کتاب آپارتمان، دریا
معرفی کتاب آپارتمان، دریا
کتاب آپارتمان، دریا سفری به مرز میان، خیال، رویا و واقعیت از احمدرضا احمدی است. داستانی زیبا و لطیف که از زندگی مردی با آرزوهای زیبا میگوید.
درباره کتاب آپارتمان، دریا
راوی داستان مردی است که از همسرش جدا شده است. اما همچنان همسرش به او زنگ میزند. او در آپارتمانی زندگی میکند و باید به زودی آن را تخلیه کند. در همین احوالات از رویاهایش میگوید. رویای داشتن خانهای مشرف به دریا، هنر معماران ایتالیایی و فرانسوی. اما این رویاهای زیبا، متفاوت از زندگی واقعی او است. او از پنجره خانهاش دختری چشم عسلی با گیسوان بلوطی را میبیند.
با خواندن این داستان به سرگردانیها، رویاها و خیالات او سفر میکنیم. دوباره به زندگی واقعی باز میگردیم و زندگی را از سر میگیریم. همراه مرد از دختر چشم عسلی با گیسوان بلوطی چشم برنمیداریم و از قید و بندهای زیادی رها میشویم.
کتاب آپارتمان، دریا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستانهای ایرانی لذت میبرید و اگر از دوستداران آثار احمدرضا احمدی هستید، خواندن کتاب آپارتمان، دریا را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی، نویسنده، شاعر، نقاش و ویراستار ایرانی در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان به دنیا آمد. او مدتی را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به فعالیت پرداخت. احمدرضا احمدی بنیانگذار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰، در شعر معاصر ایران است. این سبک بعدتر به حرکتی مدرنیستی تبدیل شد که داستان، نمایشنامه، سینما، موسیقی و نقاشی را تحت تاثیر قرار داد. احمدی در سال ۱۳۴۳ به همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کرد. انتشار دو شماره از مجله طرفه و تعدادی کتاب در زمینه شعر و داستان از فعالیتهای این گروه است.
احمدرضا احمدی به عنوان شاعر برگزیده جایزهی بیژن جلالی در سال ۱۳۸۵ انتخاب شد. او همچنین در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن بود.
حجم
۶۹۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۶۹۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
نظرات کاربران
عالی بود. آنقدر فوقالعاده که احساس می کنی کل داستان یک شعر است. ذهن خیال پرداز و رویایی نویسنده فضاهای بی نظیری را تصویر کرده است. از پاریس، فلسفه، پزشکی، روستا، طبیعت، عشق..
دیگر رویایی نیست. هرچه هست واقعیت گزنده ی روزها و شب هاست. پیری آرام آرام همه رویاها را نابود میکند. همه رویاهای من از پنجره بیمارستان به آسمان پرتاب شده است. همه رویاهای مرا بیمارستان ها با پرستارانی که در شب های طویل زمستان
عالی بود