کتاب فوتبال چگونه جهان را توصیف می کند
معرفی کتاب فوتبال چگونه جهان را توصیف می کند
کتاب فوتبال چگونه جهان را توصیف می کند نوشته فرانکلین فوئر است که با ترجمه وحید نمازی منتشر شده است. کتاب فوتبال چگونه جهان را توصیف می کند روایتی است از تأثیرات متقابل دو پدیدهٔ بزرگ قرن حاضر بر یکدیگر: فوتبال و جهانیسازی.
درباره کتاب فوتبال چگونه جهان را توصیف می کند
«جهانیسازی» و «یکپارچگی جهانی» مفاهیم و پدیدههایی هستند که در دهههای اخیر همواره مورد توجه متفکران، نظریهپردازان و حاکمان کشورهای بزرگ قرار داشتهاند. افزایش بیشمار پیوندها و ارتباطات متقابلی که فراتر از دولتها و حتی جوامع چنان گسترده میشوند که نظام جدید جهانی را میسازند، تنها یکی از دهها تعریفی است که برای این پدیده بیان شده است. بسیاری بر این عقیدهاند که ادغام بازارهای جهانی در زمینههای تجارت، سرمایهگذاری مستقیم، جابهجایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در بستر سرمایهداری و آزادی بازار موجب خواهد شد تا جهان در برابر ابرقدرتهای جهانی بازار سرِ تسلیم فرود بیاورد و به همین ترتیب مرزهای ملی و حاکمیت دولتها نیز تضعیف و سهمخواهی ابرقدرتها از این «کیک جهانی» هر روز بیشتر شود. ایفای نقش اصلی و اساسی در این فرآیند را هم شرکتهای بزرگ چندملیتی و فراملی بر عهده دارند.
فوتبال یکی از برترین پدیدههای جهانی قرنِ حاضر است که بستر بسیار مناسبی برای گسترش مناسبات بین کشورها، ملتها وفرهنگهای گوناگون فراهم آورده و به محلی برای تجمع سرمایههای نهادهای بزرگ مالی و فراملی تبدیل شده است. راهاندازی لیگهای سراسری و پُربیننده و لحظهشماری برای شروع رقابت بین ستارههای جهانی، سیاستگذاریهای جهانی برای کشاندنِ پای رقابتهای داغ فوتبال به کشورهای کوچک و به دنبال آن گشودن درهای بازارهای جدید به روی محصولاتِ اسپانسرهای قدرتمند نهادهای جهانی فوتبال، که سرمایههایشان را به طمع سهم بیشتر از بازار به پای فوتبال میریزند، تنها بخشی از فرآیندی است که در ماشین غولآسای «فوتبال جهانی» در حال اجراست.
اگر گمان میکنید کتاب فوتبال چگونه جهان را توصیف می کند چیزی شبیه زندگینامه، داستان یا روایتهای رایج دربارهٔ فوتبال است آن را نخوانید، ولی اگر چیزی دربارهٔ فوتبال نمیدانید، شخصیتهای فوتبالی را نمیشناسید و از فوتبال بدتان هم میآید، این کتاب را بخوانید.
خواندن کتاب فوتبال چگونه جهان را توصیف می کند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که از فوتبال را دوست دارند یا از آن متنفر هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فوتبال چگونه جهان را توصیف می کند
ستارهسرخ بلگراد محبوبترین و موفقترین تیم صربستان است و، تقریباً شبیه هر باشگاه دیگری در اروپا و امریکای لاتین، هوادارانِ یاغیِ بیشماری دارد که قادرند به هولناکترین شکلِ ممکن خشن باشند، اما هوادارانِ خشنِ ستارهسرخ جایگاه افتخاریِ ویژه یا حتی چیزی فراتر از آن دارند. آنها برای سازماندهی بهترِ دارودستهٔ یاغی خود با مقامات باشگاه در ارتباطی تنگاتنگاند. سرکردههای تماشاگرانِ دوآتشه و بوقچیهایشان امکانات ویژهای، مانند بورس تحصیلی، از آنها میگیرند و باشگاه هم به عنوان بخشی از انواع بستههای تشویقی، بهشان فضایی در ساختمان اداریِ مرکزیِ باشگاه اختصاص داده که در تاپسیدر، یکی از بهترین منطقههای بلگراد، واقع شده است.
