کتاب خدای جنگ
معرفی کتاب خدای جنگ
کتاب خدای جنگ نوشته متیو وودرینگ استوور و رابرت ئی. واردمان و ترجمه مجمد ورزی است. کتاب خدای جنگ را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب خدای جنگ
جنگجویی بزرگ بهنام کریتوس اسیر دستان خدایان است، او حاضر است هرکاری کند تا از این اسارت رها شود اما خدایان رهایش نمیکنند تا اینکه از او آخرین ماموریتش را میخواهند، او باید ارس خدای جنگ را شکست دهد اما یک فانی چطور میتواند این کار را کند. این کتاب داستان خدایان یونان باستان و جنگشان بر سر قدرت است. این کتاب بر اساس یک بازی با همین نام نوشته شده است و در سرتاسر جهان مخاطبان بسیاری دارد.
کریتوس باید بجنگد و جنگیدن تنها راه دراختیار گرفتن زندگیاش است.
خواندن کتاب خدای جنگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به بازیهای کامپیوتری و داستانهای اسطورهای پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خدای جنگ
«میدانم؛ و تو هم نباید فراموش کنی.»
آتنا نگاهش را از هرمس برداشت و به میز لباسها و جایی دوخت که انگشتری از طلا با سنگهایی قیمتی تزیین شده بود. پیشکش کمبهای دیگری از پیشهوری جاهطلب در شهری که نام آتنا را بر خود داشت. بهعنوان کار یک فانی پذیرفتنی بود. با خود اندیشید شاید بهتر باشد که دعایش را اجابت کند. اگر به خود فقط زحمت این را داده بود که نام آن فرد را بهخاطر بیاورد، این کار را میکرد. مشغلهاش دربارهٔ آرس، افکار او را از آن فناپذیران که به لطفش چشم دوخته بودند و حتی دم مرگ نیز به او تکیه داشتند، منحرف کرده بود. این رویه باید زودتر تغییر میکرد تا همه چیز به حالت طبیعیاش بازمیگشت.
هرمس از روی تخت برخاست و عضلاتش را بهگونهای حسابشده کشوقوس داد تا اندام چابک و جوانش را بیشتر به رخ بکشد. «خب، بابت حضور بیاجازهام عذرخواهی میکنم. منظرهای بود که نباید از دستش میدادی. هر دشمنی به خود میلرزید؛ همانطور که یک دوست تحسینت میکرد. اما باید به این نکته اعتراف کنی خواهر! که از میان تمام خدایان، من جذابترین هستم.»
«اگر نصف آنقدر که فکر میکنی جذاب هستی، جذاب بودی، قطعاً از خورشید بیشتر میدرخشیدی.»
«میبینی؟ کسی نمیتواند با من رقابت کند.»
«مایلم بشنوم در برابر آپولو هم همین را میگویی.»
هرمس با غرور سرش را تکان داد: «اوه، قطعاً او بهاندازهٔ کافی زیباست، اما بسیار ملالآور است!»
آتنا به سمت او خم شد و نوک شمشیرش را آرام به سینهٔ او زد: «کلمات بعدیای که از دهانت خارج میشود، بهتر است دربارهٔ پیامت باشد. تصور میکنم این اواخر، سزای عصبانی کردن من را دیده باشی.»
پیامرسان خدایان به تیغ روی دندههایش نگاهی انداخت و بعد دوباره نگاهش را بالا آورد و به چشمان خاکستری و مصمم الههٔ جنگ خیره شد. صاف ایستاد و ردایش را با وقار اغراقشدهای منظم کرد و سپس با صدایی واضح و رسا گفت: «دربارهٔ فانی نورچشمیات است.»
آتنا اخم کرد: «کریتوس؟» زئوس گفته بود که خودش، بعد از یادبود، مراقب کریتوس خواهد بود. «چه برایش پیش آمده است؟»
«خب، فکر کردم با توجه به تمام کمکهایی که به تو کرده است و توجهی که گهگاه به او داری، شاید بدت نیاید که بدانی...»
«هرمس!»
هرمس سرش را تکان داد و شانهای بالا انداخت: «بله، بله. اینجا را ببین.»
عصای چاوشش را بلند کرد و به آن اشاره کرد. در فضای اطراف آن تصویری نقش بست. کوهی بسیار مرتفعتر از تصور و صخرهای با شیبی فوقالعاده تند و بسیار بالاتر از دریای مواج اژه دیده میشد. کریتوس در لبهٔ آن صخره مکثی کرد و به نظر میرسید که حرفی میزند، هرچند کسی آنجا نبود تا بشنود.
«نورچشمیات مسیر پرمخاطرهای را برای پیمودن انتخاب کرده است. این راه او را به سمت هادس میبرد.»
حجم
۳۰۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۳۰۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
نظرات کاربران
داستان در مورد کریتوس و روند اتفاقاتیه که اون رو تبدیل به جانشین آرس میکنه. خود کتاب از نظر نوشتاری چنگی به دل نمیزد. انگار کلا نویسنده سِیو به سِیو توضیح بازی رو نوشته بودن. برای کسانی که بازی رو انجام
بی نظیره جوری خوب بود که با اینکه از اینجا خوندم ولی بازم رفتم نسخه ی چاپیش رو خریدم تا تو کتابخونم بزارم
خیلی توصیف هر مرحله، این که قابل پیش بینی نبود خیلی چیزا و استرس رو انتقال میداد رو دوست داشتم..پایان و ترجمه راضی کننده بود و درس بزرگ و باارزشی رو هم به همراه داشت. بهتره که به خدایان و افسانههای
هنوز نخوندم ولی ازش معلومه که خیلیییی خوبه خودم بازیشو تو پلی استیشن کردم عالییییییی هنوز نخوندم 😅😅😅😅😅👍👍👍
خیلی عالیه تازه شروع کردم دوس دارم تا تهش بخونم
من نسخه ی چاپ این کتاب رو خوندم قابل توجه اونایی ک نمیدونن این کتاب، داستان کدوم بازی های مجموعه ی god of war هستش باید بگم ک داستان god of war1 هستش و اینکه بیاید همه با هم دست ب دعا برداریم
ای کاش نسخه بعدیش هم انتشارات پرتقال موجود کنه
کریتوس" این جنگ آور بی رحم، برده ی "ایزدان المپ" است. او که روح "اسپارتا" لقبش داده اند، اسیر و گرفتار کابوس های زندگی تباه شده اش و در حسرت آزادی ست. از این رو، برای رهایی از دین به
kratos The Gods of Olympus have abandoned me, now there is no hope! gaya: And Kratos cast himself from the highest mountain in all of Greece. After ten years of suffering, ten years of endless nightmares, it would finally come to an end,
خوب بود ولی خب اکثرا داشت صحنه های جنگ رو توصیف میکرد و هیچ اتفاق دیگه ای نیوفتاد یا افتاد ولی توضیح نداد