از روح احساسی و عاطفی و مهربانی او از زن ایرانی می‌باشد. او در این داستان احترام خاصی برای زن قائل است و در خطبه آغازین بیژن و منیژه با چه احترام، محبت و مهربانی نسبت به او سخن می‌گوید و تفاوت چندانی بین زن و مرد قائل نیست و به زن به صورت یک انسان دارای صفات حمیده نگاه می‌کند
Sky_Blue
این وصف، زبان حال وی آن است، چندان که در این جهان به سر می‌بری و زیست می‌کنی، سخنگوی و خردمند و جهانجوی باش.
عرفان
ضحاک از اسطوره تا واقعیت
حمزه حسین‌زاده
ایران باستان
یوزف ویسهوفر
افسانه‌های پهلوانی ایران؛ (جلد اول)
حسن ذوالفقاری
فرهنگ مردم شیراز در دوره‌ی سعدی و حافظ
فرزانه معینی
اوستا
ابراهیم پورداود
شاه عباس: پادشاه سنگدلی که به افسانه بدل شد
دیوید بلو
آرتور شاه و شوالیه‌های میز گردش؛ بر اساس افسانه‌ها و اسطوره‌های قدیم
راجر لنسلین گرین
افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی
پروانه پورشریعتی
افسانه‌های پهلوانی ایران؛ (جلد دوم)
حسن ذوالفقاری
تاریخ سرزمین ایران (۲۵ قرن تاریخ)
عباس پرویز
تاریخ بیهقی (جلد اول)
ابوالفضل بیهقی
تاریخ مختصر اسطوره
کارن آرمسترانگ
تاریخ اصفهان؛ حوادث و وقایع و حکام و سلاطین اصفهان
جلال‌الدین همایی شیرازی
تحریر ایلامی؛ کتیبه داریوش بزرگ در بیستون
سلمان علی یاری بابلقانی
افسانه‌های پهلوانی ایران؛ (جلد چهارم)
حسن ذوالفقاری
اسطوره‌شناسی آسمان شبانه
شروین وکیلی
اسطوره شناسی ایزدان ایرانی
شروین وکیلی
تاریخ بیهقی
ابوالفضل بیهقی
اسطوره‌های اسلاوهای شرقی
یلنا یوگنیونا لوکیوسکایا

حجم

۸۹۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۹۰ صفحه

حجم

۸۹۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۹۰ صفحه

قیمت:
۳۵۰,۰۰۰
تومان