این هوادارانِ یاغی به وسیلهٔ ایجاد رعبووحشت نفوذ بسیاری در امور باشگاه دارند. چند ماه پیش از اینکه به بلگراد بروم تا دربارهٔ دست داشتن این باشگاه (و وابستگانش) در «جنگهای دههٔ ۹۰ بالکان» تحقیق کنم، گروهی از هواداران باشگاه به یکی از جلسات تمرینی تیم یورش برده بودند و سه بازیکن را با چوب، میلهٔ آهنی و چماق زده بودند. آنها معمولاً آنقدر هم خجالتی نیستند که بعد از هجومهای سراسری و خرابکاریهایشان شاهکارشان را در بوقوکرنا نکنند. هولیگانها، دربارهٔ این مورد بخصوص، خیلی رُک به خبرنگاران گفتند که دیگر تحمل اینهمه بیتعهدی در زمین را ندارند.
تنها یک تماس تلفنی لازم بود تا قرار مصاحبهای با مشتی از این دیوانهها در اتاق کنفرانس ساختمان اصلی باشگاه برایم هماهنگ شود.
حومهٔ بلگراد و اطراف استادیومِ ستارهسرخْ شوم و بدشگون به نظر میرسد. تعداد زیادی کلاغ روی بامِ استادیوم لانه کردهاند. هر وقت ستارهسرخ گل میزند و جمعیت از شادی منفجر میشود، کلاغها به پرواز درمیآیند، به همین خاطر میتوان از تمام شهر، با دیدن ابر سیاه کلاغهای در حال پرواز بر فراز افق، نتیجهٔ بازی را حدس زد. در آنسوی خیابانی که استادیوم قرار گرفته است، خانوادهٔ آرکان، بدنامترین جنگجو و گانگستر تاریخ صربستان، در قصر تازهساختی زندگی میکند که خود آرکان آن را با برجوباروهای وحشتانگیزش بنا کرده است. وقتی توقفم در نزدیکی آن خانه به درازا کشید، مرد غولپیکری با کاپشنِ سیاه چرمی ظاهر شد و میخواست بداند آنجا «چه غلطی» میکنم. من هم، که دربارهٔ قساوتهای بیرحمانهٔ مردان آرکان داستانهای فراوانی شنیده بودم، وانمود کردم توریست هستم و راهم را گم کردهام. خیلی مضطرب آدرسی از او پرسیدم و بهسرعت از آنجا دور شدم. آنجا و در غروب اولین روز حضورم در بلگراد، آسمان به کبودی میگرایید.
مترجمم ملاقاتی با درازا ــ یکی از سرکردههای تماشاگران ستارهسرخ که خودشان را اُلترا بد بویز۱ نامیدهاند ــ برایم ترتیب داده بود. درازا در عوض او را وادار کرده بود قول بدهد که این مصاحبه موجب کسب افتخار بیشتر برای باشگاه و جهانیسازی دستاوردهای هواداران ستارهسرخ خواهد شد. ششتا از همقطارانِ وراج درازا همراهیش میکنند. در نگاه اول، بخشِ نخست نامشان ــ اُلترا ــ اصلاً زیبنده نیست اما بخش دوم ــ بد بویز ــ خیلی به آنها میآید. اگر خالکوبیهای قرمز بزرگ اسمِ «دارودسته» شان را، که بر سرهای کچلشان خودنمایی میکند، در نظر نگیریم جوانان نسبتاً شریفی به نظر میآیند. درازا کتی پشمی به تن کرده است. سرِ بیشازحد بزرگ و موی آبوشانهکردهاش آدم را یاد دانشجوهای سال اول رشتهٔ فلسفه میاندازد. معلوم میشود دانشجوست و در باتلاق امتحانات سخت دانشگاه فرورفته است. رفقایش هم دستکمی از خودش ندارند. یکیشان دورتادور
سرش را تراشیده و نیمتنهٔ پوستیِ گشادی به تن دارد که آن را در طول ملاقاتمان درنمیآورد و بیشتر به آدمهایی شبیه است که وادار شده تا حقش را از دنیا بگیرد.
حجم
۲۵۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۵ صفحه
حجم
۲۵۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۵ صفحه