کتاب غزلیات سعدی شیرازی
معرفی کتاب غزلیات سعدی شیرازی
کتاب غزلیات سعدی شیرازی اثری از سعدی شیرازی است. این کتاب را انتشارات آستان مهر منتشر کرده است.
درباره کتاب غزلیات سعدی شیرازی
سعدی، شاعر و نویسندهٔ پرآوازهٔ ایرانی، فقط بوستان و گلستان را تألیف نکرده؛ از او غزلیات و رباعیات و قطعات و قصاید نیز در دست است.
غزلیات سعدی، مجموعهای از شعرهای سعدی است که در قالب غزل سروده شده است. سعدی شیرازی حدود ۷۰۰ غزل سروده است و توانسته در این سرودهها زیباترین داستانها را شرح دهد. یکی از مهمترین مواردی که در این کتاب به آن اشاره شده است، عشق است؛ پدیدهای که بیشتر شاعران درمورد آن شعرهای زیبایی سرودهاند. سرودههای سعدی محبوبیت بسیار زیادی در بین مردم دارد و این به دلیل این است که او همیشه سعی داشت، اشعار خود را تا آخرین لحظه برای مخاطبانش، عاشقانه باقی بگذارد تا آنها لذت ببرند؛ سعدی را همواره نماد نصیحتگری و صدور دستورات اخلاقی نیز دانستهاند.
خواندن کتاب غزلیات سعدی شیرازی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کسانی که اهمیت ویژهای برای تربیت و نکات اخلاقی قائل هستند، میتوانند این کتاب را مطالعه کنند.
درباره سعدی شیرازی
«ابو محمّد مُشرفالدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف» معروف به «شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی» و متخلص به «سعدی» در سال ۶۰۶ هجری قمری به دنیا آمد. او نویسنده و شاعر مشهور ایرانی است که در همهٔ دنیا اهل ادب و هنر او را میشناسند. «استاد سخن»، «پادشاه سخن» و «شیخ اجل» از لقبهایی است که به این شاعر شهیر دادهاند. سعدی در نظامیهٔ بغداد تحصیل و پس از آن بهعنوان خطیب به مناطق مختلفی از جمله شام و حجاز سفر کرد؛ سپس به زادگاه خود شیراز، بازگشت و تا پایان عمر آنجا اقامت کرد. مهمترین کتابهای سعدی شیرازیْ گستان، بوستان، غزلیات و هزلیات او هستند. او شعرهایی نیز به زبان عربی سروده است. سهلممتنعبودن، طنز، ایجاز، استفاده از آیات قرآن کریم و برخی احادیث از ویژگیهای آثار سعدی شیرازی به شمار میرود. سعدی که کتابهای بسیاری دربارهٔ او و آثارش نوشته شده است، در سال ۶۹۰ هجری قمری درگذشت. آرامگاه او در شیراز واقع شده و به «سعدیه» معروف است.
بخشی از کتاب غزلیات سعدی شیرازی
«غزل ۴۲
نشاید گفتن آن کس را دلی هست که ندهد بر چنین صورت دل از دست
نه منظوری که با او میتوان گفت نه خصمی کز کمندش میتوان رست
به دل گفتم ز چشمانش بپرهیز که هشیاران نیاویزند با مست
سرانگشتان مخدوش نبینی که دست صبر بر پیچید و بشکست
نه آزاد از سرش بر میتوان خاست نه با او میتوان آسوده بنشست
اگر دودی رود بی آتشی نیست و گر خونی بیاید کشتهای هست
خیالش در نظر، چون آیدم خواب؟ نشاید در به روی دوستان بست
نشاید خرمن بیچارگان سوخت نمی باید دل درماندگان خست
به آخر دوستی نوان بریدن به اول خود نمیبایست پیوست
دلی از دست بیرون رفته سعدی نیاید بازتر رفته از شت
غزل ۴۳
اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی ور برانی از بر خویش خلاف رای تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستان کریم تفاوتی نکند؛ چون نظر بهعین رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مبدل شد خللپذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هر چه کنی دل نخواهی آزردن که هر چه دوست پسندد بهجای دوست رواست
اگر عداوت و جنگ است در میان عرب میان لیلی و مجنون محبت است و صفاست
هزار دشمنی افتد به قول بدگویان میان عاشق و معشوق دوستی برجاست
غلام قامت آن لعبت قبا پوشم که در محبت رویش هزار جامه قباست
نمیتوانم بی او نشست یک ساعت چرا که از سر جان بر نمیتوانم خاست
جمال در نظر و شوق همچنان باقی گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست
مرا به عشق تو اندیشه از ملامت نیست و گر کنند ملامت نه بر من تنهاست»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه