دانلود و خرید کتاب اسکارلت الکساندرا ریپلی ترجمه مریم بیات
تصویر جلد کتاب اسکارلت

کتاب اسکارلت

انتشارات:نشر آسیم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اسکارلت

کتاب اسکارلت نوشته الکساندارا ریپلی و ترجمه مریم بیات ادامه‌ی رمان بر باد رفته شاهکار مارگارت میچل است. این داستان با بازگشت اسکارلت اوهارا، قهرمان داستان به تارا آغاز می‌شود و عشق و پختگی اسکارلت را نشان می‌دهد...

از روی این کتاب مینی سریالی هم با بازی تیموتی دالتون ساخته شد. 

درباره کتاب اسکارلت

اسکارلت اوهارا که قهرمان جسور و بی‌پروای کتاب بر باد رفته است، حالا در این داستان با نام اسکارلت اوهارا هامیلتون کندی باتلر به تارا بازمی‌گردد. او در این داستان از دختری جوان، جسور و بی‌پروا به زنی شجاع و قوی تبدیل شده است. زنی که با تمام سختی‌های زندگی قوی‌تر از قبلش به زندگی کردن ادامه می‌دهد و برای رسیدن به هدفش تلاش می‌کند. 

الکساندرا ریپلی در کتاب اسکارلت بیشتر به زندگی، شخصیت و تفکرات اسکارلت پرداخته است. او در این داستان به پختگی می‌رسد. عشق واقعی را پیدا می‌کند و در نهایت به خواستگاری اشلی که آرزو و خواسته دیرینه‌اش بود، پاسخ منفی می‌دهد چرا که عشق حقیقی را پیدا کرده است... 

کتاب اسکارلت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران ادبیات کلاسیک دنیا از خواندن کتاب اسکارلت لذت می‌برند. اگر برباد رفته را خوانده و دوست داشته‌اید، حتما این کتاب را بخوانید.

درباره الکساندرا ریپلی

الکساندرا ریپلی ۸ ژانویه ۱۹۳۴ در کارولینای جنوبی متولد شد. او با نوشتن کتاب اسکارلت که ادامه رمان بر باد رفته بود، به شهرت رسید. الکساندار ریپلی ۱۰ ژانویه ۲۰۰۴ در ویرجینیا چشم از دنیا فروبست.

بخشی از کتاب اسکارلت

اسکارلت بر روی دو زانو کنار بستر او افتاد. «مامی، منم اسکارلت، اسکارلت تو. خواهشم می‌کنم ناخوش نشو، مامی. من طاقتش را ندارم، تو دیگه نه.» سرش را کنار شانه لاغر و استخوانی او روی بستر گذاشت و مانند بچه‌ای ترسیده گریه کرد.

دستی سبک سرخم شده‌اش را نوازش کرد «گریه نکن، بچه‌جون. هیچ چیزی اونقدا بد نیست که نشه درسش کرد.»

«همه چیز.» اسکارلت زاری‌کنان گفت: «همه چیز خراب شده، مامی.»

«ش ش، فقط یه فنجون دیگه، اونوقت یک فنجون خوشگل دیگه. بعداً می‌تونی همونطور که مامی قول داده بود مهمونی چایی‌تو بدی.»

اسکارلت وحشتزده خود را عقب کشید. به صورت مامی خیره شد و عشقی درخشان در چشمهای تهی‌اش دید، چشمهایی که وی را نمی‌دید.

زیر لب گفت: «نه.» نمی‌توانست آن را تحمل کند. اول ملانی، بعد رت، و حالا هم مامی؛ به هر کس که عشق می‌ورزید ترکش گفته بود. این خیلی ظالمانه بود، نمی‌توانست اینطور باشد.

با صدای بلند گفت: «مامی، مامی. به من گوش بده، من اسکارلتم.» آنگاه چنگ به لبه تشک انداخت و کوشید تا تکانش دهد. «به من نگاه کن.» و با بغض ادامه داد. «من، صورت من، تو باید مرا بشناسی مامی. این منم، اسکارلت.»

دستهای درشت ویل به دور کمرش حلقه شد. «تو نباید این کار را بکنی.» صدایش نرم بود ولی پنجه‌اش همچون پولاد محکم. «وقتی به این حال می‌افتد خوشبخت است اسکارلت، به دوران زندگی در ساوانا برگشته و از مادرت زمانی که دختر کوچکی بود مواظبت می‌کند. آنوقتها ایام سعادتمندی برایش بود، جوان بود و قوی؛ درد نمی‌کشید. بگذار همانجا باشد.»

اسکارلت برای رها شدن جدال کرد. «ولی من می‌خواهم او مرا بشناسد، ویل، هیچگاه به او نگفتم که چقدر ارزشش برای من زیاد است، باید به او بگویم.»

