دانلود و خرید کتاب روباهی به نام پکس سارا پنی‌پکر ترجمه بهرنگ خسروی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب روباهی به نام پکس

کتاب روباهی به نام پکس

امتیاز:
۴.۵از ۷۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب روباهی به نام پکس

کتاب روباهی به نام پکس داستانی لطیف و تاثیرگذار از سارا پنی پکر با ترجمه بهرنگ خسروی است. این داستان درباره رابطه زیبا و عمیقی می‌گوید که میان یک پسربچه و روباهی که نجاتش داده است، به وجود می‌آید.

انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب روباهی به نام پکس

سارا پنی پکر در این کتاب از رابطه لطیف و زیبایی می‌گوید که میان پیتر و پکس به وجود می‌آید. پیتر زمانی که توله روباهی را نجات داد به بهترین دوستش تبدیل شد. آن‌ها واقعا جدایی ناپذیر بودند و پیتر که مادرش را از دست داده بود، به روباه دل بست. رابطه عاطفی عمیقی میان آن‌ها شکل گرفته بود اما این رابطه زیبا، درست زمانی که پدر پیتر مجبور شد به جنگ برود به خطر افتاد. پیتر باید نزد پدربزرگش می‌رفت و پدر از او خواست که روباهش را در جنگل رها کند. چیزی نگذشت که پیتر از این تصمیم پشیمان شد. او با پدربزرگش صحبت کرد و بالاخره تصمیمش را گرفت: او باید می‌رفت و پکس را برمی‌گرداند.

پیتر راه دراز و طولانی را طی کرد. او خسته و زخمی شده بود اما هنوز امیدوار بود. پکس هم انتظار او را می‌کشید. اما در طول این مدت، او به زندگی در حیات وحش خو گرفته بود...

کتاب روباهی به نام پکس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

نوجوانان را به خواندن داستان لطیف روباهی به نام پکس دعوت می‌کنیم.

درباره سارا پنی پکر 

سارا پِنی پِکر ۹ دسامبر ۱۹۵۱ در ماساچوست متولد شد. او نویسنده ادبیات کودکان است و تا به حال بیش از ۱۹ کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته است و جوایز زیادی را هم از آن خود کرده است. از میان آثار او می‌توان به مجموعه کلمنتین اشاره کرد که جایزه‌ بادبادک طلایی را برایش به ارمغان آورد. 

بخشی از کتاب روباهی به نام پکس

پیتر فکر کرد چیزی در حیاط پشتی در حال تکان خوردن است. بلافاصله از پنجره بیرون را نگاه کرد. بعد طوری که کسی متوجه نشود، مثل پدرش که به ته‌ریش روی صورتش دست می‌کشید، اشک‌هایش را پاک کرد. آخر کدام بچه‌ای به خاطر چنین چیزی گریه می‌کند؟

اصلاً برای چه گریه می‌کرد؟ او حالا دوازده سالش شده بود و از آخرین باری که گریه کرده بود، سال‌ها می‌گذشت. حتی مدتی قبل، وقتی در بازی بیس‌بال، «جان هوری‌هان» توپ را با چوب بیس‌بال سمت او شلیک کرده بود و پیتر با دست خالی آن را گرفته و انگشت شستش شکسته بود، با اینکه درد وحشتناکی داشت، اما او گریه نکرده بود. فقط وقتی با مربی‌اش منتظر نتیجهٔ عکس‌های رادیولوژی بودند، بی‌اختیار بدوبی‌راه گفته بود. بعد هم با خودش گفته بود: «مردباش.» اما امروز، نتوانست جلوی خودش را بگیرد و یک بار دیگر گریه کرد.

پیتر سربازی را از توی قوطی بیرون آورد و یاد روزی افتاد که یکی مثل آن را توی کشوی میز پدرش پیدا کرده بود. آن روز سرباز را بالا گرفته و پرسیده بود: «این چیه؟»

پدر پیتر هم دست دراز کرده و با مهربانی آن را گرفته بود. بعد هم جوابش را داده بود: «ها. این خیلی قدیمیه. وقتی بچه بودم این اسباب‌بازی مورد علاقه‌ام بود.»

«می‌شه مالِ من باشه؟»

پدر، سرباز را به پیتر داده و گفته بود: «آره حتماً.»

پیتر هم آن را طوری روی درگاه پنجره کنار تختش گذاشته بود که سر اسلحه سمت بیرون نشانه رفته بود، انگار که در حال دفاع کردن از خانه است. پیتر از این موضوع خیلی خوشحال بود، اما طولی نکشیده بود که پکس، سرباز اسباب‌بازی را دزدیده بود. انگار پکس هم مانند پیتر از آن اسباب‌بازی خوشش آمده بود و می‌خواست مال خودش باشد! پیتر از این شباهت خنده‌اش گرفته بود.

