دانلود و خرید کتاب راز دختر استیو جابز لیزا برنان جابز ترجمه مژده محمدی
تصویر جلد کتاب راز دختر استیو جابز

کتاب راز دختر استیو جابز

معرفی کتاب راز دختر استیو جابز

کتاب راز دختر استیو جابز داستانی از لیزا برنان جابز، دختر استیو جابز، بنیان‌گذار شرکت اپل است. این کتاب روایت جدیدی از زندگی استیو جابز است. مردی که تا امروز نمی‌شناختیم. 

درباره کتاب راز دختر استیو جابز

همه ما استیو جابز را به عنوان یکی از موفق‌ترین کارآفرینان دنیا، مدیر و بنیانگذار شرکت اپل و مردی بسیار ثروتمند می‌دانیم. پدر تمام سیب‌های گاز زده دنیا که بر اثر ابتلا به سرطان لوزالمعده از دنیا رفت اما نامش در دنیا جاودانه مانده است. اما آیا زندگی کاری او و موفقیت‌های پی در پی شرکت اپل، تمام هویت او را شکل می‌دهد؟ لیزا برنان جابز در کتاب راز دختر استیو جابز، چهره دیگری از این مرد را به ما نشان می‌دهد. لیزا اولین فرزند او است. اما با این حال استیو جابز تا مدت‌ها خود را پدر او نمی‌دانست و این موضوع را انکار می‌کرد. بعد با یک آزمایش دی‌ان‌ای به او ثابت شد که این دختر فرزند حقیقی او است. 

رابطه لیزا و پدرش رابطه پرتنشی بود. در سال‌های ابتدایی زندگی او عملا ارتباطی میان آن‌ها وجود نداشت اما بعدها استیو با پذیرفتن این موضوع مسئولیتش را در قبال دخترش انجام داد. پدری که تولد دخترش را فراموش می‌کرد و پیغام‌هایش را جواب نمی‌داد بعدها با یک عذرخواهی از او، یک پایان سینمایی برای رابطه‌شان ساخت. 

کتاب راز دختر استیو جابز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از خواندن کتاب‌های زندگی‌نامه لذت می‌برید، کتاب راز دختر استیو جابز را به شما پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره لیزا برنان جابز

لیزا نیکول برنان جابز ۱۷ مه ۱۹۷۸ متولد شد. مادر او کریس ان برنان هیچگاه با پدرش ازدواج نکرد و خود او هم تا سال‌های سال حاضر نبود مسئولیت دخترش را بپذیرد. بعد از مدتی با تشکیل پرونده قضایی، گزارش‌های رسانه‌ای و در نهایت اثبات پدری او از طریق آزمایش دی‌ان‌ای مسئولیتش را پذیرفت. یکی از رایانه‌های تجاری اولیه اپل، Apple Lisa، به نام برنان جابز نامگذاری شده است. لیزا در حال حاضر نویسنده و روزنامه‌نگار است. 

بخشی از کتاب راز دختر استیو جابز

از وقتی به یاد دارم تا هفت‌سالگی، من و مادرم همیشه در حال اثاث‌کشی به خانه این و آن بودیم، به‌خاطر اوضاع بد مالی گاهی خانه دوستان می‌ماندیم. گاهی مستأجر یک مستأجر دیگر می‌شدیم و از وسایل آن‌ها استفاده می‌کردیم. این روند ادامه داشت تا اینکه آخرین‌بار مستأجر کسی بودیم و او بدون اطلاع ما یخچال را فروخت. فردای آن روز مادرم با پدرم تماس گرفت و از او پول بیشتری درخواست کرد. پدرم دویست دلار به نفقه ماهانه من اضافه کرد و بعد ما به آپارتمانی در طبقه همکف ساختمانی در خیابان چنینگ در پالو آلتو اثاث‌کشی کردیم.

اینجا اولین خانه‌ای بود که مادرم به اسم خودش اجاره کرد و حالا این خانه فقط مال ما بود.

منظره خانه ما ساختمانی با آجرهای قهوه‌ای‌رنگ، محوشده در انبوهی از پیچک‌ها بود. جلوی ساختمان زمینی شبیه چمن‌زار با دو درخت خمیدهٔ بلوط دیده می‌شد. درختان و پیچک‌ها غرق تار عنکبوت شده بودند و به‌سختی می‌شد آن خانه را دید.

فردای روزی که از «تاهو» برگشتیم، پدرم از ما خواست به خانه‌اش برویم. چند سالی می‌شد که او را ندیده بودم، بعد از آن روز هم چند سال گذشت تا دوباره او را دیدم. خاطره دیدن خانه عجیب پدرم، در ذهنم آن‌چنان محو است که گاهی شک می‌کنم، چنین روزی را دیده‌ام.

او با پورشه‌اش دنبال ما آمد.

خانه هیچ مبلمانی نداشت، اما اتاق‌هایی بزرگ و دلباز داشت. در یکی از اتاق‌های مرطوب و بزرگ، جایی شبیه اتاق موسیقی کلیسا پیدا کردیم. جعبه‌ای چوبی از پدال پایی و دو اتاق با دیوارهایی پوشیده از صدها لوله کوچک و بزرگ. بعضی از لوله‌ها آن‌قدر بزرگ بود که می‌توانستم واردش شوم و بعضی کوچک‌تر از ناخن انگشت کوچک من بود. هرکدام در حفره‌ای مخصوص جا گرفته بود.

من آسانسور را پیدا کردم و چندبار بالاوپایین رفتم تا اینکه بالأخره استیو گفت: «بسه!»

tahereh
۱۴۰۰/۰۴/۰۸

توصیفات دوران نوجوانی اش برام یادآور دوران تلخی معلق بودن خودم رو می‌کرد شاید در سطحی کمی پایین‌تر همیشه نگران احساس دیگران نسبت به خودم بودم آیا واقعا دوستم دارند؟ کاش به نوجوان هامون بیشتر عشق بدیم

Soldie. Haj Qasim
۱۳۹۹/۱۰/۱۲

درختان و پیچک ها غرق تار عنکبوت شده بودند و ب سختی میشد آن خانه ر دید...؛) #قسمتی_ازکتاب `من ک از خوندن این کتاب لذتی ک باید می بردم رو احساس کردم.! توی این تاب از نظر من آدم هر متنش

- بیشتر
آیناز ر
۱۴۰۰/۰۹/۱۹

اوایل کتاب خوب بود دوست داشتم بعدش بیهوده‌گویی و خاطرات بود

sina
۱۴۰۰/۰۵/۱۱

کتاب خوبی است ۵۰٪ تخفیف با کد QSVUUC9FNK اخرین روز استفاده اش است

کاربر 1436468
۱۴۰۲/۱۰/۰۸

نمیدونم چرا احساس کردم اخلاقم مثل مادره است دخترمم هم باهام مثل لیزاست

منتقد همچون فراستی
۱۴۰۰/۰۵/۱۱

پدر ها همه همین طوری اند کاش دختر اقای جابز کمی قدردان بود و ازخوبی های دختر جابزبودن هم میگفت خدا به هرکسی این نعمت رو نمیده متاسفم راجع به ی اسطوره زبان میچرخه وبدن میگن

اما علت شکستش این بود که نمی‌دانست فقط کیفیت محصولات نبود که آن ایده‌ها را به پول تبدیل می‌کرد، بلکه ادراک کسب‌وکار مثل بازاریابی و استراتژی چگونه عمل کردن هم اهمیت زیادی داشت.
Reyhan Sadeghi
خواسته‌های ضعیف، تو را در برابر ناامیدی محافظت می‌کنند؛ اما هیچ‌چیز بیشتر از یک تباهی آشکارا، برای تو امن نیست.
کاربر ۴۸۶۴۴۶۳

حجم

۵۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

حجم

۵۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۲ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
۱۱,۲۵۰
۷۰%
تومان