«این فرصت را به دست خواهی آورد، خیلی وقتها او عوض می‌شود و همه را می‌شناسد و همینطور می‌داند که دارد می‌میرد. این اوقات خوشتر است. حالا با من بیا، همه منتظر تو هستند. دلیله از آشپزخانه مراقب مامی هست.»

اسکارلت گذاشت تا ویل در بلند شدن کمکش کند. در تمام بدنش احساس کرختی می‌کرد، حتی در قلبش. در سکوت به دنبال او به اتاق نشیمن رفت. سولن بلافاصله شروع کرد به سرزنش کردن و شکایتهایش را در جایی که توقف کرده بود دوباره از سر گرفت. اما ویل اورا ساکت کرد. «اسکارلت از دردی نهانی در رنج است، سو، تنهایش بگذار.» در گیلاسی ویسکی ریخت و آن را میان دستهای اسکارلت گذاشت

Maral Jowkar
۱۴۰۱/۰۵/۰۵

این کتاب ادامه ی سرگذشت اسکارلت را توصیف میکند ، زندگی، اسکارلت را خیلی عوض میکند ‌اما ماجراجویی هایش ادامه دارد... پایان کتاب بسیار زیبا بود . در کُل کتاب سرگرم کننده ای بود اما به زیبایی بر باد رفته

- بیشتر
زهرا
۱۳۹۹/۰۸/۱۵

این کتابو من 17 سال پیش خوندم و واقعا کتاب قشنگیه

فاطمه ثابت
۱۴۰۱/۰۷/۲۷

رمان بر باد رفته رو حدود چهار سال پیش خوندم و فیلمش رو هر از چند گاهی دوباره می‌بینم. چند روز پیش به این فکر کردم که کاش ادامه‌ی بر باد رفته رو خانم میچل می‌نوشتن. این کتاب رو که

- بیشتر
zahra ahmadi
۱۴۰۱/۰۱/۱۴

با خواندن هر سطر میتوان تصویر سازی ذهنی کرد و قشنگ ترین قسمت این است ک قدرت یک زن ب نمایش گذاشته میشود ...

غزاله
۱۴۰۱/۰۴/۰۹

این کتاب ادامه برباد رفته هست خوشحالم پایان خوبی داشت با اینکه از دست حماقت های اسکارلت خیلی حرص خوردم ولی میتونم بگم کتابی بود که جذبم کرد و از اینکه اسکارلت خیلی مستقل و محکم بود خوشم اومد 💜😍

healthyhearts2011
۱۴۰۰/۰۶/۲۱

بسیار زیبا و جذاب و دل نشین این کتاب در واقع جلد دوم کتاب بر باد رفته هست. هر چند ک ب پای قلم نویسنده ی بر باد رفته نمیرسه ولی داستانش فوق العاده است. اسکارلت، دخترکی ک با تمام افراد

- بیشتر
saba
۱۳۹۹/۰۹/۰۴

طوری بود که واقعا با خط به خط کتاب زندگی می کردم و یه حس همزادپنداری خاص با تک تک شخصیت ها توی من به وجود می آورد. عالی بود

smne
۱۴۰۲/۱۲/۲۹

به نظرم نویسنده خیلی نتونسته با شخصیت اسکارلت ارتباط بگیره و از اواسط داستان کاملا شخصیت قوی و مستقل و بلند پروازشو به دختری با خصوصیات بچگانه تقلیل میده و حس فیک بودن به آدم میده .اوایل داستان خوب بود

- بیشتر
Minoo
۱۴۰۲/۰۷/۰۳

با اینکه به پای قلم بی نظیر مارگارت میچل نمیرسه ولی خوشحالم که پایان خوبی داشت و از خوندنش لذت بردم

Fafa
۱۴۰۲/۰۱/۰۱

اگر با برباد رفته مقایسه نمیشد شاید امتیاز بهتری می دادم. ترجمه به شدت ضعیف.سانسور زیاد که به روال داستان ضربه میزند تا اونجا که تا نویسنده حقیقت رو تو صورتمون نزنه نمی‌تونیم حدس بزنیم. توصیفات طولانی و کش دار و ناجذاب

«گریه نکن، بچه‌جون. هیچ چیزی اونقدا بد نیست که نشه درسش کرد.»
Rahaaaaa
برادرم می‌خواهد به من درس زراعت بدهد. می‌بینی چطوره؟ همه باید همیشه چیزهای تازه یاد بگیرند.»
Rahaaaaa
. با خود اندیشید چقدر سولن به چغلی عشق می‌ورزد. برایش مثل آب و غذا می‌ماند
stkhodabakhshi
اکنون درمی‌یافت ــ گرچه خیلی دیر بود ــ که از مدتهای مدید، عادت به عشق او جایگزین خود عشق شده بود.
نیلوفر معتبر

حجم

۹۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰۰ صفحه

حجم

۹۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰۰ صفحه

قیمت:
۲۸۵,۰۰۰
تومان