シ︎دختر کتابخونシ︎
۱۳۹۹/۱۲/۱۸

یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم😍😍 اگه کتاب های رئال دوس دارین پیشنهاد میکنم🧡

𝘙𝘖𝘡𝘈
۱۴۰۰/۰۱/۱۹

این کتابو قبلا خوندم قصه پیتر و پکس... جالب بود😍🌿 هیچ چیزی پیتر و پکس رو نمیتونه از هم جدا کنه..!!🌱 حتی جنگ!🌱

اللّٰهم صل علی محمد و آل محمد
۱۳۹۹/۱۲/۱۳

این کتاب فضای آرومی داره و شما رو درگیر احساسات شخصیت‌ها میکنه. البته به نظر من نویسنده می‌تونست آخر داستان رو جور دیگه‌ای تموم کنه، اما در کل کتاب خوبی بود.🙂🦊

𝘼𝙂𝘿`𝘚𝘶𝘨𝘢
۱۳۹۹/۱۲/۱۷

هیچ چیز نمی‌تواند«پیتر» و «پکس» را از هم جدا کند. هیچ چیز. حتی جنگ! از وقتی که پیتر، پکس را که توله‌روباهِ کوچکی بود نجات داد، آنها جدایی‌ناپذیر بودند. اما یک روز، اتفاقی باورنکردنی می‌افتد: پدر پیتر در ارتش ثبت نام

- بیشتر
شیلا در جستجوی خوشبختی
۱۴۰۰/۰۸/۰۹

با اینکه دیگه نوجون نیستم ولی خوشم اومد و از این به بعد حتما از این رده سنی باز کتاب میخونم 😊🤗 و در آینده برای بچه هام هم میخرم 54.

دختر کتاب خوان 📖 🌸
۱۴۰۰/۰۱/۱۹

این کتاب بی نظیره 😍 من نسخه ی چاپی این کتاب را دارم واقعاً عالیییی و محشره هرچی بگم بازم کم‌‌ گفتم 🤩💕 درمورد یک روباهی به نام پکس و یک پسر به نام پیتر هست که باهم دوست هستن و هیچ

- بیشتر
Elham jannesari
۱۴۰۰/۰۴/۰۹

پیتر بچه روباهی را نجات میدهد و از او مراقبت میکند. آن ها حسابی به هم وابسته میشوند تا اینکه یک روز، جدایی فرا میرسد. پکس مجبور میشود به زندگی سخت در جنگل خو کند و پیتر پشیمان از این

- بیشتر
رضا
۱۴۰۱/۰۳/۰۷

عالی.. دیگه بیشتر از این حرفی ندارم. ممنون از طاقچه که به بینهایت اضافه کردی 🌷🏅🏅🏅❤

A.M
۱۴۰۰/۱۰/۱۱

سلام یکی از بهترینای پرتقاله خیلی خیلی کتاب تاثیر گذاریه حتما بخونید

mahdel
۱۳۹۹/۱۲/۲۲

عالیه 🌻 البته من از طاقچه نخریدم و نخوندم🌼 از کتابخونه امانت گرفتم و عالی بود بهتون پیشنهاد میکنم☀️

