کتاب شکوه اشراق
معرفی کتاب شکوه اشراق
کتاب شکوه اشراق نوشته آتنا سرابی، اثری خواندنی است که به مخاطبان کمک میکند تا تعصبها و چارچوبهای ذهنی را بشکنند تا در مسیری از خودشناسی و موفقیت گام بردارند.
شکوه اشراق اثری از آتنا سرابی است. کتابی که ما را در مسیر شناخت خود حقیقی قرار میدهد. مسیری که به درخشش نهایی وجودمان منجر میشود و تواناییهای خاص هر کس را به او مینمایاند. این اثر به ما نشان میدهد با شکستن چارچوبهای ذهنی و تعصبهایی که داریم چطور میتوانیم مسیر زندگی خود را تغییر دهیم.
کتاب شکوه اشراق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام افرادی که دوست دارند خود حقیقی و تواناییهای بینظیرشان را بشناسند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شکوه اشراق
چیزی در خود حس کردم که نمیدانستم چیست، اما دریافتم که جایی در اعماق وجود من، یک حضورِ زنده به بند کشیده شده... و اینک در حال بیرون آمدن از بندهای اسارتش بود، بهناگاه چیزی شبیه یک ناقوس بلند در جان و تنم پیچید، گویا یک دگرگونی عظیم در حال وقوع بود؛ رویدادی که پیش از این منتظرش نبودم و هرگز دربارهاش چیزی نمیدانستم!
احساسی شبیه اینکه یک موجودِ دیگر در من زندگی میکند. انگار من دو نفر شدهام؛ یکی من با تمام منیتها و نواقصم، منی که از کودکی مثل همه آدمها زندگی میکردم و هر سال بزرگتر میشدم و رویدادهای مختلفی را تجربه میکردم، من با همین کالبد، نژاد و جنسیت خاص خود و دیگری آنکه در من در حال رشد کردن بود و فارغ از تمام این تعاریف و شکلها و فرمها! من زندگی میکردم، ولی او «رشد» میکرد! گویا در تمام رویدادها و تجاربی که پشتسر گذاشتهام، درواقع در حال پرورش او بودهام.
لحظهای جاودان بود آن دم که دریافتم یک حضور عظیم در این جسم کوچک با من زندگی میکند، آنقدر عظیم و گسترده که به درودیوار جسمم میکوبید و کلافهام میکرد، زیرا در این ظرف محدود و کوچک جا نمیشد! و هیچکس او را نمیدید، صدایش را نمیشنید و او را درک نمیکرد، حتی خودم... زیرا اصلاً او را نمیشناختم! اما از یک جایی به بعد از وقتی که عمیقتر دیدم، آگاهانهتر حضور یافتم و توجه و تمرکز بر خودم را آغاز کرده بودم، او مرا هر روز بیش از پیش با خودش روبهرو میکرد. او همانی بود که باید متجلی میشد. همان کسی که پیش از این زیر دستوپای غفلت، خودخواهی و ترسهای من پنهان بود! همان وجودی که در میان هیاهوی ذهن و ستیزهای نفسِ من، پنهان و بیصدا، گمنام و بیادعا در آن پیله محافظتشده در حال رشد و شکلگیری بود و در انتظار فرصتی برای متجلی شدن...! از یک جایی به بعد در مسیر زندگی از همان دم که ذهنم را به سوی خاموشی بردم تا بتواند بیتعصب و بیتعلق، تنها ناظر باشد و ساکت، از آنجایی که ارتباطی ژرفتر با دنیای درونم برقرار کردم و از همان دم که به خود آمدم، کمکم حضورش را درک کردم و زمزمههایش را شنیدم... تا اینکه... تا اینکه روزی او را دیدم. او را که در گوشهای از پهنه سرزمین درونم نشسته است، با تمام آگاهی دیدم...
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
حجم
۱۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
نظرات کاربران
حتی خوندن خلاصه یا تکه هایی از این کتاب جذاب و تاثیر گذاره اصلا تز دستش ندید چیزای خوبی بهتون یاد میده انگاری دروازه دیگه ای تو دنیا به روتون باز شده
هرچقدر از حس خوب این کتاب بگم کم گفتم به نظر من عالی بود خیلی نیاز داشتم به حرف های متفاوت و عمیق ، متشکرم از نویسنده که همچین اثری رو برامون به ارمغان گذاشته امیدوارم بتونم نور تابنده ای در این
خیلی کتاب خوبی بود سرشار از حس خوب 🥰
همیشه دنبال اینطور کتابی بودم که از خودشناسی تا خداشناسی رو نه با تعریف و اصطلاحات بلکه با نشان دادن و گذر کردن تو عمق زندگی بیان کنه، که تو این کتاب خیلی فصیح و کامل و دلنشین بیان شده
یکی از بهترین کتابهایی بود که خوندم
عالی بود