دانلود و خرید کتاب مادر شمشادها نرجس شکوریان‌فرد
تصویر جلد کتاب مادر شمشادها

کتاب مادر شمشادها

انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۳از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مادر شمشادها

کتاب مادر شمشادها نوشته نرجس شکوریان‌فرد است. این کتاب روایت یک خانواده ایرانی است و سرگذشت زنی شجاع. کتاب مادر شمشادها روایت مادران شهید موحدی است که یکی در زمان انقلاب و دیگری در جنگ ایران و عراق شهید شدند.

داستان براساس واقعیت است اما با زبانی خواندنی و گیرا خواننده را با خود همراه می‌کند و روایتی جذاب و پرکشش به او ارائه می‌کند. کتاب مادر شمشادها همراه شدن با واقعیت در دنیای داستان است.

این کتاب جلد دوم از مجموعه از او است که به روایت‌های واقعی می‌پردازد.

خواندن کتاب مادر شمشادها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های واقعی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب مادر شمشادها

نشستم مقابل ضریح امام هشتم. دلم از خوش‌حالی غنج می‌رفت. سرم را بالا آوردم. نگاهی به حرم کردم. خجالت کشیدم. چشمانم را زیر انداختم و آرام گفتم: آقا می‌شود برای ما یک پسر خوب بخواهی. و لبم را گزیدم. یاد نماز جعفر طیار افتادم. یک شوری پیدا کردم برای خواندنش. شور عروسی شانزده ساله که یک دوماهه هم همراهش بود. با امیدی قامت بستم و نماز را خواندم. دعای شیرین بعد از نماز را همان‌جا نشستم و حفظ کردم. بس که شکرقند شده بود برای روح پرتلاطم من.

سُبحانَ مَن لَبِسَ العز و الوقار و...

همان‌جا همهٔ بچه‌هایم را سپردم دست آقا. این را که به داماد منتظر گفتم، از تقصیر دیر آمدنم گذشت و گفت: همهٔ بچه‌ها؟! مگر چند تا می‌خواهیم؟

گفتم: با این اولیش که تو راهه، بقیه‌اش را نمی‌دونم.

چشمانش گشاد شد و صورتش از لبخندی که بعد شد خنده، باز شد. یادش رفت که چقدر منتظرم نشسته. یک‌هو دلمان تنگ شد برای بچه‌هایمان که هنوز یکی‌شان هم به دنیا نیامده بود.

پانزده روز از بهار گذشته بود که محمدرضا به دنیا آمد.

ما دو تا با دیدن بچه فقط خندیدیم. همه تعجب می‌کردند از سرخوشی‌مان. کلا خیلی باهم که بودیم، خوش می‌گذشت. حالا منِ هفده ساله مادر شده بودم. او هم بابا.

حسین
۱۴۰۰/۰۲/۰۲

کتاب مختصر وجذابی بود .به مادرانی که می خواهند فرزندانی غیور وسرافراز. تربیت کنند توصیه می کنم این کتاب را بخوانند

کاربر ۵۸۵۵۳۴
۱۳۹۹/۰۹/۰۷

کتاب روایتی زیبا از یک مادر که فرزندش در طول زندگی با فراز ونشیبهای زیادی در گیر میشود ،تا که در گیر جنگ میشودو....

M.jafari
۱۴۰۰/۰۵/۰۲

واقعا خوب بود، داستان زندگی یک خانواده بی نظیر ،از زبان مادری مهربان و دل سوخته و روایتی که بوی ایثار و شهادت میداد ....واقعا از خوندنش لذت بردم و توانستم قدری چنین انسان های بزرگی را بیشتر بشناسم

fnqdy
۱۴۰۲/۰۸/۲۶

کوتاه و روان یک ساعتی میشه خوند و واقعا تاثیر گذار اصلا آدم میمونه که یه مادر چطور می‌تونه اینقدر قوی و باایمان باشه ان شاءالله خدا مارو هم در راه اسلام ثابت قدم نگه داره

reyhaneh1
۱۴۰۲/۰۷/۲۱

حتما بخوانید، متن روان و حجم کمی داشت. من که با خواندن این کتابها می فهمم برای رسیدن به پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و... چه فداکاری های بزرگی که سالها و قرن‌ها هم بگذرد کمرنگ نمی شود و

- بیشتر
عاشق کتاب
۱۴۰۱/۰۱/۰۳

خدایا چه دلی دارن این مادرای شهدا . گاهی وقتا سعی میکنم خودمو بذارم جای این مادرا ولی میبینم من اصلا همچین صبر و طاقتی ندارم . چه طور بعضی از این مادران شهدا ۴۰ ساله منتظر بچه هاشون هستن

- بیشتر
آر-طاقچه
۱۴۰۰/۱۰/۲۹

بسیار خوب احسنت به این نادر

1370
۱۴۰۰/۰۴/۲۴

حتما بخونیدش

طلوع فجر
۱۳۹۹/۰۸/۲۶

سلام من کتاب خریداری کردم ولی بارگذاری نمیشه

هوایت که می‌کنم، نگاه به آب می‌اندازم. عمق دریا را که نمی‌توانم ببینم. تو کجای این آب، سرخِ آبی شده‌ای، نمی‌دانم. شنیده‌ام در آب شهید شدن و ماندن سخت‌تر است تا روی خاک و در خاک نهفتن. نمی‌دانم مادر. ولی هرچه هست زیبایی و دامادی تو فراتر از همهٔ دامادهاست. قبر که نداری تا برایت گل بیارم و نقل بپاشم. فرشته‌ها وکیل من که برایت جشن مفصل بگیرند. محمدعلی و امیر هم که ساقدوشت هستند. به‌به از این داماد و از این ساقدوش‌ها.
مجهول
هرکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
مجهول
گلی گم‌کرده‌ام می‌جویم او را به هر گل می‌رسم می‌بویم او را گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت
مجهول
مادر! برای آمدنت نماز جعفر طیار خواندم و از امامت خواستمت. هزاران بار برای تو نماز می‌خوانم و به پابوس آقا می‌روم و تا ابد ممنونش می‌مانم، به‌خاطر محمدعلی، امیر و محمودرضا که هنوز حاضرید و ناظرید و مایهٔ برکت. شماها نیستید، اما برکت حرکت درستتان، دنیا را تکان داده. هرجا که اسلام رفته، اسم خمینی و مرام یارانش هم در ادامه‌اش آن‌جا را از سکوت مقابل ظلم آمریکا درآورده است. دنیا می‌گذرد و شماها آمده بودید که در این «رهگذر» نمانید. خوش به حالتان که این را فهمیدید و بد به حال آن‌هایی که در این «رهگذر» ساکن شده‌اند و خدا از آن‌ها نگذرد که برای بقای خودشان، چقدر به ایران اسلامی خیانت کردند و می‌کنند. اما خیالتان راحت که آخر «ما هم خدایی داریم.»
مجهول

حجم

۳۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۳۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۱۰۰
تومان