کتاب روباهی به نام پکس
معرفی کتاب روباهی به نام پکس
کتاب روباهی به نام پکس داستانی لطیف و تاثیرگذار از سارا پنی پکر با ترجمه بهرنگ خسروی است. این داستان درباره رابطه زیبا و عمیقی میگوید که میان یک پسربچه و روباهی که نجاتش داده است، به وجود میآید.
انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب روباهی به نام پکس
سارا پنی پکر در این کتاب از رابطه لطیف و زیبایی میگوید که میان پیتر و پکس به وجود میآید. پیتر زمانی که توله روباهی را نجات داد به بهترین دوستش تبدیل شد. آنها واقعا جدایی ناپذیر بودند و پیتر که مادرش را از دست داده بود، به روباه دل بست. رابطه عاطفی عمیقی میان آنها شکل گرفته بود اما این رابطه زیبا، درست زمانی که پدر پیتر مجبور شد به جنگ برود به خطر افتاد. پیتر باید نزد پدربزرگش میرفت و پدر از او خواست که روباهش را در جنگل رها کند. چیزی نگذشت که پیتر از این تصمیم پشیمان شد. او با پدربزرگش صحبت کرد و بالاخره تصمیمش را گرفت: او باید میرفت و پکس را برمیگرداند.
پیتر راه دراز و طولانی را طی کرد. او خسته و زخمی شده بود اما هنوز امیدوار بود. پکس هم انتظار او را میکشید. اما در طول این مدت، او به زندگی در حیات وحش خو گرفته بود...
کتاب روباهی به نام پکس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان را به خواندن داستان لطیف روباهی به نام پکس دعوت میکنیم.
درباره سارا پنی پکر
سارا پِنی پِکر ۹ دسامبر ۱۹۵۱ در ماساچوست متولد شد. او نویسنده ادبیات کودکان است و تا به حال بیش از ۱۹ کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته است و جوایز زیادی را هم از آن خود کرده است. از میان آثار او میتوان به مجموعه کلمنتین اشاره کرد که جایزه بادبادک طلایی را برایش به ارمغان آورد.
بخشی از کتاب روباهی به نام پکس
پیتر فکر کرد چیزی در حیاط پشتی در حال تکان خوردن است. بلافاصله از پنجره بیرون را نگاه کرد. بعد طوری که کسی متوجه نشود، مثل پدرش که به تهریش روی صورتش دست میکشید، اشکهایش را پاک کرد. آخر کدام بچهای به خاطر چنین چیزی گریه میکند؟
اصلاً برای چه گریه میکرد؟ او حالا دوازده سالش شده بود و از آخرین باری که گریه کرده بود، سالها میگذشت. حتی مدتی قبل، وقتی در بازی بیسبال، «جان هوریهان» توپ را با چوب بیسبال سمت او شلیک کرده بود و پیتر با دست خالی آن را گرفته و انگشت شستش شکسته بود، با اینکه درد وحشتناکی داشت، اما او گریه نکرده بود. فقط وقتی با مربیاش منتظر نتیجهٔ عکسهای رادیولوژی بودند، بیاختیار بدوبیراه گفته بود. بعد هم با خودش گفته بود: «مردباش.» اما امروز، نتوانست جلوی خودش را بگیرد و یک بار دیگر گریه کرد.
پیتر سربازی را از توی قوطی بیرون آورد و یاد روزی افتاد که یکی مثل آن را توی کشوی میز پدرش پیدا کرده بود. آن روز سرباز را بالا گرفته و پرسیده بود: «این چیه؟»
پدر پیتر هم دست دراز کرده و با مهربانی آن را گرفته بود. بعد هم جوابش را داده بود: «ها. این خیلی قدیمیه. وقتی بچه بودم این اسباببازی مورد علاقهام بود.»
«میشه مالِ من باشه؟»
پدر، سرباز را به پیتر داده و گفته بود: «آره حتماً.»
پیتر هم آن را طوری روی درگاه پنجره کنار تختش گذاشته بود که سر اسلحه سمت بیرون نشانه رفته بود، انگار که در حال دفاع کردن از خانه است. پیتر از این موضوع خیلی خوشحال بود، اما طولی نکشیده بود که پکس، سرباز اسباببازی را دزدیده بود. انگار پکس هم مانند پیتر از آن اسباببازی خوشش آمده بود و میخواست مال خودش باشد! پیتر از این شباهت خندهاش گرفته بود.
حجم
۶۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۶۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
نظرات کاربران
یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم😍😍 اگه کتاب های رئال دوس دارین پیشنهاد میکنم🧡
این کتابو قبلا خوندم قصه پیتر و پکس... جالب بود😍🌿 هیچ چیزی پیتر و پکس رو نمیتونه از هم جدا کنه..!!🌱 حتی جنگ!🌱
این کتاب فضای آرومی داره و شما رو درگیر احساسات شخصیتها میکنه. البته به نظر من نویسنده میتونست آخر داستان رو جور دیگهای تموم کنه، اما در کل کتاب خوبی بود.🙂🦊
هیچ چیز نمیتواند«پیتر» و «پکس» را از هم جدا کند. هیچ چیز. حتی جنگ! از وقتی که پیتر، پکس را که تولهروباهِ کوچکی بود نجات داد، آنها جداییناپذیر بودند. اما یک روز، اتفاقی باورنکردنی میافتد: پدر پیتر در ارتش ثبت نام
با اینکه دیگه نوجون نیستم ولی خوشم اومد و از این به بعد حتما از این رده سنی باز کتاب میخونم 😊🤗 و در آینده برای بچه هام هم میخرم 54.
این کتاب بی نظیره 😍 من نسخه ی چاپی این کتاب را دارم واقعاً عالیییی و محشره هرچی بگم بازم کم گفتم 🤩💕 درمورد یک روباهی به نام پکس و یک پسر به نام پیتر هست که باهم دوست هستن و هیچ
پیتر بچه روباهی را نجات میدهد و از او مراقبت میکند. آن ها حسابی به هم وابسته میشوند تا اینکه یک روز، جدایی فرا میرسد. پکس مجبور میشود به زندگی سخت در جنگل خو کند و پیتر پشیمان از این
عالی.. دیگه بیشتر از این حرفی ندارم. ممنون از طاقچه که به بینهایت اضافه کردی 🌷🏅🏅🏅❤
سلام یکی از بهترینای پرتقاله خیلی خیلی کتاب تاثیر گذاریه حتما بخونید
عالیه 🌻 البته من از طاقچه نخریدم و نخوندم🌼 از کتابخونه امانت گرفتم و عالی بود بهتون پیشنهاد میکنم☀️