انگار یک قسمت مهم از وجودش، گم شده بود.
𝘙𝘖𝘡𝘈
«نه. نمی‌خوام بمونی. همیشه درِ ایوان رو برات باز می‌ذارم، ولی تو باید بری.»
ن. عادل
پکس با سرعت برگشت. ناله کرد، و اشک‌های پیتر را لیسید.
ن. عادل
پکس از خواب پرید
ن. عادل
با خودش فکر کرد که توی این هفته، چندتا بچه از خواب بیدار شده بودند و از آن روز به بعد دیگر زندگیشان مثل قبل نبود؛ پدر یا مادرشان به جنگ رفته بودند و شاید هیچ‌وقت به خانه برنمی‌گشتند؛ البته این دردناک‌ترین اتفاق بود. اما اتفاق‌های کوچک‌تر چطور؟ چندتا کودک بودند که چند ماه یک بار برادر و خواهرشان را می‌دیدند؟ چندتا دوست باید از هم خداحافظی می‌کردند؟ چندتا کودک گرسنه مانده بودند؟ چند نفر باید خانهٔ خود را ترک می‌کردند؟ چند حیوان خانگی باید رها می‌شدند تا از خودشان محافظت کنند؟ چرا کسی این چیزها را به حساب نمی‌آورد؟ وُولا گفته بود: «مردم باید بدونن که برای جنگ باید چه بهایی بپردازن و چه چیزهایی رو از دست بدن.» ولی مگر همین‌ها هم، بهای جنگ نبودند؟
المپیان؟:)
پکس با سرعت سمت بوته‌ها دوید. بعد چرخید تا پسر را نگاه کند.
ن. عادل
حتی وقتی حقیقت جلوی روته، می‌تونه دیدنش خیلی سخت باشه. همین‌طور وقتی حقیقت دربارهٔ خودته، اگه نخوای بدونی، حاضری هر کاری بکنی که قایمش کنی
vania
«نه. نمی‌خوام بمونی. همیشه درِ ایوان رو برات باز می‌ذارم، ولی تو باید بری.
ن. عادل
«نه. نمی‌خوام بمونی. همیشه درِ ایوان رو برات باز می‌ذارم، ولی تو باید بری.»
ن. عادل
[] ‫ Bristle به معنای حالت تهاجمی است. نویسنده این نام را به این دلیل به روباه ماده داده که مدام حالت تهاجمی دارد. [] ‫ Runt به معنای تنبل و دست و پا چلفتی. نویسنده در اینجا نامی که خواهرش او را صدا می‌زند به او داده است. [] از آنجا که در انگلیسی «Fox» به معنی روباه است، پیتر «Pax» را شبیه روباه می‌داند.
المپیان؟:)
پیتر دوباره گفت: «برو!»
ن. عادل
پکس سمت روباه پیر برگشت. بله این کارها رو می‌کنن. البته صاحبم نه، هیچ‌وقت! اما پدرش چرا. روباه پیر انگار با شنیدن این حرف پکس پیرتر شد. به سختی روی پاهای عقبی‌اش برخاست. یعنی آدم‌ها هنوز هم بی‌تفاوتن؟ اونجایی که من زندگی می‌کردم، بی‌تفاوت بودن. پکس تعجب کرد. بی‌تفاوت؟ زمین رو شخم می‌زدن و بدون اطلاع، موش‌ها رو می‌کشتن. روی رودخونه سد می‌ساختن و باعث مرگ ماهی‌ها می‌شدن... حالا هنوز هم بی‌تفاوت هستن؟ پکس یادش آمد، یک بار پدر پیتر می‌خواست درختی را قطع کند. اما پیتر از درخت بالا رفته بود تا آشیانهٔ یک پرنده را پایین بیاورد و روی درخت دیگری بگذارد.
ن. عادل
یه سری وسایل هم برات گرفتم.
ن. عادل
وُولا نشست و ادامه داد: «اینجا هر چیزی که نیاز داشته باشم هست. به غیر از این آرامش هم دارم.» پیتر پرسید: «برای اینکه اینجا خیلی ساکته؟» وُولا جواب داد: «نه. چون دقیقاً جایی هستم که باید باشم و کاری رو انجام می‌دم که قراره انجام بدم... آرامش یعنی این! حالا غذاتو بخور.»
المپیان؟:)
خودم رو فراموش کرده بودم.
vania
پیتر، راه زیادی آمده بود...
ن. عادل
پیتر نمی‌خواست گریه کند، بنابراین پلک‌هایش را محکم بست و گفت: «من عصبانی نیستم. فقط مسئله اینه که من هیچ‌کدوم از این اتفاقات رو انتخاب نکردم. من انتخاب نکردم که جنگ اتفاق بیفته. من انتخاب نکردم که پدرم بره تو ارتش. من انتخاب نکردم که خونه‌ام رو ترک کنم. من انتخاب نکردم که به خونهٔ پدربزرگم برم. حتی رها کردن حیوونی که پنج سال ازش مراقبت کردم هم انتخاب من نبود.» وُولا جواب داد: «تو یه بچه‌ای. انتخاب‌های زیادی نداری. اگه منم جای تو بودم، عصبانی می‌شدم. رسماً عصبانی می‌شدم.»
المپیان؟:)
پدرت هم همون مدرسه می‌رفت و پیاده می‌رفت
ن. عادل
«اگر یک نِی در جهت جریان آب قرار گرفته باشد، آب از درون آن عبور خواهد کرد، اما اگر عمود بر جریان آب قرار بگیرد، نه! معنی این چیه؟» وُولا جواب داد: «یعنی در جهت جریان آب قرار بگیر، پسر.»
المپیان؟:)
«ممنون. پیاده یا با اتوبوس؟»
ن. عادل

حجم

۶۰۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۶۰۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان