کتاب در ستایش شکوه علفزار

کتاب در ستایش شکوه علفزار گزیده‌ای از نقاشی‌های هنرمند مشهور، ونسان ونگوگ است که با تعدادی از اشعار شاعران سراسر جهان ترکیب شده است و کتابی دلپذیر را به وجود آورده است. این اثر به همت علی عبداللهی آماده و منتشر شده است.

ونسان ونگوگ یکی از بزرگ‌ترین نقاشان و هنرمندانی است که دنیا به خود دیده است. آثار بی نظیر او در سراسر جهان مشهور هستند و نمونه‌هایی از آن‌ها در خانه‌های تک تک مردم جای دارند و جایگاه ابدی و جاودانه برای این نقاش توانا ساخته‌اند. علاوه بر این، زندگی او نیز پر از فراز و نشیب‌هایی بود که داستانش را بسیار تاثیر گذار کرده است. در کتاب در ستایش شکوه علفزار بعد از دیدن گزیده‌هایی از آثار ونگوگ، اشعاری از شاعران سراسر جهان، مانند برتولت برشت، اوکتاویو پاز، ولادیمیر هولان و ... را می‌خوانیم.

کتاب در ستایش شکوه علفزار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از طرفداران کتاب‌های هنری هستید، از خواندن شعر لذت می‌برید و دوست دارید در نقاشی‌های زیبای ونگوگ سیر کنید، کتاب در ستایش شکوه علفزار، کتابی مناسب برای شما است. 

بخشی از کتاب در ستایش شکوه علفزار

کسی نخواهد گفت‌: آن زمان که درخت فندق

در باد تکان می‌خورد.

بلکه خواهند گفت‌: آن زمان که یاوه‌گو

کارگران را سرکوب می‌کرد.

کسی نخواهد گفت‌: آن زمان که کودک

سنگ‌ریزه را در تُنداب نهر قل می‌داد.

بلکه خواهند گفت‌: آن زمان که جنگ‌های بزرگ را تدارک می‌دیدند.

کسی نخواهد گفت‌: آن زمان که زن به اتاق وارد شد.

بلکه خواهند گفت‌: آن زمان که قدرت‌های بزرگ

علیه کارگران دست‌به‌یکی کردند.

و نیز کسی نخواهد گفت‌: روزگاری سخت تیره و تار بود.

بلکه خواهند گفت‌: چرا شاعران دم درکشیده بودند؟

برتولت برشت (شاعر آلمانی)

***

کنارمان زندگی می‌کنند

نمی‌شناسیم‌شان

نمی‌شناسندمان

ولی آنها هرازگاه

با ما سخن می‌گویند.

اوکتاویو پاز (شاعر مکزیکی)

***

سرد بود.

سیب‌زمینی‌ها را پوست کندیم.

دست‌هامان را آب زدیم.

موهامان را شانه کشیدیم.

شانه‌به‌دست، سر جای خود ایستادیم.

حتی شانه، همواره تردیدهایش را

در خاطر نگه می‌دارد:

زیرا که اشیاء چندان هم ساده نیستند.

یانیس ریتسوس (شاعر یونانی)

***

زیبایی او

عشق مرا ویران می‌کند

زیرا که با ویرانی وهم

واقعیت را ویران می‌کند

عشق او، زیبایی مرا ویران می‌کند

زیرا از آن دم که نقابی به من داده‌اند

حجابی نیز می‌طلبم.

سحرگاهی سنگین ...

دهکده‌ای

که تمام خروسان آن را

سر بریده‌اند.

ولادیمیر هولان (شاعر چک)